جهان‌صنعت از وجود شکاف جنسیتی در بازار هنر ایران گزارش می‌دهد:

مسیر پرچالش زنان هنرمند

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 575266
شکاف جنسیتی در بازار هنر ایران به‌عنوان یک مشکل عمیق و چندبعدی، ناشی از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که مانع از پیشرفت زنان هنرمند می‌شود.
مسیر پرچالش زنان هنرمند

جهان صنعت- شکاف جنسیتی در بازار هنر ایران بازتابی عمیق از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه بوده که در طول دهه‌ها شکل گرفته و بر فرصت‌ها، موقعیت‌ها و بازنمایی زنان در عرصه‌های مختلف هنری تاثیر گذاشته است. اگرچه زنان ایرانی در دهه‌های اخیر حضوری پررنگ‌تر در رشته‌های هنری داشتند اما مسیر آنان همچنان پر از موانع پنهان و آشکار است. این شکاف نه‌تنها در حوزه‌های نمایان مانند فروش آثار یا حضور در گالری‌ها دیده شده بلکه در لایه‌های زیرین‌تر مانند شبکه‌سازی حرفه‌ای، دسترسی به منابع مالی، فرصت‌های آموزشی و حتی درک عمومی از «هنرمند بودن» نیز جریان دارد. در بررسی بازار هنر ایران نخستین نکته قابل‌توجه حضور فزاینده زنان در آموزش‌های آکادمیک هنر است. آمارها نشان می‌دهد که در دانشگاه‌های هنری کشور نسبت دانشجویان زن در برخی رشته‌ها از مردان پیشی گرفته است. با این حال این برتری عددی در عرصه آموزشی به موفقیت حرفه‌ای در بازار هنر منتهی نشده است. بسیاری از هنرمندان زن پس از فارغ‌التحصیلی با چالش‌های ساختاری مواجه می‌شوند که مانع از ورود و تثبیت آنان در فضای حرفه‌ای هنر می‌شود. در حالی که مردان به واسطه شبکه‌های گسترده‌تر اجتماعی، ارتباطات دیرینه‌تر با گالری‌ها و حضور بیشتر در رویدادهای هنری سریع‌تر در بازار جا می‌افتند و زنان غالبا با روندی کندتر، پرهزینه‌تر و پرریسک‌تر مواجهند.

یکی از عوامل کلیدی در شکل‌گیری این شکاف نقش فرهنگ سنتی و نگاه مردسالارانه به مقوله هنر و خلاقیت است. در بسیاری از خانواده‌ها و فضاهای اجتماعی هنوز تصور رایجی وجود دارد که فعالیت هنری اگرچه برای زنان قابل قبول بوده اما نباید به‌عنوان حرفه‌ای جدی و معیشتی تلقی شود. این نگرش محدودکننده باعث می‌شود بسیاری از زنان هنرمند در مراحل اولیه مسیر کاری خود با فشارهای خانوادگی یا اجتماعی مواجه شوند. به‌ویژه زمانی که فعالیت‌های هنری آنان با هنجارهای پذیرفته‌شده اجتماعی یا ارزش‌های محافظه‌کارانه در تضاد قرار گیرد. از سوی دیگر ساختار اقتصادی بازار هنر ایران نیز به‌گونه‌ای است که در آن دسترسی به منابع مالی و فرصت‌های سرمایه‌گذاری برای زنان دشوارتر است. گالری‌داران، مجموعه‌داران و سرمایه‌گذاران عمدتا مرد هستند و ترجیح می‌دهند با هنرمندانی همکاری کنند که از قبل در شبکه‌های حرفه‌ای آنان حضور دارند. زنان هنرمند نه‌تنها در یافتن حامیان مالی با مشکل مواجهند بلکه در قیمت‌گذاری آثار خود نیز اغلب با تبعیض مواجه می‌شوند. تحلیل داده‌های بازار نشان می‌دهد که آثار هنرمندان زن حتی درصورت برخورداری از کیفیت فنی و مفهومی مشابه با آثار مردان معمولا با قیمت‌های پایین‌تر معامله می‌شود. این تفاوت قیمت بازتابی از بی‌اعتمادی نانوشته‌ای است که بازار به توان اقتصادی و فرهنگی زنان هنرمند دارد.

محدودیت در دیده‌شدن

نکته دیگر محدودیت در نمایش آثار زنان در گالری‌ها و رویدادهای مهم هنری است. بسیاری از نمایشگاه‌های گروهی یا جشنواره‌های معتبر هنوز از نظر جنسیت شرکت‌کنندگان توازن ندارند. زنان حتی درصورت برخورداری از توانایی بالا برای قرارگرفتن در معرض دید رسانه‌ای و منتقدان با موانعی جدی روبه‌رو هستند. این نابرابری در دیده‌شدن به مرور زمان منجر به نابرابری در اعتبار هنری می‌شود زیرا در بازار هنر اعتبار و شهرت نقش تعیین‌کننده‌ای در ارزش‌گذاری آثار دارد. به بیان دیگر کمتر دیده‌شدن زنان به معنای کمتر ارزشمند تلقی‌شدن آنان در چرخه اقتصادی هنر است. چالش‌های اجتماعی و سیاسی نیز بر وضعیت زنان در هنر ایران سایه انداخته است. موضوعات اجتماعی یا نقدهای سیاسی باعث می‌شود بسیاری از هنرمندان زن نتوانند آزادانه به بیان خود بپردازند. درحالی که هنرمندان مرد حتی در مواجهه با همین محدودیت‌ها معمولا از نوعی مصونیت اجتماعی و آزادی بیشتر در تجربه‌گرایی برخوردارند. بسیاری از زنان هنرمند برای تطبیق با فضای محافظه‌کارانه موجود به سراغ موضوعات غیرچالشی‌تر می‌روند درحالی که دغدغه‌های شخصی و اجتماعی آنان اغلب عمیق‌تر و انتقادی‌تر است. این خودسانسوری اجباری بخشی از شکاف جنسیتی را نه در سطح اقتصادی بلکه در سطح محتوایی بازتولید می‌کند.

ناامنی شغلی

مساله امنیت شغلی نیز از معضلات مهم دیگر است. زنان هنرمند معمولا دسترسی محدودی به فضاهای کار، حمایت‌های بیمه‌ای و نهادهای صنفی دارند. بازار هنر ایران در بیشتر بخش‌ها غیررسمی و مبتنی بر روابط شخصی است و نه ضوابط شفاف و نهادینه‌شده. در چنین فضایی زنان بیش از مردان در معرض آسیب‌های شغلی قرار دارند. فقدان امنیت مالی نیز باعث می‌شود بسیاری از آنان ناچار به پذیرش پروژه‌های کوتاه‌مدت یا کنارگذاشتن فعالیت‌های هنری خود شوند. افزون بر این مسوولیت‌های خانوادگی به‌ویژه برای زنان متاهل یا مادر فشار مضاعفی ایجاد کرده که عملا زمان و انرژی آنان برای خلق اثر و حضور فعال در بازار را محدود می‌کند.

کمبود الگوهای زنانه

در کنار چالش‌های ساختاری مساله بازنمایی زنان در تاریخ هنر ایران نیز قابل ‌توجه است. نگاهی به منابع آموزشی، کتاب‌های تاریخ هنر و مجموعه‌های موزه‌ای نشان می‌دهد که نام زنان هنرمند به‌ندرت در کنار مردان برجسته ذکر می‌شود. این حذف تاریخی نه‌تنها حافظه فرهنگی جامعه را ناقص کرده بلکه الگویی محدود از «هنرمند موفق» ارائه داده که اغلب مردانه است. نسل جوان زنان هنرمند در چنین بستری با کمبود الگوهای بومی مواجه است و ناگزیر برای الهام‌گرفتن به هنرمندان زن غربی رجوع می‌کند که هرچند مفید بوده اما با واقعیت فرهنگی ایران تفاوت‌های بنیادی دارد. با وجود تمام این موانع رشد تدریجی آگاهی اجتماعی نسبت به عدالت جنسیتی در دهه اخیر زمینه‌ساز تغییراتی مثبت شده است. شبکه‌های اجتماعی فرصتی بی‌سابقه برای دیده‌شدن زنان هنرمند فراهم کردند. بسیاری از آنان توانستند بدون واسطه گالری‌ها یا منتقدان آثار خود را مستقیما به مخاطبان ارائه داده و بازارهای شخصی ایجاد کنند. این فضا اگرچه هنوز جایگزین کامل بازار سنتی نشده اما به‌طور قابل‌توجهی توازن قدرت را تغییر داده است. در همین راستا برخی گالری‌ها و موسسات فرهنگی نیز در سال‌های اخیر سیاست‌های جنسیت‌محور اتخاذ کرده‌ تا حضور زنان در نمایشگاه‌ها و رویدادها را تقویت کنند.

برای کاهش این شکاف سیاستگذاری فرهنگی هوشمند و مبتنی بر عدالت جنسیتی ضروری است. نهادهای دولتی و خصوصی می‌توانند با ایجاد صندوق‌های حمایتی ویژه برای زنان هنرمند، برگزاری نمایشگاه‌های اختصاصی و تسهیل دسترسی آنان به منابع مالی و آموزشی نقش موثری ایفا کنند. بازنگری در محتوای آموزشی رشته‌های هنری برای گنجاندن نام و آثار زنان هنرمند ایرانی نیز می‌تواند به بازسازی حافظه تاریخی و تقویت اعتمادبه‌نفس نسل جدید کمک کند. در کنار این اقدامات رسمی تقویت نهادهای صنفی مستقل زنان هنرمند نیز می‌تواند بستری برای پیگیری حقوق حرفه‌ای، مقابله با تبعیض و افزایش قدرت چانه‌زنی آنان در بازار باشد.

تغییر نگرش اجتماعی

افزون بر سیاستگذاری تغییر نگرش اجتماعی نیز اهمیت فراوان دارد. رسانه‌ها و منتقدان هنر باید مسوولانه‌تر عمل کرده و در روایت‌های خود از تاریخ هنر معاصر سهم واقعی زنان را بازنمایی کنند. درعین‌حال ایجاد گفت‌وگو میان هنرمندان زن و مرد می‌تواند به شکستن کلیشه‌ها و شکل‌گیری همدلی در جامعه هنری منجر شود. باوجود تمام موانع آینده هنر زنان در ایران امیدوارکننده به نظر می‌رسد. حضور نسل تازه‌ای از زنان هنرمند که مرز میان هنر و کنش اجتماعی را از نو تعریف می‌کنند نشانه‌ای از پویایی فرهنگی جامعه است. این زنان نه‌تنها در عرصه‌های سنتی نقاشی و مجسمه‌سازی بلکه در رسانه‌های نوین فعالند. آثار آنان بازتابی از تجربه زیسته زنانه در جامعه‌ای درحال‌گذار بوده و به تدریج نگاه جهانیان را به هنر ایران جلب کرده است. شکاف جنسیتی در بازار هنر ایران مساله‌ای چندبعدی است که ریشه در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی دارد اما همزمان می‌تواند از دل همین ساختارها دگرگون شود. هرچه آگاهی عمومی نسبت به تبعیض جنسیتی افزایش یابد و نهادهای فرهنگی مسوولیت‌پذیرتر شوند فرصت‌های برابر برای زنان هنرمند نیز بیشتر فراهم خواهد شد. هنر به‌عنوان یکی از عرصه‌های خلاقیت انسانی باید بازتاب‌دهنده تنوع، عدالت و برابری باشد. رسیدن به این هدف در ایران مستلزم اراده‌ای جمعی، اصلاح سیاست‌های فرهنگی و تغییر نگرش‌های اجتماعی است چراکه بدون حضور برابر زنان روایت هنر معاصر ایران ناقص و ناتمام خواهد ماند.

وب گردی