چگونه فانتزی‌ها و ژانرهای «نامعمول» جریان اصلی می‌شوند:

اسکار۲۰۲۶ در مسیر شگفتی

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 577339
روندهای اخیر نشان می‌دهد که مفهوم «فیلم اسکاری» در حال تغییر و تحول است و آثار نوآورانه و غیرمتعارف اکنون در مرکز توجه آکادمی قرار دارند.
اسکار۲۰۲۶ در مسیر شگفتی

جهان صنعت– دهه‌ها تصور غالب از «فیلم اسکاری» تعریفی محدود داشت؛ تعریفی که فیلم برنده را در قالبی از جدیت، شکوه فرمی، مضمون تاریخی و لحنی سنگین محصور می‌کرد. در این نگاه سنتی، مسیر اسکار از دل درام‌های باشکوه استودیویی می‌گذشت و آثار دیگر اگر خلاقانه، محبوب یا نوآورانه بودند، در رقابت بهترین فیلم جدی گرفته نمی‌شدند اما روند سال‌های اخیر نشان می‌دهد این شمایل دیرینه در حال فروپاشی است؛ فروپاشی‌ای تدریجی اما بنیادین که امسال بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌آید. مجموعه نامزدهای احتمالی بهترین فیلم تصویری جدید از هالیوود ارائه می‌دهند؛ تصویری که در آن قواعد گذشته معنا و کارکرد خود را از دست داده‌اند و ژانرها، زبان‌ها و ساختارهای روایی کمترشناخته‌شده با اعتمادبه‌نفس در مرکز جریان اصلی سینما قدم می‌گذارند. جایگاه «فیلم اسکاری» زمانی به آثاری تعلق داشت که می‌کوشیدند وقار و عمق را از خلال فرم سنگین و موضوعات اجتماعی- تاریخی به نمایش بگذارند. چنین فیلم‌هایی با لحن جدی، ریتم آرام، میزانسن‌های کلاسیک و کاراکترهای پیچیده، استانداردهای آکادمی را شکل می‌دادند اما تاریخ اسکار در دو دهه اخیر بارها اثبات کرده است که گمانه‌زنی درباره معیارهایش دیگر آسان نیست. نمونه‌ برجسته، پیروزی «شکل آب» بود؛ فیلمی فانتزی-رمانتیک که رویای عاشقانه یک زن با موجودی دریایی را در قالبی شاعرانه تصویر کرد و در برابر آثاری از اسپیلبرگ، نولان و

پل توماس اندرسن پیروز شد. همان سال به‌خوبی روشن کرد که آکادمی دیگر فقط گوشه‌ای امن برای جدیت تاریخی نیست و می‌تواند به جهانی تخیلی، احساسی و حتی نامتعارف رای اعتماد بدهد. چرخش‌ها اما در آن نقطه متوقف نشدند. تنها چند سال بعد، «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» با ساختاری طوفانی و ترکیبی از اکشن، فلسفه، طنز و درام خانوادگی تقریبا تمامی جوایز اصلی را از آن خود کرد؛ اثری که اگر در دهه۹۰ یا حتی اوایل دهه‌۲۰۰۰ ساخته می‌شد، شاید تنها به‌عنوان یک تجربه عجیب و خیال‌پردازانه شناخته می‌شد، نه برنده بهترین فیلم. همین مثال‌ها نشان می‌دهد جریان جدید سینمای جهان نه‌تنها توانسته نگاه آکادمی را تغییر دهد بلکه معیاری تازه برای «اهمیت سینمایی» تعریف کرده است؛ معیاری که بر نوآوری، تنوع فرهنگی، استقلال خلاقه و گستره عاطفی تاکید دارد.

با وجود این پیشروی‌ها، هنوز برخی نگاه‌ها به معیارهای سنتی وفادار مانده‌اند. هر سال بخشی از منتقدان با صدایی بلند تکرار می‌کنند که فلان فیلم «شایستگی اسکاری» ندارد زیرا از قواعد نانوشته گذشته پیروی نمی‌کند؛ قواعدی که روزگاری مسلم به نظر می‌رسیدند اما امروز یکی‌یکی فرو می‌ریزند. این فروپاشی در چند محور اساسی قابل‌مشاهده است؛ محورهایی که امسال بیش از همیشه وزن خود را از دست داده‌اند. نخستین محور زبان است. برای بیش از ۹۰‌سال هیچ فیلم غیرانگلیسی نتوانست جایزه بهترین فیلم را از آن خود کند، تا اینکه «انگل» این سد تاریخی را شکست و بر رقیبانی قدرتمند مانند «۱۹۱۷» غلبه کرد. پیروزی «انگل» نه یک استثنای اتفاقی بلکه نقطه‌عطفی در تاریخ رای‌دهی آکادمی بود؛ نقطه‌ای که نشان داد زبان دیگر حد و مرز سینمای جهانی نیست. همین تغییر رویکرد اکنون به سود مجموعه‌ای از فیلم‌های غیرانگلیسی‌زبان عمل کرده است. آثار امسال نیز از نروژ تا برزیل و فرانسه تا کره جنوبی در رقابت جدی هستند؛ آثاری همچون «ارزش احساسی»، «مامور مخفی»، «یک اتفاق ساده» و «هیچ انتخاب دیگری نیست». حتی نمونه‌ای خاص مثل «موج نو» هم دیده می‌شود؛ فیلمی ساخته ریچارد لینکلیتر که با وجود آمریکایی بودن کارگردان، بخش عمده آن به زبان فرانسه است و همین ویژگی آن را در میان آثار مرزی و ترکیبی امسال قرار می‌دهد.

محور دوم ژانر وحشت است؛ ژانری که دهه‌ها در حاشیه توجه آکادمی قرار داشت و هرگز نتوانست تاج بهترین فیلم را بر سر بگذارد. «جن‌گیر» در دهه‌۷۰ نامزد شد اما راهی برای پیروزی نیافت و پس از آن معمولا فیلم‌های ترسناک تنها در شاخه‌های فنی یا چهره‌پردازی شانس حضور داشتند. امسال اما شرایط متفاوت است. موجی از فیلم‌های ترسناک با کیفیت بالا و روایت‌های جسورانه وارد دور رقابت شده‌اند: «گناهکاران» از رایان کوگلر، «سلاح‌ها» از زک کرگر و بیش از همه «فرانکشتاین» گیلرمو دل‌تورو با بازی جیکوب الوردی. ترکیب ظرافت بصری دل‌تورو و خوانش تازه او از داستان کلاسیک مری شلی شرایطی ایجاد کرده که برای نخستین‌بار احتمال شکسته‌شدن این قانون نانوشته جدی است. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، ژانر وحشت جایگاهی تازه در سینمای جریان اصلی پیدا خواهد کرد؛ جایگاهی که سال‌ها در انتظار آن بود.

محور سوم، ایده همیشگی درباره دنباله‌ها و بازسازی‌ها است؛ اینکه این آثار هیچ‌گاه نمی‌توانند فراتر از نسخه اصلی جایزه بگیرند. تاریخ اسکار تنها چند استثنای انگشت‌شمار دارد: «پدرخوانده۲» که البته ادامه فیلمی بود که خودش هم برنده شده بود و «بازگشت پادشاه» که بر موج محبوبیت نسخه‌های قبلی سوار شد اما امسال شرایط برای دنباله‌ها متفاوت است. استودیوها با بودجه‌های کلان و تیم‌های خلاق‌تر توانسته‌اند دنباله‌هایی بسازند که از نظر ساخت و مضمون نه‌تنها عقب‌تر از نسخه اصلی نیستند بلکه جهان داستانی را گسترش می‌دهند و پیچیدگی بیشتری می‌افزایند. «آواتار: آتش و خاکستر» در ادامه جهان‌سازی جاه‌طلبانه جیمز کامرون و «ویکد: برای همیشه» به‌عنوان ادامه داستان یکی از محبوب‌ترین موزیکال‌های معاصر، هردو ظرفیت آن را دارند که تابوی دیرینه دنباله‌ها را در اسکار زیر سوال ببرند.

در زمینه بازسازی‌ها نیز روند مشابهی دیده می‌شود. آکادمی اگرچه در گذشته کمتر به بازسازی‌ها رای می‌داد اما «رفتگان» اسکورسیزی و «کودا» این تصور را شکسته‌اند. امسال «بوگونیا» به کارگردانی یورگوس لانتیموس یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایی است که میان مرز بازسازی و بازآفرینی حرکت می‌کند. زبان بصری و ذهنیت خاص لانتیموس از این داستان نسخه‌ای کاملا تازه ساخته که از یک‌سو به منبع اصلی ادای احترام می‌کند و از سوی دیگر امضای شخصی فیلمساز را به‌شکلی برجسته بر آن می‌زند. چنین فیلمی می‌تواند نمونه‌ای مهم در تغییر نگاه آکادمی باشد؛ نگاهی که به بازسازی تنها به‌عنوان «تکرار» نگاه نمی‌کند بلکه آن را فرصتی برای بازتعریف می‌داند. محور بعدی به موزیکال‌ها تعلق دارد؛ ژانری که در دهه‌۶۰ میلادی بر اسکار سلطانی می‌کرد اما از زمان پیروزی «شیکاگو» دیگر نتوانست جایزه بهترین فیلم را لمس کند. گمان می‌رفت دوران طلایی موزیکال‌ها پایان یافته اما امسال نشانه‌های بازگشت این ژانر دیده می‌شود. آثاری مانند نسخه سینمایی تازه «بوسه‌زن عنکبوتی»، موزیکال «وصیتنامه آن‌ لی» با بازی آماندا سایفرید و البته قسمت دوم «ویکد» چشم‌اندازی تازه برای احیای این ژانر در اسکار فراهم کرده‌اند. گزارش‌ها حاکی از آن است که «ویکد۲» فضایی تاریک‌تر و احساسی‌تر نسبت‌به قسمت اول دارد؛ درست همان گرایشی که در سال‌های اخیر آکادمی نسبت‌به آن حساسیت بیشتری نشان داده است.

تمام این نشانه‌ها تصویری روشن و یکپارچه از مسیر تازه اسکار ارائه می‌دهد: مسیری که در آن هیچ قاعده سنتی پابرجا نیست و پیش‌فرض‌ها مدام تغییر می‌کنند. آکادمی- چه درنتیجه ترکیب متنوع‌تر اعضا و چه به‌دلیل تحول ذائقه سینمایی جهان- به سمتی حرکت کرده که معیارهای سنتی جایگاه خود را از دست می‌دهند و هنر در شکل آزادتر و منعطف‌ترش مورد توجه قرار می‌گیرد. تنها ژانری که تاکنون نتوانسته بهترین فیلم را از آن خود کند، انیمیشن است اما حتی این مرز نیز ممکن است به‌زودی فرو بریزد. موفقیت گسترده «شکارچیان شیطان کی‌پاپ» نشان می‌دهد انیمیشن‌های امروز صرفا آثار کودکانه یا فانتزی نیستند بلکه ظرفیت روایی و هنری برابر با فیلم‌های لایواکشن دارند. اگر راهی برای این ژانر به‌سوی اسکار باز شود، چرخه تاریخی اسکار کامل خواهد شد. سینما و آکادمی اکنون در نقطه‌ای قرار دارند که دیگر نمی‌توان بر پایه قواعد گذشته پیش‌بینی کرد چه فیلمی شانس بیشتری دارد. مرز میان ژانر، زبان، ساختار و سبک روایی در حال محو شدن است و هر فیلمی- اگر خلاق، اثرگذار و منحصربه‌فرد باشد- می‌تواند خود را در نزدیک‌ترین موقعیت به مجسمه طلایی ببیند. این فروپاشی قواعد نه تهدیدی برای اسکار بلکه فرصتی برای بازتعریف نقش آن در عصر جدید سینماست؛ عصری که در آن تنوع، جسارت و نوآوری ارزش‌هایی جدی‌تر از شکوه سنتی گذشته‌اند.

وب گردی