چرا ارتش بزرگ چین در قبال پاکسازی‌های گسترده منفعل است؟

سکوت کمونیستی

محمدرضا ستاری
کدخبر: 575219
پاکسازی گسترده و زیرساختی در ارتش چین با برکناری چندین ژنرال ارشد به دلیل فساد مالی و نقض مقررات حزبی، موجب تثبیت کنترل حزب کمونیست و رییس کمیسیون مرکزی نظامی بر ارتش شده است.
سکوت کمونیستی

محمدرضا ستاری- ارتش چین اخیرا ۹تن از مقامات ارشد حزب کمونیست و نیروهای مسلح را از مناصب خود برکنار کرده است؛ از جمله هه ویدونگ، معاون رییس کمیسیون مرکزی نظامی و میائو هوآ، کمیسار سیاسی ارشد.

در سال‌های اخیر نیز وزرای دفاع متعددی از جمله لی شانگفو و وی فنگه از قدرت کنار گذاشته شده‌اند؛ پیش از آنان نیز دو معاون سابق رییس کمیسیون مرکزی نظامی، یعنی شو تسایهو و گو بو شیونگ سقوط کردند. بنابراین اگر شمار بسیاری از افسرانی را که از زمان به قدرت رسیدن شی جین‌پینگ در بیش از یک دهه گذشته تصفیه شده‌اند را کنارهم بگذاریم، تقریبا می‌توان صفی از ژنرال‌های پاکسازی ‌شده را مشاهده کنیم.

رهبران برکنار شده همگی از هسته مرکزی ساختار دفاعی چین آمده بودند و چنین پاکسازی گسترده‌ای معمولا باید واکنش نهادی شدید یا تکان‌های سیاسی ایجاد کند اما با وجود شایعات فراوان درباره کودتا در رسانه‌های چینی خارج از کشور، ارتش آزادیبخش‌خلق آرام مانده و حتی شاید از گذشته نیز یکدست‌تر شده باشد.

در همین رابطه طبق گزارشی که اخیرا مجله فارن‌پالسی منتشر کرده، ارگان رسمی ارتش در آستانه و پس از چهارمین پلنوم حزب کمونیست، مقالات متعددی منتشر و بار دیگر تکرار کرد که حزب بر تفنگ فرمان می‌دهد و تفنگ هرگز نباید بر حزب فرمان براند. در این نوشته‌ها تاکید شد که کل نیروهای مسلح باید از رهبری رییس کمیسیون مرکزی نظامی اطاعت کنند و تحقیقات اخیر از افسران ارشد به‌عنوان نشانه‌ای از اقتدار سیاسی کمیسیون مرکزی در ارتش تصویر شد.

بسیاری از ناظران این موضوع را گیج‌کننده می‌دانند. در واقع همواره این پرسش مطرح است که چرا در چین، برخلاف کشورهای نیمه‌اقتدارگرا یا دموکراسی‌های شکننده، هیچ‌گاه شاهد وقوع کودتا نیستیم؟ در این میان شاید سقوط «باند چهارنفره» در سال ۱۹۷۶ استثنا به شمار آید اما برکناری این گروه از رهبران رادیکال که در دوران انقلاب فرهنگی به قدرت رسیده بودند در خلأ خاصی پس از مرگ مائو تسه‌تونگ رخ داد و حتی در آن زمان نیز به‌سختی می‌توان آن را کودتای نظامی دانست.

دستگیری آنان به دستور هوا گوئوفِنگ و یه جیان‌یینگ انجام شد که در آن زمان رهبران قانونی حزب و ارتش بودند و بدین ترتیب بار دیگر این اصل تثبیت شد که تفنگ در خدمت حزب است، نه بالعکس.

آیا ژنرال‌های چینی ترسو هستند؟

پس آیا ژنرال‌های چینی ترسو هستند؟ طبق گزارش فارن‌پالسی و به ادعای دنگ یوون، نویسنده و محقق چینی بی‌تردید در این میان ترس نقش دارد اما عامل تعیین‌کننده نیست. بی‌عملی ارتش نه از روانشناسی فردی بلکه از ساختار نهادی ناشی می‌شود. آموزه حزب کمونیست مبنی بر اینکه حزب بر تفنگ فرمان می‌دهد مانع از آن شده که ارتش آزادیبخش‌خلق به نهادی سیاسی مستقل تبدیل شود و شی جین‌پینگ این وابستگی را به اوج خود رسانده است. در واقع، ارتش آزادیبخش خلق یک ارتش ملی به معنای معمول نیست، هرچند چنین نقشی را ایفا می‌کند. این نیرو، ارتش حزبی و بازوی مسلح حزب کمونیست چین است. از همان آغاز، یعنی زمانی که مائو ارتش سرخ را بنیان نهاد، سلطه حزب در ساختار آن نهادینه شد و این اصل در طول نزدیک به یک‌قرن حفظ و بنیان سیاسی ارتش محسوب می‌شود. این اصل صرفا یک شعار نیست بلکه سیستمی کاملا نهادینه و بسته است که وفاداری نهایی سرباز را نه به قانون اساسی یا دولت بلکه به کمیته مرکزی حزب و در نهایت رهبر عالی آن گره می‌زند. بنابراین هر تصمیمی درباره عملیات، ترفیع، آموزش یا تربیت سیاسی باید در خدمت منافع حزب باشد.

این منطق در ساختار فرماندهی نیز تعبیه شده است؛ از کمیسیون مرکزی نظامی تا فرماندهی‌های ناحیه‌ای و تیپ‌ها. در هر سطح افسران سیاسی و کمیسارهایی حضور دارند که مسوول ایدئولوژی، سازمان و امور پرسنلی هستند و مستقیما به کمیته‌های حزبی بالاتر گزارش می‌دهند، نه به فرماندهان نظامی.

این ساختار دوگانه تضمین می‌کند که تصمیمات نظامی همواره تابع اراده سیاسی باشند. ارتش آزادیبخش‌خلق نه نهادی ملی بلکه بازوی مسلح حزب است و مرکز ثقل آن در نظام «کار سیاسی» نهفته است. حتی در میدان نبرد نیز کمیسار سیاسی می‌تواند دستور فرمانده را وتو کند. چنین سیستمی هرگونه استقلال نظامی را از بین می‌برد و معنای واقعی شعار حزب بر تفنگ فرمان می‌دهد را محقق می‌سازد.

هدف از این اصل، حفظ کنترل کامل حزب بر ارتش و جلوگیری از مداخله نظامیان در سیاست است. هرچند حزب کمونیست از راه مبارزه مسلحانه به قدرت رسید اما پس از ۱۹۴۹، ارتش به‌شدت تابع حزب باقی ماند و از دخالت در اختلافات داخلی حزب بر سر سیاست یا رهبری منع شد؛ جز در مقاطعی نادر مانند برخی مراحل انقلاب فرهنگی. برای نهادینه کردن این تابعیت، رهبر عالی چین تقریبا همیشه همزمان دبیرکل حزب و فرمانده کل نیروهای مسلح بوده است. در این میان دِنگ شیائوپینگ تا حدی استثنا بود اما حتی در آن زمان، نخبگان حزب به‌طور ضمنی پذیرفته بودند که او تصمیم‌گیر نهایی در امور حزب است و در عمل، رهبر بلامنازع باقی ماند.

در ارتش چین، پیشرفت شغلی افسران کاملا به سازمان حزبی داخل نیروها وابسته است. واحدهای سیاسی سوابق دقیق نگرش ایدئولوژیک، پیوندهای خانوادگی و رفتار هر افسر را نگهداری می‌کنند و هرگونه انحراف می‌تواند به نابودی مسیر حرفه‌ای او بینجامد. با گذر زمان این وضعیت وابستگی روانی عمیقی ایجاد کرده است. حزب از طریق کنترل عمودی انتصابات، ارتش را درون ساختار قدرت خود تنیده و آن را به امتداد اقتدار سیاسی‌اش بدل کرده است.

در نتیجه خودمختاری داخلی و انسجام افقی ارتش از میان رفته و زمینه‌ای برای نافرمانی جمعی وجود ندارد. تجربه لین بیائو مارشالی که زمانی جانشین مائو محسوب می‌شد، گویای این واقعیت است: زمانی که پسرش دریافت مائو علیه پدرش برگشته و آینده خانواده در خطر است، نقشه قتل مائو را طراحی کرد اما حتی او نیز جرات نداشت این موضوع را با دیگر وفاداران در میان بگذارد. امروزه ژنرال‌ها نه شبکه نفوذی مانند لین دارند و نه وفاداری متقابل. آینده آنان کاملا در گرو اراده حزب است.

شکار ببرها

پس از روی کار آمدن شی جین‌پینگ، این نظام به اوج خود رسید. اصلاحات نظامی گسترده سال ۲۰۱۵ به عنوان بزرگ‌ترین تغییر از زمان تاسیس جمهوری خلق چین ظاهرا برای افزایش توان رزمی مشترک ارتش طراحی شد اما در عمل توزیع قدرت نظامی را از نو سامان داد. هفت منطقه نظامی سابق به پنج فرماندهی تبدیل شدند که مستقیما به کمیسیون مرکزی گزارش می‌دهند. چهار اداره‌کل قدرتمند شامل ستاد، سیاسی، تدارکات و تسلیحات -منحل و با ۱۵اداره زیرمجموعه کمیسیون جایگزین شده و تمامی اختیارات دوباره در سطح کمیسیون متمرکز شد.

در ظاهر این تغییرات، اداری به نظر می‌رسید اما در واقع بسیار سیاسی بود. شبکه‌های نفوذ منطقه‌ای که در طول دهه‌ها شکل گرفته بودند ازهم پاشیدند و هیچ ژنرالی دیگر نتوانست پایگاه مستقلی بسازد. توازن درونی قدرت از میان رفت و ساختاری متمرکز جای آن را گرفت که تمام اختیار را به رییس کمیسیون می‌دهد.

در این چارچوب، شی اقتدار خود به‌عنوان رییس کمیسیون را به قاعده سیاسی نهایی ارتش تبدیل کرد. پیشتر، اگرچه رییس کمیسیون قدرت نهایی داشت اما معاونان و ادارات‌کل از خودمختاری قابل‌توجهی برخوردار بودند و تصمیم‌ها به‌صورت جمعی گرفته می‌شد. شی این روند را تغییر داد و اکنون همه امور -نظامی، سیاسی، پرسنلی یا انضباطی- باید با تایید شخص او انجام شود و سایر اعضا تصمیمی نمی‌گیرند بلکه صرفا مشورت می‌دهند.

در همین رابطه زنجیره فرماندهی کاملا عمودی شده و کنترل افقی حذف شده است. از آن پس، ارتقای مقام، انتصاب و حتی امتیازات خانوادگی افسران مستقیما به میزان وفاداری به شی وابسته است. عملکرد سیاسی بر شایستگی حرفه‌ای پیشی گرفته و شعار وفاداری مطلق، پاکی مطلق و قابلیت اعتماد مطلق به اصل بنیادی ارتش بدل شده است. بدین ترتیب، شی نه‌تنها ساختار ارتش را بازسازی کرده  بلکه شخصیت سیاسی نیروهایش را نیز دگرگون کرد. در چنین ساختاری، حتی سخت‌ترین پاکسازی‌ها نیز موجب شورش نمی‌شوند.

البته سه عامل دیگر نیز در این ثبات نقش دارند؛ نخست، شی پاکسازی‌ها را در قالب «مبارزه با فساد» مشروعیت‌بخشی کرده است. فساد در ارتش چین سال‌هاست واقعیتی آشکار است، در حالی که اشتیاق عمومی به کارزار ضدفساد کاهش یافته، هیچ‌کس از ژنرال‌هایی که به رشوه‌خواری یا خرید مقام متهم هستند، دفاع نمی‌کند. بنابراین، «شکار ببرهای» شی با حس اخلاقی جامعه و معیارهای حزبی سازگار است. در منطق سیاسی حزب، ضدفساد معادل پاکی است و مخالفت با آن نشانه نافرمانی. بدین‌گونه، پاکسازی به ابزاری برای تقویت انضباط بدل می‌شود و هیچ مخالفتی مشروعیت نمی‌یابد.

دوم، شی کنترل ایدئولوژیک را در سراسر حزب و ارتش تقویت کرده است. از سال ۲۰۱۲، کمیسیون مرکزی انضباط، دستگاه تبلیغات و واحدهای سیاسی ارتش، همگی بر گرایش‌های فکری افسران نظارت دارند. قوانین داخلی بحث‌های نامناسب درباره کمیته مرکزی و انتشار اطلاعات تایید نشده را ممنوع می‌کند. اکنون معیار اصلی ارزیابی افسران، وفاداری سیاسی است و کوچک‌ترین لغزش می‌تواند پایان کار آنان باشد. در چنین فضایی، خودسانسوری پیش‌دستانه جای مخالفت را گرفته و سکوت امن‌ترین گزینه است. تکرار ابراز وفاداری، زبان مشترک بقا شده و در نتیجه فرهنگی از یکدستی و احتیاط درونی شکل گرفته است.

سوم، این پاکسازی‌ها ترس را نهادینه کرده‌اند. با سقوط هر افسر ارشد، کارزارهای جدید خودبازبینی و آموزش هشداردهنده آغاز می‌شود و کادرها باید بارها توبه‌نامه و اعلام وفاداری بنویسند. این آیین‌ها یادآوری مداوم آن است که کوچک‌ترین تردید می‌تواند خیانت تعبیر شود. نتیجه، نه مقاومت بلکه رقابت در ابراز اطاعت است. همچنین امنیت سیاسی با امنیت شخصی یکی شده و وفاداری به عقلانی‌ترین راه بقا بدل شده است.

بر این اساس، توانایی شی برای پاکسازی شمار زیادی از ژنرال‌ها بدون بروز واکنش نهادی نه تصادفی است و نه ناشی از کاریزمای استثنایی بلکه پیامد طبیعی سیستم کنترل حزب است. اصل حزب بر تفنگ فرمان می‌دهد استقلال سیاسی ارتش را از بین برده، نظام تمرکز کامل قدرت در شخص رییس کمیسیون آن را شخصی‌سازی کرده، مشروعیت اخلاقی مبارزه با فساد پوشش ایدئولوژیک آن شده و انضباط متمرکز حزب نیز هرگونه مخالفت را خاموش کرده است.

بدین‌سان، امتناع ژنرال‌ها از مقاومت، نه نتیجه ترس فردی بلکه حاصل ساختار سیاسی است. منطق قدرت در حزب کمونیست بر اراده افراد تکیه ندارد بلکه بر کنترل سازمانی استوار است. در نهایت، نظام فرماندهی شی جین‌پینگ شکل نهایی اصل حزب بر تفنگ فرمان می‌دهد را نشان می‌دهد؛ جایی که قدرت دیگر میان حزب و ارتش تقسیم نشده بلکه در یک هسته واحد ادغام شده است. برای ساختار حکمرانی، این امر بالاترین سطح امنیت سیاسی را تضمین می‌کند و برای ناظران بیرونی معنایی عمیق‌تر دارد؛ اینکه در نظامی که ارتش کاملا در کنترل حزب است، شورش نه‌تنها بعید بلکه از اساس ناممکن است.

وب گردی