نظام تناسبی؛ گامی به سوی بلوغ حزبی یا پیچیدگی آفرینی؟
مصطفی آبروشن، جامعهشناس
پیشنهاد نظام انتخاباتی تناسبی از سوی ریاست محترم جمهوری نه فقط یک تغییر فنی در روش رایگیری بلکه چرخشی بنیادین در فلسفه نمایندگی و نقش احزاب در ساختار سیاسی کشور است. در طول چهار دهه گذشته، انتخابات در ایران تحت سیطره کامل «نظام اکثریتی» برگزار شده است. در این شیوه که گاه آن را با عبارت «همه یا هیچ» توصیف میکنند، تنها کاندیداها یا فهرستهایی پیروز میدان میشوند که بتوانند بیشترین تعداد آرا را کسب کنند. در حوزههایی با چند کرسی (مثل تهران در انتخابات مجلس) فهرستی که حائز اکثریت میشود، اغلب تمام یا بخش بزرگی از کرسیها را درو میکند و آرای میلیونها نفر که به فهرستهای بازنده رای دادهاند، عملا هیچ نمایندگی در ساختار قدرت کسب نمیکند. پیامد اصلی این نظام «بحران نمایندگی» است؛ جایی که بخشهای قابلتوجهی از جامعه احساس میکنند صدایشان شنیده نشده و این امر به دوقطبیسازی افراطی در فضای سیاسی و افزایش دافعه عمومی نسبت به صندوق رای منجر میشود. از منظر تحزب، نظام اکثریتی به طور طبیعی موجب تضعیف احزاب میشود زیرا بر رای فردی، شهرت محلی و شبکههای شخصی نامزدها تاکید دارد، نه برنامه، ساختار و تعهد حزبی. کاندیداها به جای پاسخگویی به سازمان حزبی، خود را پاسخگوی جمع کوچکی از هواداران محلی میدانند و این نهایتا به پارلمانهای شکننده، متشکل از افراد مستقل و نه جبهههای فکری منسجم میانجامد که توان کمتری در قانونگذاری پایدار و ایجاد ثبات سیاسی دارند. این الگوی «پیروزی حداکثری» برای جریانهای غالب در کوتاهمدت رضایتبخش است اما در بلندمدت، مشارکتجویی هدفمند، تعادلبخشی به نهادهای انتخابی و مهمتر از همه بازتاب واقعی تنوع فکری جامعه در ساختار قدرت را مختل میکند بنابراین طرحهای مطرح شده اخیر برای حرکت به سمت نظام تناسبی به مثابه پذیرش ضمنی نارساییهای نظام حداکثری و تلاش برای احیای روح تحزب و تکثرگرایی در کالبد نظام سیاسی ایران قلمداد میشود. این گذار اگرچه با چالشهای ساختاری خود همراه است اما میتواند گامی حیاتی در جهت افزایش مشروعیت داخلی نهادهای انتخابی و کاهش شکاف میان مردم و دولت باشد. در مقابل «نظام تناسبی» که به عنوان راهکاری برای اصلاح این نقصانها مطرح شده، با هدف بازتولید عادلانه ترکیب آرای عمومی در ساختار نمایندگی طراحی شده است. در این روش اگر یک حزب ۳۰درصد آرا را به دست آورد، تقریبا ۳۰درصد کرسیها را کسب خواهد کرد حتی اگر در رقابت با یک جریان بزرگتر باشد. مزیت بارز این نظام تقویت «عدالت انتخاباتی» و «حس تعلق سیاسی» در میان اقلیتها و گروههای فکری کوچکتر است. هیچ رایی هدر نمیرود و همه رایدهندگان حتی آنهایی که به فهرستهای بازنده رای دادهاند، میدانند که رایشان به صورت متناسب در کسب بخشی از قدرت سیاسی موثر بوده است. مهمتر از آن نظام تناسبی به طور مستقیم به تقویت «نظام حزبی» میانجامد. دیگر تمرکز روی نامزدهای فردی نیست بلکه مردم به یک «فهرست حزبی» با یک برنامه مشخص رای میدهند و احزاب مسوولیت مستقیم و پاسخگویی شفافی در قبال عملکرد نمایندگان خود پیدا میکنند. این امر ثبات سیاسی و قانونگذاری را افزایش داده و دولتها یا نهادهای انتخابی برآمده از ائتلافهای حزبی قویتر و پیشبینیپذیرتر خواهند بود. با این حال اجرای نظام تناسبی در ایران که با ضعف مزمن احزاب شناسنامهدار و ساختار «فردمحور» سیاسی روبهرو است، خالی از چالش نیست. مهمترین دغدغه نحوه تعیین صلاحیت و لیستدهی احزابی است که عمدتا پایگاه اجتماعی عمیقی ندارند. خطر اینجاست که این سیستم به جای ارتقای تحزب واقعی، به ابزاری برای سهمیهبندی قدرت میان چند گروه محدود تبدیل شود، بدون آنکه ارتباط معناداری با پایگاه مردمی داشته باشند. به نظر میرسد در ساختار سیاسی ایران، نظامهای تناسبی اغلب منجر به تشکیل دولتهای ائتلافی میشود که ممکن است در شرایط بحرانی، تصمیمگیری را دشوارتر و زمانبر کند بنابراین هرگونه اصلاح و حرکت به سمت نظام تناسبی نیازمند یک طرح جامع، مرحلهبهمرحله و با هدف تضمین شفافیت در لیستدهی احزاب و جلوگیری از تقلیل این روش به یک سهمخواهی سیاسی صرف است. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود نظام تناسبی نهتنها برابری را به صندوق رای بازگرداند بلکه به بلوغ ساختار سیاسی و افزایش اعتماد عمومی به فرآیندهای دموکراتیک منجر شود و از خطر تبدیل شدن به یک پیچیدگی بوروکراتیک و بیفایده رهایی یابد.