آینده اطلاعرسانی در خطر!
جهانصنعت– رسانهها در نقطهای ایستادند که بقای آنها نهتنها به توانایی اطلاعرسانی بلکه به امکان ادامه حیات اقتصادی وابسته شده است. در شرایطی که تورم افسارگسیخته، افزایش هزینهها و محدودیتهای ساختاری شیوه فعالیت رسانهها را تحتتاثیر قرار داده حذف یارانههای حمایتی و توقف آگهیهای دولتی تیر خلاص بر پیکر این حوزه وارد کرده است. رسانهها که باید ستونهای شفافیت، نقد و آگاهیبخشی جامعه باشند امروز خود به قربانیان فشارهای اقتصادی تبدیل شدند و نهادی که باید چشم ناظر جامعه باشد حال در آستانه خاموش شدن قرار گرفته است. اقتصاد رسانه در هر کشوری بخش جداییناپذیر از سازوکار توسعه و دموکراسی است. رسانه بدون پشتوانه اقتصادی قادر به استقلال، نقد و تولید محتوای حرفهای نیست. وقتی رسانه به لحاظ مالی تضعیف شود محتوا نیز سطحی، تبلیغمحور و مصلحتطلبانه میشود. در چنین وضعیتی رسانه بهجای ایفای نقش «آگاهیدهنده» به موجودی منفعل و محافظهکار بدل میشود که صرفا برای بقا نفس میکشد نه برای اثرگذاری. این اتفاق آسیب مستقیمی بر جامعه و افکار عمومی دارد زیرا شهروند بدون رسانه مستقل امکان دسترسی به تحلیل و خبر صحیح را از دست میدهد و در مقابل فضای شایعه، پروپاگاندا و اخبار جعلی افزایش مییابد. در بسیاری از کشورهای پیشرفته رسانهها بهعنوان بنگاههای اقتصادی پویا تعریف شدهاند؛ نهادهایی که نهتنها وابسته به حمایتهای محدود دولتی نبوده بلکه با مدلهای درآمدی شفاف و پایدار استقلال محتوایی و حرفهای خود را حفظ میکنند. در شرایط کنونی اما رسانههای داخلی نه امکان توسعه مدل درآمدی جدید دارند و نه از آزادی عمل کافی برای خلق ارزشافزوده برخوردارند. نبود سیاستگذاری روشن، کاهش قدرت خرید مخاطبان، محدودیتهای انتشار محتوا و فشارهای نظارتی بههمراه افزایش هزینههای تولید، نیروی انسانی و تجهیزات رسانهها را به مرز فرسودگی کشانده است. تعطیلی تدریجی رسانهها تنها خاموششدن یک دفتر یا سایت خبری نبوده بلکه این روند به معنای خاموش شدن بخش مهمی از حافظه جمعی، نظارت عمومی و امکان گفتوگوی اجتماعی است. جامعهای که رسانه نداشته باشد جامعهای است که شفافیت ندارد و هر فضایی که شفافیت از آن حذف شود بستری مناسب برای فساد، بیاعتمادی و انحصار شکل میگیرد.
از سوی دیگر پدرام پاکآیین، نماینده مدیران رسانهها در هیات نظارت بر مطبوعات در گفتوگویی اعلام کرد که تداوم قطع یارانه رسانهها از آغاز سال تاکنون در شرایط جنگ ترکیبی و نیاز کشور به انسجام اقدامی پرهزینه است که باعث تضعیف رسانهها میشود. پاکآیین گفت: «درمیانه جنگ ترکیبی توقف حمایت از رسانههای داخلی به زیان انسجام و منافع ملی خواهد بود. ۹ماه قطع یارانه و توقف آگهیهای دولتی جز برای چند رسانه دولتی بسیاری از رسانهها را به مرز تعطیلی کشانده و جبهه اطلاعرسانی کشور را تضعیف میکند. در میانه جنگ ترکیبی این به زیان منافع ملی است. حکمرانی رسانهای یعنی تقویت اعتماد و انسجام نه خاموش کردن چراغ رسانهها. رسانه سنگر آگاهی ملت است و قطع حمایت از رسانه جبهه خودی را تضعیف میکند.»
لزوم بازنگری در نظام یارانهای
بر همین اساس جمشید عدالتیان، استاد دانشگاه و اقتصاددان در خصوص ضرورت توجه به رسانهها در گفتوگو با «جهانصنعت» گفت: «رسانهها باید بهعنوان یک بنگاه اقتصادی عمل کرده و توانایی تامین هزینهها و درآمدهای خود را داشته باشند اما در کشور ما به دلیل محدودیتها و فشارهای متعدد و همچنین به این علت که مخاطبان مطبوعات و سایر رسانهها اغلب محدود بوده و توان یا تمایل پرداخت هزینههای بالا را ندارند رسانهها ناگزیر به دریافت یارانه برای ادامه فعالیت هستند تا بتوانند روی پای خود بایستند. اهمیت تقویت رسانهها بهویژه در شرایط جنگرسانهای کنونی بسیار ضروری است چراکه جریانهای مختلف خبری بهویژه اخبار جعلی در شبکههای اجتماعی به سرعت و گستردگی انتشار مییابند و اگر رسانههای داخلی از نظر مالی و محتوایی تقویت نشوند توان مقابله موثر با این موج اطلاعات نادرست را نخواهند داشت.» او در ادامه گفت: «به این ترتیب با نوعی دوگانگی مواجه هستیم: از یکسو رسانهها باید استقلال مالی داشته باشند و از سوی دیگر به دلیل هزینههای سنگین و ضرورت اطلاعرسانی نیازمند دریافت یارانه هستند. در کنار این نگرانی مهمی نیز وجود دارد: زمانی که دولت یارانه میدهد ممکن است در مقابل انتظار کنترل و نظارت بر محتوای منتشرشده را داشته باشد و این امر استقلال رسانه را تحت تاثیر قرار میدهد.»
این اقتصاددان در ادامه عنوان کرد: «رسانهای که قصد دارد مستقل عمل کند باید بتواند محتوای خود را شفاف و آزاد در اختیار مردم قرار دهد و از نظر مالی نیز توان اداره خود را داشته باشد اما همانطور که مشاهده میکنیم در کشور ما به دلیل کاهش قدرت خرید و مشکلات اقتصادی در همه بخشها چه رسانهای و چه غیررسانهای کل سیستم با چالش مواجه است. به طور کلی دولت در این زمینه دچار یک خطای اساسی است. اگر واقعا قصد محدود کردن یارانهها را دارد ابتدا باید ساختار بازار را آزاد و تقویت کرده و اجازه دهد قیمتها براساس واقعیت اقتصادی تعیین شوند. در عین حال حقوق و دستمزدها نیز باید متناسب و شفاف شود. تصمیمهای جزئی و مقطعی مانند حذف یارانه ناشران و رسانهها بدون اصلاح سایر بخشها تنها باعث تشدید مشکلات میشود.»
این استاد دانشگاه در پایان گفت: «نیاز به یک سیاست جامع و یکپارچه در زمینه یارانهها و نحوه تخصیص بودجه وجود دارد و این مساله نقطه اصلی چالش است. بازنگری اساسی در ساختار بودجه، پذیرش اصول بازار و فراهمکردن شرایط فعالیت مستقل همه رسانهها ضرورتی انکارناپذیر است. تنها در این صورت است که میتوان به کنترل و اصلاح نظام یارانهای امیدوار بود.»
رسانه در بحران
رسانهها برخلاف تصور رایج صرفا ابزار انتقال خبر نبوده بلکه قلب تپنده شفافیت و نقد اجتماعی در هر جامعهای هستند. هرگاه این نهادها با فشار اقتصادی و محدودیتهای ساختاری مواجه شوند تاثیر آن فراتر از خود رسانههاست و مستقیما بر کیفیت زندگی اجتماعی، سطح اعتماد عمومی و سلامت دموکراسی سایه میاندازد. کاهش درآمدهای سنتی رسانه ازجمله توقف آگهیهای دولتی و حذف یارانهها تنها یکچالش مالی نبوده بلکه پیامدهای بلندمدتی دارد که حتی با تزریق منابع کوتاهمدت نیز قابل جبران نیست. بنابراین بحران رسانه صرفا یک مشکل مالی نبوده و زنگخطری برای سلامت اجتماعی و فرهنگی جامعه است. نجات رسانهها مستلزم تغییر نگاه از «ابزار تبلیغاتی وابسته» به «نهاد اقتصادی مستقل و ضروری» است. ایجاد سازوکارهای حمایت هدفمند، مدلهای درآمدی متنوع و محیط قانونی شفاف میتواند رسانهها را نهتنها از خطر تعطیلی نجات داده بلکه به موتور محرک شفافیت و آگاهی اجتماعی تبدیل کند. بدون این تغییر بنیادین جامعه نهتنها با کمبود اطلاعات مواجه شده بلکه با کاهش قدرت تحلیل، افزایش شایعه و کاهش اعتماد عمومی روبهرو خواهد شد. به بیان ساده بقای رسانه بقای آگاهیست و بقای آگاهی بقای جامعهای زنده و پویا.
