جهان‌صنعت از افزایش هزینه‌های هنری و خاموشی استعدادها گزارش می‌دهد:

آینده‌ای بدون ساز و رنگ!

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 565488
افزایش هزینه‌های فرهنگی و هنری، دسترسی خانواده‌ها به آموزش‌های هنری و کتاب را محدود کرده و باعث کاهش حضور نوجوانان در این حوزه‌ها شده است.
آینده‌ای بدون ساز و رنگ!

جهان صنعت– افزایش بی‌سابقه هزینه‌های فعالیت‌های فرهنگی و هنری یکی از جدی‌ترین چالش‌های پیش‌روی جامعه فرهنگی کشور شده است. از کتاب و لوازم‌تحریر تخصصی گرفته تا ابزارهای هنری و شرکت در کلاس‌های آموزشی، همه با سرعتی چشمگیر گران شده و عملا بسیاری از خانواده‌ها را از دایره مصرف‌کنندگان فرهنگ و هنر خارج کرده است. آنچه زمانی بخشی از زندگی روزمره و رشد فکری و روحی نوجوانان و جوانان محسوب می‌شد، امروز به کالایی لوکس و دست‌نیافتنی تبدیل شده است؛ کالایی که تنها بخش محدودی از جامعه توان پرداخت بهای آن را دارند. در گذشته کلاس‌های موسیقی، نقاشی، تئاتر، خوشنویسی و نویسندگی نه‌تنها محلی برای آموزش مهارت‌های هنری بودند بلکه بستری برای رشد خلاقیت، اعتمادبه‌نفس و هویت فرهنگی افراد به شمار می‌رفتند اما اکنون افزایش هزینه‌ اجاره فضاهای آموزشی، دستمزد مدرسان، قیمت سازها، رنگ‌ها، بوم‌ها، کتاب‌ها و حتی مواد اولیه‌ ساده باعث شده است که بسیاری از این کلاس‌ها برای خانواده‌ها غیرقابل‌دسترس شوند. نتیجه‌ این وضعیت، کاهش حضور هنرجویان، تعطیلی برخی آموزشگاه‌ها و در نهایت محدود شدن دایره دسترسی به آموزش هنر در کشور است.

کتاب کالایی لوکس در سبد خانوار

افزایش هزینه‌ها تنها به بخش آموزش محدود نمی‌شود، بازار کتاب نیز با روند مشابهی روبه‌رو است. قیمت کاغذ و هزینه‌های چاپ در سال‌های اخیر چندین برابر شده و در نتیجه بهای پشت جلد کتاب‌ها به سطحی رسیده که برای بسیاری از خانواده‌ها پرداخت آن دشوار است. خانواده‌ای که با درآمد متوسط روزگار می‌گذراند، برای خرید چند جلد کتاب کودک یا رمان نوجوان باید بخشی از هزینه‌های ضروری خود را کنار بگذارد. این امر نه‌تنها سرانه مطالعه را کاهش داده بلکه پیوند میان نسل جوان و کتاب را نیز سست کرده است. در چنین شرایطی کتاب از کالایی فرهنگی به کالایی تجملی تبدیل می‌شود؛ موضوعی که در درازمدت می‌تواند آثار زیانباری بر فرهنگ عمومی جامعه برجای بگذارد.

نوجوانان قربانیان خاموش گرانی

تاثیر این وضعیت بر نوجوانان و جوانان بیش از هر قشر دیگری محسوس است. این نسل در دوره‌ای از زندگی قرار دارد که نیاز به بروز استعدادها، کشف علاقه‌ها و تجربه‌های خلاقانه دارد اما هنگامی که خانواده‌ها توان مالی شرکت در کلاس‌های هنری را ندارند، نوجوانان ناچار می‌شوند مسیرهایی را انتخاب کنند که الزاما با علایق واقعی‌شان هم‌سو نیست. به عنوان مثال نوجوانی که عاشق موسیقی است، ممکن است به دلیل قیمت بالای ساز و شهریه کلاس‌ها به کلاس‌های ورزشی یا مهارت‌های ارزان‌تر روی آورد. در ظاهر او همچنان در حال یادگیری بوده اما در واقع از مسیر واقعی رشد خود دور شده و فرصت شکوفایی استعدادش را از دست داده است. این تغییر جهت اجباری در انتخاب مسیر آموزشی، پیامدهای عمیقی در آینده فرهنگی جامعه دارد. نسلی که نتواند علایق و استعدادهایش را دنبال کند، به تدریج نسبت به فعالیت‌های فرهنگی بی‌تفاوت می‌شود. این بی‌تفاوتی نه‌تنها خلاقیت فردی را کاهش می‌دهد بلکه از شور جمعی برای خلق آثار هنری و فرهنگی نیز می‌کاهد. جامعه‌ای که در آن هنر تنها در دسترس طبقات خاصی قرار گیرد، به‌مرور از تنوع فرهنگی تهی می‌شود و فاصله طبقاتی فرهنگی شکل می‌گیرد؛ فاصله‌ای که گاه از شکاف اقتصادی نیز عمیق‌تر است.

محدود شدن خلاقیت

از سوی دیگر گرانی ابزارهای تخصصی هنری، تولید آثار مستقل را نیز دشوار کرده است. نقاشان، مجسمه‌سازان، فیلمسازان و عکاسان مستقل برای تهیه مواد اولیه، تجهیزات و حتی اجاره فضاهای کار با هزینه‌هایی مواجه‌ هستند که در توان بسیاری از آنان نیست. نتیجه آن است که بسیاری از استعدادهای خلاق به جای فعالیت در حوزه‌های فرهنگی به مشاغلی غیرمرتبط روی می‌آورند تا بتوانند معیشت خود را تامین کنند. این روند در بلندمدت باعث کاهش تولید محتوای فرهنگی اصیل و بومی و وابستگی بیشتر به محصولات وارداتی و غیرایرانی می‌شود. مساله‌ مهم‌تر اثر روانی این شرایط بر نوجوانان و خانواده‌هاست. بسیاری از والدین با احساس ناتوانی و گاه عذاب وجدان مواجه‌ هستند که نمی‌توانند شرایط رشد هنری فرزندان خود را فراهم کنند. نوجوانان نیز با حس ناکامی و سرخوردگی از رسیدن به آرزوهایشان روبه‌رو می‌شوند. این احساس در برخی موارد به انصراف کامل از مسیرهای فرهنگی و هنری می‌انجامد و در برخی دیگر به انتخاب‌های نادرست و ناپایدار منجر می‌شود. جامعه‌ای که در آن استعدادهای جوان به دلیل مسائل اقتصادی خاموش شوند، در آینده هزینه‌های سنگینی از نظر فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی خواهد پرداخت.

در این میان برخی خانواده‌ها تلاش می‌کنند با جایگزینی فعالیت‌های کم‌هزینه‌تر، تا حدودی خلأ آموزش‌های هنری را پر کنند. به عنوان مثال به جای کلاس موسیقی، فرزندانشان را به کلاس‌های طراحی دیجیتال یا کار با نرم‌افزارهای هنری می‌فرستند که نیاز به ابزار فیزیکی گران‌قیمت ندارد. یا به جای شرکت در کارگاه‌های حضوری، از آموزش‌های آنلاین استفاده می‌کنند. این تلاش‌ها هرچند تحسین‌برانگیز است اما نمی‌تواند جایگزین کامل تجربه‌های حضوری و لمس واقعی هنر شود. بسیاری از مهارت‌های هنری نیازمند تعامل انسانی، مشاهده مستقیم و تمرین عملی است؛ چیزی که فضای مجازی به‌سختی قادر به بازآفرینی آن است.

کمبود حمایت نهادی

در کنار مشکلات اقتصادی، کمبود حمایت‌های نهادی نیز به بحران دامن زده است. بسیاری از مراکز فرهنگی و هنری خصوصی بدون حمایت دولتی و با هزینه‌های شخصی فعالیت می‌کنند. نبود یارانه برای ابزار و تجهیزات هنری، مالیات‌های سنگین و افزایش هزینه‌های جاری باعث شده بخش قابل‌توجهی از این مراکز تعطیل شوند یا تنها به اقشار مرفه خدمات ارائه دهند. از سوی دیگر سیاستگذاری‌های فرهنگی نیز در بسیاری موارد نتوانسته پاسخگوی نیاز واقعی هنرمندان و خانواده‌ها باشد. در حالی که در بسیاری از کشورها، دولت‌ها با ارائه تسهیلات، تخفیف‌ها و حمایت‌های آموزشی، زمینه‌ دسترسی عمومی به هنر را فراهم می‌کنند، در ایران این مسیر همچنان دشوار و پرهزینه است. تاثیرات این وضعیت در درازمدت می‌تواند به فراموشی تدریجی فرهنگ هنری در میان نسل‌های آینده بینجامد. وقتی هنر به کالایی گران‌قیمت تبدیل شود، از دسترس عموم خارج و جامعه از درون تهی می‌شود. در حالی که هنر و فرهنگ نقش حیاتی در شکل‌گیری هویت ملی، تقویت همبستگی اجتماعی و ارتقای سطح فکری مردم دارند، نادیده گرفتن آن به معنای نادیده گرفتن یکی از پایه‌های اصلی توسعه انسانی است.

آینده‌ای نگران‌کننده برای فرهنگ عمومی

با این حال راهکارهایی وجود دارد که می‌تواند تا حدی این روند را متعادل کند. یکی از این راهکارها گسترش حمایت‌های عمومی از طریق ایجاد مراکز فرهنگی دولتی و نیمه‌دولتی با هزینه‌های مناسب است، همچنین می‌توان با ارائه تسهیلات ویژه به آموزشگاه‌های هنری، کاهش مالیات‌ها و حمایت از تولید داخلی ابزار و مواد هنری، هزینه‌ها را کنترل کرد. در کنار آن، استفاده هوشمندانه از فناوری و آموزش آنلاین می‌تواند دسترسی ارزان‌تر به دانش هنری را برای گروه‌های بیشتری فراهم کند. مهم‌تر از همه باید فرهنگ‌سازی شود تا جامعه دریابد که سرمایه‌گذاری در هنر، هزینه نیست بلکه نوعی سرمایه‌گذاری بلندمدت در رشد فکری و اجتماعی نسل آینده است. هنر نباید به امتیازی طبقاتی تبدیل شود. جامعه‌ای که در آن تنها عده‌ای خاص می‌توانند هنرمند شوند، دیر یا زود از درون دچار رکود فرهنگی خواهد شد. حمایت از هنر و فرهنگ، به‌ویژه در دوره‌های اقتصادی دشوار، ضرورتی حیاتی است تا استعدادهای جوان خاموش نمانند و چراغ خلاقیت در جامعه روشن بماند. هر ساز، قلم‌مو، کتاب یا کلاس هنری، نه فقط یک ابزار آموزشی بلکه پلی است میان انسان و جهان درونی او؛ پلی که اگر فرو بریزد، مسیر رشد فرهنگی کل جامعه در خطر خواهد افتاد.

وب گردی