«جهان‌صنعت» اثر هوش‌مصنوعی بر اقتصاد را بررسی می‌كند

بازیگر تازه در اقتصاد جهانی

گروه اقتصادی
کدخبر: 559112
هوش مصنوعی با دگرگون‌سازی سازوکارهای اقتصادی، کاهش هزینه مبادلات و خلق بازارهای نوین، نقش مهمی در تحول اقتصاد جهانی ایفا می‌کند اما تهدیدات ناشی از تشدید نابرابری و انحصار نیز قابل توجه است.
بازیگر تازه در اقتصاد جهانی

جهان‌صنعت – اقتصاد جهانی در آستانه یکی از بزرگ‌ترین دگرگونی‌های تاریخ معاصر خود قرار گرفته است؛ دگرگونی‌ای که این‌بار نه از دل انقلاب صنعتی کلاسیک یا موج جهانی‌سازی بلکه از درون فناوری‌های هوش‌مصنوعی سر برآورده است. هوش‌مصنوعی صرفا یک ابزار فناورانه یا دستاورد مهندسی نیست بلکه به عاملی بدل شده که سازوکارهای بنیادین تولید، توزیع و مبادله را بازتعریف می‌کند. اگر در گذشته موتور بخار یا خطوط مونتاژ کارخانه‌ها نقش محرک اصلی رشد اقتصادی بودند، امروز الگوریتم‌های یادگیری ماشین و شبکه‌های عصبی عهده‌دار چنین نقشی هستند.

در نخستین سطح اثرگذاری هوش‌مصنوعی را می‌توان در کاهش هزینه مبادلات مشاهده کرد. زمانی که تایید یک سند مالی، انتقال وجه یا پردازش یک قرارداد در کسری از ثانیه و بدون نیاز به واسطه‌های متعدد انجام می‌شود، هزینه‌های نهادی اقتصاد به شدت کاهش می‌یابد. این کاهش هزینه نه‌تنها سرعت گردش سرمایه را بالا می‌برد بلکه زمینه رقابت سالم‌تر و کارآمدتری را نیز فراهم می‌کند. از همین‌جا نقش هوش‌مصنوعی در افزایش شفافیت اقتصادی پدیدار می‌شود زیرا تراکنش‌ها و داده‌ها در بستری دیجیتال و قابل‌ردیابی انجام می‌گیرند و این امر امکان نظارت و کنترل دقیق‌تری را فراهم می‌آورد.

از سوی دیگر، این فناوری ظرفیت آن را دارد که به‌طور مستقیم بر رشد اقتصادی اثرگذار باشد. در نگاه سنتی رشد عمدتا از طریق افزایش تولید ناخالص داخلی تعریف می‌شود اما در لایه‌های عمیق‌تر، این رشد حاصل تحولات در اجزای کوچک‌تر اقتصاد است. صنایع خلاق، بازاریابی دیجیتال، طراحی صنعتی و حتی هنرهای کاربردی می‌توانند با پیوند به هوش‌مصنوعی، ارزش‌افزوده جدیدی خلق کنند. به‌عنوان مثال یک خودروی تولیدی صرفا محصول فناوری مکانیک نیست بلکه طراحی زیباشناختی، تجربه کاربری و بازاریابی نوین آن نیز بخشی از ارزش اقتصادی‌اش را می‌سازد و همه اینها حوزه‌هایی هستند که هوش‌مصنوعی می‌تواند به آنها جان تازه‌ای ببخشد.

همزمان با این ظرفیت‌ها اما نگرانی‌های جدی نیز وجود دارد. یکی از مهم‌ترین آنها تشدید نابرابری میان کشورهاست. اقتصادهای پیشرفته که سرمایه‌گذاری بیشتری در حوزه فناوری دارند، می‌توانند زودتر به مزایای هوش‌مصنوعی دست یابند و فاصله خود را با کشورهای در حال توسعه عمیق‌تر کنند. حتی در داخل کشورها نیز شرکت‌هایی که دسترسی بیشتری به فناوری دارند ممکن است با سرعتی خیره‌کننده رقبا را پشت سر گذاشته و به مرزهای انحصار نزدیک شوند. این مساله تهدیدی برای پویایی رقابت محسوب می‌شود و می‌تواند چالش‌های تازه‌ای در عرصه عدالت اجتماعی و اقتصادی ایجاد کند.

بحث فقر و رفاه اجتماعی به‌شدت تحت‌تاثیر این تحولات قرار می‌گیرد. اگر هوش‌مصنوعی بتواند بهره‌وری صنایع را افزایش دهد و هزینه‌های تولید را پایین بیاورد، در ظاهر می‌تواند به رشد رفاه عمومی کمک کند اما در صورتی که این بهره‌وری صرفا به سود شرکت‌های بزرگ ختم شود و فرصت‌های اشتغال برای اقشار آسیب‌پذیر کاهش یابد، نتیجه‌ای جز تشدید فقر نخواهد داشت. بنابراین نقش سیاستگذاری هوشمند در اینجا تعیین‌کننده است: آیا کشورها می‌توانند از ظرفیت‌های این فناوری برای ایجاد اشتغال جدید و بازتوزیع منافع استفاده کنند یا خیر؟

به این ترتیب هوش‌مصنوعی همچون شمشیری دولبه ظاهر می‌شود: از یک‌سو امکان شفافیت، کاهش هزینه مبادلات، تقویت رقابت و رشد اقتصادی را فراهم می‌کند و از سوی دیگر اگر به‌درستی مدیریت نشود، می‌تواند به تشدید انحصار، تعمیق شکاف میان کشورها و گسترش فقر بینجامد. پرسش کلیدی آن است که کشورهایی مانند ایران، با ساختار سنتی و تنوع اقتصادی محدود، چگونه می‌توانند در این معادله پیچیده جایگاه خود را بیابند.

در همین زمینه میثم روشنی، پژوهشگر اقتصاد هنر دانشگاه تربیت مدرس، برای واکاوی ابعاد مختلف رابطه دوسویه میان اقتصاد و هوش‌مصنوعی در گفت‌وگو با «جهان‌صنعت» به ریشه‌یابی این مساله پرداخت.

وی تاکید کرد: هوش‌مصنوعی نه‌تنها می‌تواند سازوکارهای نهادی مانند بانک‌ها، نهادهای تولیدی و خدماتی را دگرگون کند بلکه ظرفیت خلق بازارهای نوینی همچون رمزارزها را نیز دارد. این فناوری در عین حال که هزینه‌ها را کاهش می‌دهد و بهره‌وری را بالا می‌برد، می‌تواند ارزش مستقلی در اقتصاد ایجاد کند. نکته کلیدی آن است که آیا کشورها می‌توانند به‌عنوان برنامه‌ریز و تنظیم‌گر از این فناوری استفاده کنند یا صرفا در موقعیت پاسخگویی به آثار آن قرار می‌گیرند.

این پژوهشگر اقتصاد هنر دانشگاه تربیت مدرس افزود: بزرگ‌ترین تهدید در این مسیر تشدید شکاف میان کشورها و ایجاد انحصار در بازارهاست. راهکار برون‌رفت از این وضعیت، اتکا به صنایع خلاق و پیوند میان فرهنگ، فناوری و اقتصاد است؛ جایی که تخصص‌های مختلف از هنر تا علوم انسانی و فناوری در کنار هم قرار گیرند و پاسخ‌های نو به نیازهای جامعه ارائه دهند. صنایع خلاق نه‌تنها بخشی از اقتصاد را می‌سازد بلکه با تکمیل زنجیره‌های ارزش سایر بخش‌ها به بزرگ‌تر شدن کیک اقتصاد کمک می‌کنند.

هوش‌مصنوعی و دگرگونی ساختارهای اقتصادی

در سال‌های اخیر هوش‌مصنوعی از جایگاه یک فناوری نوظهور فراتر رفته و به بحثی جدی در محافل اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که تاثیر این فناوری تنها به حوزه تکنولوژی محدود نمی‌شود بلکه می‌تواند سازوکارهای بنیادین اقتصاد و نقش‌آفرینی کنشگران را دگرگون کند. از خدمات بانکی و مالی گرفته تا مدیریت پروژه‌های صنعتی و گزینش نیروی انسانی، هوش‌مصنوعی قابلیت آن را دارد که مسیرهای سنتی تصمیم‌گیری و کنترل را به شیوه‌ای کاملا جدید بازتعریف کند. پرسش اصلی این است که آیا این تحول صرفا یک موج موقت فناورانه است یا نشانه‌ای از تغییرات ساختاری عمیق در اقتصاد جهانی.

وی اظهار داشت: اگر هوش‌مصنوعی را به‌عنوان یک فناوری در نظر بگیریم که می‌تواند روش‌ها و فرآیندهای اجتماعی، دانشی و مالی را دگرگون کند، باید بگوییم این تاثیرات را هم‌اکنون به‌روشنی مشاهده می‌کنیم. بنابراین می‌توان انتظار داشت سازوکارهای ساختاری و در نهایت نقش کنشگران اقتصادی با ورود هوش‌مصنوعی دچار تحول شود. به این معنا که وقتی امکان تایید یک سند مالی با استفاده از سیستم رمزگذاری و رمزگشایی مبتنی‌بر یادگیری ماشین در فاصله‌های بسیار دور و در کوتاه‌ترین زمان ممکن فراهم می‌شود، یا زمانی که میدان رقابت از طریق مدل‌های یادگیری ماشین برای شناسایی بهترین الگوهای خرید و فروش به‌شدت گسترش می‌یابد، ما با تغییر جدی در قواعد بازی مواجه هستیم. حتی در گزینش افراد یا مدیریت یک پروژه صنعتی، از مرحله طراحی و کنترل تا بودجه‌ریزی، هوش‌مصنوعی می‌تواند مدل‌های متنوعی را در اختیار ما قرار دهد. در یک جمع‌بندی می‌توان گفت نقش نهادهایی همچون بانک‌ها، بنگاه‌های تولیدی و خدماتی و نیز کنشگران اقتصادی به‌طور جدی دچار تغییر خواهد شد.

هوش‌مصنوعی و خلق بازارهای نوین

یکی از بحث‌های مهم در حوزه اقتصاد و فناوری، نقش هوش‌مصنوعی در تسریع تحولات بلندمدت است. برخی بر این باورند که این فناوری می‌تواند مسیرهایی را که پیشتر نیازمند چند دهه تحول تدریجی بود، در بازه‌ای بسیار کوتاه‌تر محقق کند. فراتر از این نگاه، موضوع مهم دیگر توانایی هوش‌مصنوعی در ایجاد فرصت‌ها و بازارهای کاملا جدید است؛ بازارهایی که پیش از این نه‌تنها به دلیل محدودیت‌های فنی بلکه به‌علت نبود بسترهای عمومی قابل تصور نبودند. همین امر سبب شده است که ابعاد تازه‌ای از کنش‌های پولی و مالی وارد عرصه عمومی شود و الگوهای جدیدی از مبادلات شکل بگیرد.

این پژوهشگر افزود: نه‌تنها این فناوری چنین مسیری را ممکن می‌‌کند بلکه در عین حال می‌تواند بازارها و امکاناتی را به وجود آورد که پیشتر در دسترس نبود. هنگامی که به تایید یک سند مالی در ابعاد جهانی اشاره کردیم، پیش از این هم با سیستمی مانند سوئیفت چنین امکانی وجود داشت اما نکته مهم آن است که اکنون این قابلیت به‌صورت فراگیر و در سطح عمومی در دسترس قرار گرفته است. بنابراین کنش‌های اقتصادی در سطح عمومی نیز می‌تواند معطوف به مباحث پولی شود. یکی از نمودهای روشن این تحول، پدیده رمزارزهاست که نتیجه چنین فرآیندی به‌شمار می‌رود. این الگوی جدید در نظام‌های پولی ادامه خواهد یافت و بی‌تردید تاثیرات بعدی خود را نیز بر اقتصاد برجای خواهد گذاشت.

ارزش‌آفرینی یا دگرگونی ساختارها؟

یکی از چالش‌های اساسی در بحث نقش هوش‌مصنوعی در اقتصاد، نحوه اثرگذاری آن بر بازار کار و ارزش‌افزوده شرکت‌هاست. از یک‌سو این فناوری با کاهش هزینه‌های نهادی و عملیاتی می‌تواند به سودآوری و انباشت ارزش در بنگاه‌ها کمک کند، از سوی دیگر پرسشی جدی مطرح است که آیا ارزش اصلی در خود فناوری نهفته است؛ به این معنا که هوش‌مصنوعی به‌عنوان یک عامل مستقل، ظرفیت خلق ارزش جدید در اقتصادها را دارد. مساله مهم این است که کدام‌یک از این دو نقش -کاهش هزینه‌ها یا ایجاد ارزش نوین- در شرایط کنونی غالب است و آینده اقتصاد جهانی را به کدام سمت سوق خواهد داد.

روشنی تصریح کرد: هردو نقش هم‌اکنون در حال بروز است اما نکته کلیدی آن است که شما در چه موقعیتی قرار دارید؛ گاه یک کشور یا نهاد شکل‌دهنده و جهت‌دهنده به فناوری است و آن را با اتکا به نظام دانشی، منابع و زیرساخت‌های اجتماعی کلان در راستای اهداف خود مدیریت می‌کند. در مقابل زمانی هم هست که فناوری به‌مثابه یک سیستم مداخله‌گر ظاهر می‌شود و صرفا ساختارهای موجود را دگرگون می‌کند، بی‌آنکه امکان برنامه‌ریزی در برابر آن وجود داشته باشد. در چنین حالتی تنها گزینه، همگام‌شدن با این فناوری است، نه بهره‌برداری هدفمند از آن. به‌نظر من یکی از پرسش‌های بنیادین این است که چگونه می‌توان جایگاه خود را در این میان تحلیل و مشخص کرد که آیا ما در جایگاه برنامه‌ریز و بهره‌بردار از فناوری قرار داریم یا صرفا در موقعیت پاسخگویی به آثار آن.

شکاف فناورانه و راهبرد صنایع خلاق

یکی از نگرانی‌های اساسی در زمینه گسترش هوش‌مصنوعی، ایجاد شکاف میان کشورهایی است که از نظر فناوری و توسعه اقتصادی در سطح بالاتری قرار دارند با کشورهایی که سهم کمتری از این پیشرفت‌ها برده‌اند. افزون‌بر این، در درون همان اقتصادهای پیشرفته نیز بیم آن می‌رود که رقابت سالم جای خود را به انحصار دهد چراکه شرکت‌هایی که زودتر به فناوری‌های نوین دسترسی پیدا می‌کنند، قادر خواهند بود فضای رقابتی را به سود خود تغییر دهند. این پرسش جدی مطرح است که آیا چنین تهدیدی واقعا تحقق می‌یابد یا آنکه می‌توان با راهبردهایی مشخص آن را مهار کرد.

وی توضیح داد: این نگرانی کاملا جدی است و به‌آسانی نیز قابل مدیریت نیست. شاید تنها گزینه‌ای که در شرایط کنونی منطقه ما قابل‌بحث باشد، الگوی صنایع خلاق است که می‌تواند به‌عنوان امکانی رهایی‌بخش عمل کند زیرا ما اساسا نگاه مثبتی به تغییرات عمیق اجتماعی نداریم و این خود دلایل مشخصی دارد اما اگر بتوانیم فناوری‌های نوین را در دستگاه دانشی مبتنی‌بر نظام‌های فرهنگی خود تحلیل و به‌ کار گیریم، به قدرتی ارزشمند دست خواهیم یافت. در غیر این صورت اگر ظرفیت‌های بالقوه فرهنگی به فعلیت نرسد، مواجهه ما با این فناوری‌ها به سمت تعارض یا استیصال پیش خواهد رفت.

روشنی افزود: راه‌حلی که صنایع خلاق پیش‌روی ما می‌گذارد، فراتر رفتن از نظام‌های تخصصی کلاسیک و نزدیک شدن به جهان واقعی است. تجربه اروپا از دهه۱۹۶۰ نشان داد که در مواجهه با سرعت تغییرات فناوری و نگرانی‌های فرهنگی، اتکا به تنوع فرهنگی و ایجاد فضاهای بینارشته‌ای ضرورتی انکارناپذیر است. نظام سرمایه‌داری نیز برای پویایی خود به تنوع نیاز دارد؛ اگر بازارها یکدست و فاقد تمایزهای فرهنگی شوند، عملا با کوچک شدن بازارها و کاهش توان پاسخگویی به تقاضا مواجه خواهیم شد. به همین دلیل آنها خوشه‌های فرهنگی میان مهندسان، متخصصان علوم انسانی و هنرمندان ایجاد کردند تا بتوانند تجارب خود را به اشتراک بگذارند و مسائل اجتماعی را در قالب کسب‌وکار پاسخ دهند. این روند در کشور ما نیز آغاز شده است اما هنوز جای کار فراوانی دارد و می‌تواند تاثیرات جدی بر زنجیره‌های ارزش بر جای بگذارد.

پیوند فرهنگ و فناوری در اقتصادهای سنتی

یکی از پرسش‌های مهم در خصوص تاثیر هوش‌مصنوعی، نقش آن در اقتصادهای سنتی و کمتر توسعه‌یافته‌ای مانند ایران است؛ اقتصادهایی که تنوع محصول آنها محدودتر بوده و صنایع کوچک و صنایع‌دستی کمتر توانسته‌اند در سطح جهانی حضور یابند. پرسش این است که آیا این فناوری می‌تواند به چنین اقتصادهایی کمک کند تا زنجیره‌های ارزش پایدارتری بسازند، ارزش‌افزوده بیشتری ایجاد کنند و در برابر شوک‌های بیرونی مقاوم‌تر شوند؟ همچنین آیا هوش‌مصنوعی قادر است بومی‌سازی تولیدات را تقویت کند و جایگاه محصولات ایرانی را در بازارهای جهانی ارتقا دهد؟

او در ادامه افزود: ما باید تجربه‌ای را که غرب در هماهنگ‌سازی میان فضاهای فرهنگی و اقتصادی پشت سر گذاشته است، مورد توجه قرار دهیم. در گذشته نیز محصولاتی چون نگارگری ایرانی یا قالی دستباف، در بستر نظام‌های میان‌رشته‌ای شکل گرفتند و توانستند در نظام اقتصادی و فرهنگی جهان اثرگذار باشند. هرگاه این پیوندها گسسته شده، امکان ایجاد زنجیره ارزش از میان رفته است. بنابراین امروز نیز باید به سمت صنایع خلاق برویم؛ صنایعی که هم بنیان‌های فرهنگی را پوشش می‌دهند و هم ظرفیت فناورانه دارند. در چنین ساختاری متخصصان فناوری در کنار هنرمندان و اندیشمندان علوم انسانی قرار می‌گیرند و پاسخ‌های نو به نیازهای جامعه ارائه می‌دهند. اگر تنها به متخصصان هوش‌مصنوعی بسنده شود و سایر ابعاد نادیده گرفته شود، دیر یا زود انتقاد و مقاومت از سوی حوزه‌های دیگر بروز خواهد کرد.

وی افزود: کاربرد هوش‌مصنوعی می‌تواند اقتصاد ایران را بومی‌تر و در عین حال جهانی‌تر کند. حضور یک محصول ایرانی در سبد خرید فروشگاهی در اروپا یا در یک گالری هنری در آمریکا، ضرورتی است که بازارهای جهانی ایجاب می‌کنند. اما این حضور نه با حذف فرهنگ بلکه با بهره‌گیری از آن محقق می‌شود. فرهنگ پویا توان تعریف جهان پیرامون را دارد؛ اگر چنین قابلیتی را از دست دهد، باید راهکارهایی برای بازسازی آن یافت. این راهکارها معمولا در بستر کنش‌های خلاق نسل جوان شکل می‌گیرد؛ جایی که تضارب آرا و همکاری میان تخصص‌های مختلف، به راه‌حل‌هایی تبدیل می‌شود که هم به نیازهای فرهنگی پاسخ می‌دهد و هم به کسب‌وکارهای سودآور بدل می‌شود. به‌جای آنکه فرهنگ صرفا هزینه پوشاندن خلأهای اقتصادی را بدهد، می‌تواند منبع ایجاد فرصت‌های اقتصادی تازه باشد. این همان تغییر رویکرد بنیادین صنایع خلاق است. او در ادامه تصریح کرد: زندگی روزمره نمونه‌ای روشن از این پیوند میان فرهنگ، فناوری و اقتصاد است. حتی نوشیدن یک فنجان چای مستلزم حضور طراحی صنعتی، علوم صنایع غذایی، فناوری کشاورزی و نظام تجاری‌سازی است. همین منطق در صنایع نرم و فرهنگی نیز صدق می‌کند: بازی‌سازی بدون موسیقی یا گرافیک ممکن نیست. مشکل ما آنجاست که معمولا فناوری را صرفا در بُعد سخت‌افزاری می‌پذیریم درحالی‌که سخت‌افزار به‌تنهایی مساله را حل نمی‌کند. آنچه به فناوری جان می‌بخشد، پیوند آن با بنیان‌های فرهنگی و دانش روز است؛ تنها در این صورت سخت‌افزار به یک سیستم پویا و ارزش‌آفرین تبدیل خواهد شد.

نقش صنایع خلاق در بزرگ‌تر کردن کیک اقتصاد

در نگاه نخست رشد اقتصادی معمولا به افزایش تولید ناخالص داخلی به‌عنوان شاخص اصلی سنجش اقتصاد نسبت داده می‌شود اما واقعیت این است که این تولید کلان از مجموعه‌ای از بخش‌ها و اجزای گوناگون تشکیل شده است و هرکدام از این بخش‌ها می‌توانند نقشی تعیین‌کننده در پویایی اقتصاد ایفا کنند. از این منظر پرسش مهم آن است که صنایع خلاق و فناوری‌های نوینی همچون هوش‌مصنوعی چگونه می‌توانند در این معادله جای گیرند و اثرگذاری خود را بر رشد اقتصادی نشان دهند.

او توضیح داد: صنایع خلاق علاوه‌بر آنکه خود می‌توانند بخشی از کیک بزرگ اقتصاد را تشکیل دهند، نقشی مهم در تکمیل زنجیره ارزش دیگر بخش‌ها دارند. نمی‌توان در فرآیندهای صنعتی به بهره‌وری دست یافت بدون آنکه نظام بازاریابی پویایی وجود داشته باشد. بازاریابی موثر نیز بدون تولید محتوا ممکن نیست و اینجاست که صنایع خلاق وارد عمل می‌شوند. در بسیاری از محصولات پایین‌دستی، ارزش‌افزوده دقیقا به واسطه صنایع خلاق شکل می‌گیرد.

وی افزود: در کشور ما نیز انواع تولیدات صنعتی وجود دارد که پیوندشان با صنایع خلاق می‌تواند کیفیت و کاربری متفاوتی برای آنها ایجاد کند. برای مثال صنعت خودروسازی تنها با دانش مکانیک یا طراحی صنعتی به پایان نمی‌رسد. زیبایی‌شناسی خودرو، طراحی داخلی آن، نوع پارچه به‌کار رفته، نوشتارها و حتی تجربه کاربری، همگی از حوزه صنایع خلاق نشات می‌گیرند. این عناصر هستند که نهایتا زنجیره‌های ارزش را با توسعه و تنوع محصولات یک صنعت کامل می‌کنند. به بیان دیگر صنایع خلاق نه‌تنها با توسعه خود می‌توانند به بزرگ‌تر شدن کیک اقتصاد کمک کنند بلکه با تکمیل و تقویت دیگر بخش‌ها نیز سهمی اساسی در این فرآیند دارند.

وب گردی