پیامدهای فاجعه‌ خاموش فرونشست در ایران بررسی شد:

سراب توسعه

گروه جامعه
کدخبر: 574806
ایران با بحران فرونشست زمین ناشی از برداشت بی‌رویه آب مواجه است که تهدیدی جدی برای محیط‌زیست، کشاورزی و زیرساخت‌ها محسوب می‌شود.
سراب توسعه

جهان صنعت– در سرزمینی که تمدن آن با آب تعریف شده، امروز آب به عامل تهدید پایداری آن بدل شده است. ایران سرزمین تمدن قنات با تاریخ ‌هزاران‌ساله‌ای از مهندسی بومی منابع آب و همزیستی با کم‌آبی، در مسیر توسعه‌ای قرار گرفته که فرجام آن، چیزی جز تهدید امنیت سرزمین نیست. «فرونشست زمین» فاجعه‌ای تدریجی اما مهلک بوده که نشانه توسعه ناپایدار است و نه‌تنها محیط‌زیست و کشاورزی بلکه زیرساخت‌های حیاتی و آثار تاریخی و تمدنی آن را نیز تهدید می‌کند. «فرونشست؛ فاجعه‌ای خاموش، دستاورد سراب توسعه» عنوان مقاله‌ای است که در مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران تهیه شده و شرایط کشور را از منظر فرونشست زمین که ناشی از اضافه برداشت از منابع آب زیرزمینی است، بررسی می‌کند.

زیستن با کم‌آبی؛ میراث ایرانیان

شرایط اقلیمی خاص سرزمین باستانی ایران، از دیرباز مساله آب و مدیریت صحیح آن را به موضوعی حیاتی بدل کرده است. در طول تاریخ کهنسالان کشور، ایرانیان در سطح وسیعی از پهنه این سرزمین تمدن باستانی از کم‌آبی و گاهی پرآبی در رنج بوده‌اند. همچنین بروز خشکسالی‌های شدید و طاقت‌فرسا در مواردی مردم را ناچار به کوچ و مهاجرت کرد و موجب شد ایرانیان با تکیه بر دانش بومی، نظامی هوشمندانه و پایدار برای بهره‌برداری از منابع آب طراحی کنند.

اختراع و ابداع قنات، آب انبار و آب‌بندان، بهره‌برداری جمعی از منابع آب و تشکیل نهادهای محلیِ نگهداری و توزیع آب از جمله رویکردهای بدیع و پایدار برای تامین، تنظیم، تحویل، انتقال و توزیع منابع آب و از نشانه‌های خرد بومی و درک عمیق اهمیت آب هستند که با طبیعت هم‌سو بوده‌اند. آیین‌های تقدیس آب، مراسم شکرگزاری، وقف بخشی از حقابه‌ها برای مصارف عمومی و نام‌گذاری‌های سنتی، همگی نشانگر جایگاه فرهنگی آب در زیست‌بوم ایران است. قنات‌ها به‌عنوان میراث ۲۵۰۰ساله ایرانیان در جهان نه‌تنها آب و معیشت‌بخش عظیمی از مردم این سرزمین را تامین می‌کردند بلکه اساس شکل‌گیری تمدن‌ها، روستاها و شهرها بوده‌اند؛ میراثی که متاسفانه در دهه‌های اخیر به‌تدریج به فراموشی سپرده شده است. به قول حضرت سعدی: «تو بر کنار فرات ندانی این معنی /‏‏ به راه بادیه دانند قدر آب زلال»

گذار از عقلانیت بومی به ماشین‌وارگی توسعه

ورود فناوری‌های برداشت سریع و آسان به بخش آب در دهه‌های۳۰ و ۴۰شمسی، در کنار افزایش درآمدهای نفتی، اجرای قانون اصلاحات اراضی و دولتی شدن مدیریت منابع آب، به‌جای آنکه در تکامل سیستم سنتی پایدار بهره‌برداری از منابع آب ایفای نقش کند، با ترکیب ناصحیح با سیاست‌های کلان، موجب گسست نظام فوق شد.

نتیجه این تحولات، تلاش دودهه سیاستمداران برای پرکردن خلأهای ناشی از حذف مدیریت مردمی آب و کشاورزی از طریق ارائه نظر و ایجاد ساختارهای جدیدی نظیر سازمان تعاونی روستایی، ایجاد شرکت‌های سهامی زراعی، شرکت‌های تعاونی تولید، کشت و صنعت‌های دولتی و خصوصی در کنار جایگزینی انواع چاه‌ها با قنات‌ها، حذف تدریجی نهادهای محلی و افزایش فشار بر آبخوان‌ها بود. مهار آب‌های سطحی نیز موجب توسعه شبکه‌های بزرگ آبیاری و زهکشی(نظیر دز، مغان، زرینه‌رود، درودزن، زاینده‌رود، سفیدرود و …) همزمان با افزایش تقاضای آب کشاورزی و رشد جمعیت و درنتیجه اضافه‌برداشت از منابع زیرزمینی توام با افت سطح ایستابی آبخوان‌ها شد.

شتاب بی‌ضابطه در توسعه کشاورزی و پیامدهای آن

از دهه۶۰ به بعد، افزایش افقی کشاورزی(توسعه سطح زیرکشت)، توزیع غیرعادلانه منابع، فشارهای سیاسیون بر توسعه کشاورزی و ایجاد تسهیلات و تمهیدات برداشت هرچه بیشتر از منابع آب، افزایش تعداد بهره‌برداران بخش کشاورزی، انتظار ایجاد معیشت برای شاغلان رو به ازدیاد، کاهش سرانه زمین و عدم کارایی توسعه اقتصادی ملی، زمینه‌ساز بحران عظیم منابع آب زیرزمینی شده است.

قانون توزیع عادلانه آب، عملا منجربه برداشت فزاینده از منابع آب شد به‌طوری‌که تعداد چاه‌های کشور از حدود ۴۷‌هزارحلقه در دهه‌های۵۰ تا ۶۰ به بیش از یک‌میلیون حلقه در سال‌های اخیر رسیده است که بیش از ۴۵‌درصد آنها فاقد مجوز هستند و به‌علت سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه کشاورزی و افزایش تولیدات آن و نارسایی‌ها و عدم کارایی قوانین و تاثیر فشارهای سیاسی(قانون تعیین‌تکلیف چاه‌های فاقد پروانه) تعداد آنها رو به ازدیاد بوده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که تا سال۱۴۰۰، بیش از ۶۹‌درصد دشت‌های کشور(۴۲۳ دشت از مجموع ۶۰۹دشت) در وضعیت «ممنوعه» یا «ممنوعه بحرانی» قرار دارند و ۱۸۶دشت باقیمانده فاقد پتانسیل قابل‌توجه آب زیرزمینی است و این به‌معنای بحرانی نبودن آنها نیست. همچنین برآورد اضافه‌برداشت تجمعی نیز به روش‌های مختلف بین ۱۴۵ تا ۳۵۰‌میلیارد مترمکعب تخمین زده شده است.

– برآورد خوش‌بینانه از چاه‌های مشاهده‌شده توسط دفتر داده و اطلاعات شرکت مدیریت منابع آب ایران: ۱۴۵‌میلیارد مترمکعب

– برون‌یابی وضعیت فعلی به گذشته توسط معاونت مطالعات پایه و تخصص شرکت مدیریت منابع آب ایران: ۲۲۵‌میلیارد مترمکعب

– داده‌های ماهواره GRACE توسط محققان دانشگاه شیراز: ۳۵۰‌میلیارد مترمکعب

اضافه‌برداشت مذکور در ابتدا موجب افزایش هزینه‌های اقتصادی برداشت آب و سپس تشدید افت کیفیت آب چاه‌ها و تاثیر آن بر کیفیت خاک اراضی تحت آبیاری، کاهش عملکرد تولیدات و در انتها بروز پدیده شوم فرونشست زمین شده است. مصوبات طرح‌ها، مستقیم و پشتیبان، ۲۰ساله اخیر موفق به کنترل استمرار افت سطح آبخوان‌ها نشده است. تعداد دشت‌های بحرانی و ممنوعه بحرانی فرونشست؛ زوال تدریجی تمدن و نتیجه برداشت بی‌رویه فرونشست، بارزترین پیامد این بحران است. برخلاف زلزله که لحظه‌ای است، فرونشست تدریجی، بی‌صدا و پنهان پیش می‌رود. آغاز آن ترک‌خوردگی دیوار خانه‌هاست؛ پایانش اما ویرانی کامل سرزمین است. در شهرهایی مانند اصفهان، رفسنجان، یزد و کرمان، نشانه‌های این زوال از دودهه پیش پدیدار شده است. میزان فرونشست تابع مقدار و پراکندگی مناطق کشاورزی با تکیه بر استفاده از آب چاه برای آبیاری است(تراکم و تعداد چاه‌ها). به همین دلیل میزان نشست سالانه استانی نمی‌تواند نشان‌دهنده مخاطرات و نگرانی‌های ناشی از پدیده فرونشست در استان باشد بلکه درواقع شدت بروز حادثه در مناطقی است که برداشت بیش از ظرفیت آبخوان به‌وقوع پیوسته است. به‌عنوان مثال، مناطقی که سطح وسیعی از کشاورزی آن را دیم‌زارها تشکیل می‌دهند(مانند استان‌های آذربایجان شرقی، کردستان، کرمانشاه، زنجان، لرستان و…) یا استان‌هایی که بخش وسیعی از آنها قابلیت کشاورزی نداشته و استقرار جمعیت قابل‌توجهی نیز ندارند(اصفهان، یزد، سمنان و…) موضوع بروز این پدیده ناگوار به علت عدم برداشت از آب زیرزمینی مصداق ندارد، بنابراین وقوع پدیده فرونشست در مناطق جمعیتی و کشاورزی بسیار شدید خواهد بود و متوسط فرونشست استانی ملاک قابل‌اعتمادی برای نگرانی در خصوص این پدیده نخواهد بود.

طبق گزارش‌های مشاور ریاست سازمان حفاظت محیط‌زیست، تنها در استان اصفهان، بیش از ۸/‏‏۲‌میلیون‌نفر(نیمی از جمعیت استان) در معرض خطر مستقیم فرونشست قرار دارند. نابودی تدریجی دشت‌های حاصلخیز، بیابان‌زایی، تخریب آثار باستانی، مهاجرت اجباری و فروپاشی زیرساخت‌های ملی(راه‌آهن، فرودگاه، جاده و …) تنها بخشی از عواقب آن است. برای نمونه مناطق حاصلخیز مرودشت، آهوچر، خرامه یا ورزنه که تا چند دهه پیش پرجمعیت و تولیدکننده بودند، امروز یا خالی از سکنه‌اند یا در آستانه نابودی. زمین‌ها رها شده‌اند، معیشت از بین رفته و مهاجرت‌های درون‌استانی و بین استانی رو به گسترش است. در آینده بحران جمعیتی ناشی از ناپایداری سرزمین می‌تواند به بحران‌های سیاسی و امنیتی نیز بینجامد.

اگر امروز کاری نکنیم، به نسل‌های آینده چه پاسخی خواهیم داشت؟ آیندگان به این بی‌تدبیری و کوتاه‌نگری چه خواهند گفت؟ اصولا تاریخ چه می‌گوید که جمعیتی به‌خاطر منافع کوتاه‌مدت و مقطعی‌شان با سرزمین متمدن خود چه کرده است؟ اگر امروز کاری نکنیم، فردا شاید بسیاری از شهرهای تاریخی، آثار باستانی و فرهنگی کشور نظیر تخت‌جمشید، میدان نقش جهان، سی‌و‌سه‌پل یا دشت‌های سبز کشور تنها نام‌هایی بر صفحه کتاب‌های تاریخ باشند.

چه باید کرد؟

تنها راه‌حل واقعی، تغییر پارادایم توسعه است؛ تغییر مدل کشاورزی از توسعه افقی به بهره‌وری عمودی و هوشمند، تغییر از استخراج بی‌رویه به‌سمت تعادل‌بخشی، تغییر از تمرکزگری به سمت مدیریت محلی و مشارکت واقعی جوامع بومی، احیای قنوات و حمایت مالی از بازسازی آنها و ارزیابی دقیق خسارات فرونشست و تدوین برنامه جبران و سازگاری. این بحران نیازمند یک نگاه ملی، اجماع سیاسی و مشارکت اجتماعی گسترده است.

امروز ما بر سر دو راهی هستیم: یا به میراث ‌هزاران‌ساله خود بازگردیم و با طبیعت همزیست شویم، یا در سراب توسعه ویرانی سرزمین را تماشا کنیم. آب، سرزمین و آینده، چیزی برای از دست دادن ندارند اما ما داریم. در پایان، آن‌گونه که سهراب سپهری گفت: «دست‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.»

وب گردی