فقیر شدن ایرانیان به روایت دولت
نادر کریمی جونی
جلسه سهشنبههای نظارتی هفته گذشته مجلس شورای اسلامی که با حضور وزیران کار، رفاه و تامیناجتماعی و جهاد کشاورزی و نیز رییس سازمان برنامهوبودجه برگزار شد، اطلاعات مهم و تعیینکنندهای را منتشر کرد. بیان این توضیح تکراری ضروری است که دهک دهم در تقسیمبندی ثروت اقشار ایرانیان به پردرآمدترین قشر جامعه مربوط است بهطوری که نمیتوان بالاتر از ایشان ثروتمندی را متصور بود به همین ترتیب قشر دارای کمترین درآمد جامعه در دهک یکم دستهبندی میشود یعنی دهکهای یک و ۱۰ ثروتمند جامعه به ترتیب به کمدرآمدترین (فقیرترین) و پردرآمدترین (ثروتمندترین) اطلاق میشود. یادآوری این نکته نیز اهمیت دارد که برابر برنامههای پنجم و ششم پیشرفت قرار بوده که دولتها برای خارج کردن شهروندان ایرانی از فقر مطلق تلاش کنند بهگونهای که در پایان برنامه ششم پیشرفت کشورمان، هیچ ایرانی در محدوده خط فقر مطلق قرار نداشته باشد. البته با گزارش و بررسی اخیر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی که حد درآمدی فقر را برای هر شهروند ایرانی- بدون داشتن منزل ملکی- ۱۸تا۲۰میلیون تومان برای هر ماه اعلام و کمتر از آن را فقیر مطلق معرفی میکند، گمان میرود که بسیاری از ایرانیان اکنون در محدوده فقر مطلق قرار داشته باشند. در واقع مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در آخرین گزارش بررسی خود اذعان میکند که هزینه کف برای یک خانوار چهار نفره ۷۲میلیون تومان در ماه است تا این خانواده در فقر مطلق سقوط نکنند. از آنجا که در گزارش مرکز پژوهشها سخنی از دارا بودن یا نبودن مسکن ملکی به میان نمیآید گمان میرود که این ۷۲میلیون تومان برای خانوارهای دارای مسکن استیجاری باشد. علاوه بر این از آنجا که رقم ۷۲میلیون تومان هزینه خانوار و مرز فقر به طور متوسط محاسبه شده روشن است که این رقم برای شهرهای بزرگ که هزینههای عمومی خانوار بالاتر بوده، مقداری بیشتر است. در عین حال گفته شده که هزینههای خورد و خوراک و خرجهای مصرفی خانوار بالاتر از میزان هزینهها در شهرهاست. از این بابت شاید محاسبه متوسط با دقت قابل اعتمادی محاسبه شده باشد.
در حالی که مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی برای خانوارهای فاقد مسکن رقم ۱۸میلیون تومان درآمد ماهانه را معادل قرار گرفتن در مرز فقر ارزیابی کرده است وزارت کار، رفاه و تامیناجتماعی درآمد ۱۴میلیون تومان در ماه به ازای هر عضو خانواده را معادل قرار گرفتن در دهک هشتم ارزیابی و تعیین کرده است یعنی یک خانواده چهار نفره با درآمد ۷۲میلیون تومان به طور ماهانه و بدون مسکن طبق محاسبه مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در مرز خط فقر قرار میگیرند اما همین خانواده با درآمد ۶۴میلیون تومان در ماه، طبق محاسبه وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی در دهک ۸ یعنی پردرآمدهای نسبی جای دارند. جالب است که احمد میدری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی تلاش کرد مسوولیت این محاسبه را به گردن نمایندگان بیندازد اما نمایندگان مجلس به وی هشدار دادند که پارلمان تنها حذف سه دهک پردرآمدی از فهرست یارانهبگیران را تصویب کرده و دستور داده و نحوه تعیین مصداقهای انسانی این دهکهای درآمدی برعهده پارلمان نبوده است. البته میدری توضیح نداد که مبنای این شیوه برای تعیین دهکهای درآمدی چه بوده و اگر یک خانواده دارای مسکن با درآمد ۱۰میلیون تومان به ازای هر نفر در دهک ۸ درآمدی قرار گیرند و اگر مسکن نداشته باشند همین خانوار به ازای دریافت ماهانه ۱۴میلیون تومان برای هر عضو در دهک۸ جای گیرند، آنگاه دهکهای یک و ۲ چه امکانها و درآمدهایی دارند؟ در این صورت برخی آقازادهها که کشتیها و تجارتهای رانتخوارانه دارند و درآمدهای دلاری را به حسابهایشان واریز میکنند در کدام دهک قرار میگیرند و دهکبندی آنها چگونه محاسبه میشود؟
آیا واقعا یک خانوار سه نفره با دارا بودن مسکن، آن هم مسکن حداقلی و دریافت ۱۰میلیون تومان به ازای هر عضو آنقدر ثروتمند میشود که بتوان او را در دهک هشتم درآمدی کشور جای داد؟ جالب است که در این محاسبه اصلا به دارا بودن سایر امکانات از جمله خودرو هیچ اشارهای نشده و به همین دلیل قابل انتظار است که یک خانوار سه نفره دارای مسکن شخصی، با ۳۰میلیون تومان در ماه بتواند تمام هزینههای جاری اعم از خوراک، پوشاک، حملونقل و مانند آن را بپردازد بلکه مانند دهک هشتم واقعی از امکانات مسافرتی، تفریحی،رستوران و… نیز بهره ببرد. با این حال اگر به ادبیات و محاسبات سازمان برنامهوبودجه توجه شود میتوان مشاهده کرد که این رقم درست بهنظر نمیرسد.
در همین جلسه سهشنبه گذشته مجلس شورای اسلامی، حمید پورمحمدی، رییس سازمان برنامهوبودجه توضیح داد که فقر در میان ایرانیان به فقر چند بعدی تبدیل شده است. چنانکه برخی خانوارها مسکن در اختیار دارند ولی به میزان استاندارد و لازم نمیتوانند غذای با کیفیت شامل اقلام ضروری مانند پروتئین گوشتی، لبنیات، میوه و سبزیجات و… مصرف کنند. او همچنین توضیح داد که برخی خانوارهای ایرانی برای تامین هزینههای تحصیل یا درمان دچار مشکل هستند و نمیتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند یا نمیتوانند داروهای موردنیازشان را تهیه کنند و اگر دچار یک بیماری، هزینههای متوسط (از جمله بیماریهای دندان) شوند نمیتوانند هزینههای درمان آن را بپردازند. از این بابت است که آنچه توسط وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی به عنوان معیار قابل اتکا و اجرا برای دهکبندی درآمدی شهروندان ایرانی تعیین و ارائه شده، مطلقا نادرست است و بسیاری از مولفههای ضروری زندگی یک شهروند ایرانی را نادیده میانگارد.
به نظر میرسد دولت در تامین و پرداخت یارانهها دچار ناتوایی زیادی شده است و به هر صورت میخواهد بار مالی خویش را در پرداخت یارانههای نقدی به شهروندان کاهش دهد. در دفاع از اقدام وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی گفته میشود که برابر قانون این وزارتخانه باید ۲۷میلیون نفر از یارانهبگیران را حذف کند. اگر واقعا ایرانیانی که با داشتن خانه مسکونی شخصی، ۱۰میلیون تومان درآمد ماهانه به ازای هر نفر دارند یا بدون داشتن خانه ملکی ۱۴میلیون تومان درآمد به ازای هر عضو خانوار دارند در دهک هشتم درآمدی جامعه قرار میگیرند و جزو شهروندان مرفه به حساب میآیند تا آنجا که یارانه ۳۰۰هزار تومانی به ازای هر نفر دیگر به آنها پرداخت نمیشود، میتوان با نگاهی به واقعیتهای اقتصادی میدانی در جامعه اذعان کرد که جامعه ایرانی به شدت فقیر شده و از شدت این فقر در حال نابودی است چراکه با این میزان درآمد حتی افراد مرفه هم نه فقط نمیتوانند به تفریح و سرگرمی بپردازند بلکه احتمالا از پرداخت بخش مهمی از هزینههای درمان نیز ناتوان هستند.

