پیامدهای اقتصادی و سیاسی استفاده از سوخت‌های فسیلی و انتشار خالص صفر تا 2050 بررسی شد:

انقلاب صنعتی سبز

گروه تحلیل
کدخبر: 559062
سال ۲۰۲۳ گرم‌ترین سال از زمان ثبت سوابق بود و دمای زمین به طور جدی افزایش یافته است؛ گذار سبز به یک انقلاب صنعتی جدید تبدیل شده و اجتناب‌ناپذیر است.
انقلاب صنعتی سبز

جهان‌صنعت– السیو ترزی، استاد دانشگاه کمبریج و علوم سیاسی پاریس در مقاله‌ای می‌نویسد: تغییرات اقلیمی اکنون بر ما سایه افکنده است. سال ۲۰۲۳ گرم‌ترین سال از زمان ثبت سوابق در اواخر قرن نوزدهم بود و دمای سطح زمین تقریبا ۲/‏۱درجه سلسیوس بالاتر از سطح پیشاصنعتی قرار گرفت .در مسیر کنونی انتظار می‌رود دماهای سطح زمین قبل از سال ۲۰۳۰ از آستانه ۵/‏۱‌درجه سلسیوس فراتر رود و در دهه ۲۰۴۰ به ۰/‏۲‌درجه برسد‌. از آنجا که این ریسک برای جان و معیشت انسان‌ها غیرقابل قبول است، در سال ۲۰۱۵ رهبران جهان توافقنامه‌ای را امضا کردند تا تلاش کنند افزایش دما را به ‌طور قابل‌توجهی زیر ۰/‏۲‌درجه سلسیوس نسبت به سطح پیشاصنعتی نگه دارند. برای دستیابی به این هدف، مدل‌سازی‌های اقلیمی نشان می‌دهد که اقتصاد جهانی باید تا نیمه قرن به انتشار خالص صفر یا بی‌طرفی اقلیمی دست یابد. مهم است که درک کنیم، عملا ما اکنون در یک تمدن مبتنی بر سوخت‌های فسیلی زندگی می‌کنیم، به این معنا که تقریبا هر فعالیت اقتصادی- به طور مستقیم یا غیرمستقیم- به سوخت‌های فسیلی یا انتشار گازهای گلخانه‌ای وابسته است‌. در نتیجه دستیابی به انتشار خالص صفر، مستلزم بازآفرینی تولید و مصرف است یعنی تولید انرژی، کشاورزی، حمل‌ونقل، مسکن، پوشاک و… . چنین تحول رادیکالی در سیستم اقتصادی بی‌سابقه نیست زیرا مشابه انقلاب‌های صنعتی گذشته است‌. اگرچه تاریخ هرگز به طور دقیق تکرار نمی‌شود اما غالبا با الگوهای مشابه رخ می‌دهد؛ تاثیر این گذار سبز احتمالا شبیه تغییرات اقتصادی عظیم گذشته خواهد بود. پس از انتخاب مجدد دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۵ و مخالفت دولت او با اقدامات اقلیمی، ممکن است به نظر برسد که تلاش جهانی برای کاهش کربن مختل شده است. با این حال باید توجه داشت که گذار سبز اجتناب‌ناپذیر است. اولا؛ مدل اقتصادی کنونی که برپایه سوخت‌های فسیلی و انتشار گازهاست، پایدار نیست. قانون اشتاین نشان می‌دهد چیزی که پایدار نیست نمی‌تواند ادامه یابد و در نهایت باید تغییر کند .دوم؛ نشان داده شده است که مواجهه با رخدادهای شدید آب‌وهوایی باور به تغییرات اقلیمی را افزایش می‌دهد‌، رای به احزاب محیط‌زیست‌محور را بالا می‌برد و بسیاری را به سرمایه‌گذاری‌های سبز ترغیب می‌کند‌. در نهایت، فشار بلایای ناشی از تغییرات اقلیمی بر جامعه انسانی همه را به اقدام وامی‌دارد و گذار سبز حتما رخ خواهد داد. به نظر می‌رسد انسانیت در آستانه گذار سبزی است که اجتناب‌ناپذیر است و شباهت‌هایی با انقلاب‌های صنعتی گذشته دارد و مسیر را برای وفور منابع، رشد سبز و ایجاد اشتغال هموار می‌کند. این روند برای برخی کشورها و مناطق تحقق خواهد یافت اما نیازمند سیاستگذاری دقیق است، به‌ویژه برای مدیریت سازگاری در کوتاه‌مدت و میان‌مدت. توسعه این موضوع هدف بخش‌های بعدی این بحث بوده که به شرح زیر سازماندهی شده است: بخش دوم مطرح می‌کند که گذار سبز شبیه یک انقلاب صنعتی خواهد بود. بخش سوم پیامدهای اقتصادی انقلاب صنعتی سبز را توضیح می‌دهد که مجموعه‌ای از دینامیک‌های اقتصاد سیاسی گسترده را در بخش چهارم روشن می‌کند. بخش پنجم، پنج توصیه سیاستی معتبر ارائه می‌دهد و در بخش ششم نکات پایانی کوتاهی آورده شده است.

یک انقلاب صنعتی جدید

همانطور که تاریخ‌نگار اقتصادی، راجر فوکه اشاره کرده است: «هر انقلاب فناوری دوره جدیدی از وفور و فاز جدیدی از ثروت را ایجاد کرده و خواهد کرد.» این امر در صورتی رخ می‌دهد که فناوری جدید ویژگی‌هایی داشته باشد که در زمان پذیرش برتر تلقی شوند و ظرفیت بهبود کارایی و کاهش قیمت فراتر از نقطه برابری با فناوری موجود را داشته باشد. بدون این ویژگی‌ها، فناوری جدید نمی‌تواند جایگزین فناوری موجود شود. به نظر می‌رسد انرژی‌های تجدیدپذیر و فناوری‌های سبز به طور کلی از هر دو ویژگی برخوردارند. این فناوری‌ها به عنوان برتر شناخته می‌شوند و بدین ترتیب بخشی از مصرف‌کنندگان حاضرند «حق بیمه سبز» برای آنها بپردازند‌، از جمله خودروهای برقی، پمپ‌های حرارتی یا لباس‌های دست دوم. با گسترش تولید مرتبط برای پاسخ به تقاضای پذیرندگان اولیه، فناوری‌های سبز کاهش هزینه‌ای مطابق با قانون رایت تجربه کرده‌اند. برخی از آنها به برابری قیمت رسیده‌اند، مانند انرژی خورشیدی در مقیاس نیروگاه یا باد روی خشکی که در بسیاری از حوزه‌ها اکنون از سوخت فسیلی ارزان‌تر است‌. به طور مشابه، پس از جنگ قیمت‌ها بین تولیدکنندگان برخی خودروهای برقی اکنون قیمت‌هایی مشابه خودروهای استاندارد دارند. با کاهش بیشتر قیمت‌ها، ترجیحات به نفع فناوری‌های سبز تغییر و گذار را تسریع می‌کند. همچنین مجموعه گسترده‌ای از کالاهای سبز وارد فاز رشد شتابان شده و فناوری‌های موجود را به چالش می‌کشند، از جمله سلول‌های خورشیدی، روتورهای بادی، خودروهای برقی، باتری‌ها، الکترولایزرها و پمپ‌های حرارتی که منجر به کاهش هزینه‌ها نیز خواهند شد. در مراحل اولیه یک انقلاب صنعتی و معرفی فناوری‌های عمومی، اثرات افزایش بهره‌وری فورا آشکار نمی‌شوند. تنها با توسعه نوآوری‌های ثانویه مزایا کاملا دیده می‌شوند. برای انقلاب صنعتی اول،  نشان داده شده که نخ‌ریسی مکانیزه نیاز به اختراع کارخانه و آزمایش و خطای گسترده داشت تا اثرات قوی بر بهره‌وری نشان دهد. انقلاب صنعتی دوم نیز ویژگی‌های مشابهی داشت. اگرچه به نظر می‌رسید یک منبع انرژی (بخار) با دیگری (برق) جایگزین شده است، نوآوری‌های ثانویه اجازه دادند سازمان‌دهی خط شفت در کارخانه‌ها کنار گذاشته شود و مسیر را برای خط مونتاژ و افزایش عظیم بهره‌وری هموار کرد. با توجه به این ملاحظات، نباید گذار سبز را صرفا به عنوان جایگزینی یک منبع انرژی آلاینده با گزینه‌ای اقلیمی-بی‌طرف در نظر گرفت. سوال اساسی این است که آیا فناوری‌های سبز امروزه ظرفیت نوآوری ثانویه بیشتری دارند یا خیر. شواهد روشن است: موتورهای الکتریکی بسیار کاراتر از موتورهای حرارتی در تبدیل انرژی به حرکت هستند (۸۹درصد در مقابل ۲۰درصد) که کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل را نوید می‌دهد. فناوری‌های اصلی جدید با بازده مقیاس اولیه زیاد همراه هستند و رشد بهره‌وری را تسریع می‌کنند‌، در حالی که فناوری‌های مرتبط با سوخت‌های فسیلی پس از ۱۵۰‌سال آزمایش به بازده نزولی رسیده‌اند انتظار می‌رود انرژی‌های تجدیدپذیر ارزان‌ترین منبع برق در تاریخ بشر شوند و بهره‌وری اقتصاد را افزایش دهند. مانند انقلاب‌های صنعتی گذشته و با توجه به بهترین شواهد موجود، انتظار می‌رود گذار سبز در بلندمدت رشد اقتصادی را افزایش دهد زیرا باعث افزایش کارایی و حل چندین مشکل برون‌زاد می‌شود‌. این گذار رفاه عمومی را ارتقا می‌دهد، فراتر از تمرکز محدود بر تولید ناخالص داخلی و به بهبود کیفیت هوا و کاهش مرگ‌ومیر مرتبط با بیماری‌های تنفسی کمک می‌کند. همچنین میلیون‌ها شغل در سطح جهانی ایجاد می‌کند، به‌ویژه شغل‌هایی که کمتر در معرض اتوماسیون یا برون‌سپاری هستند و نیازمند مهارت‌های بین‌فردی بیشتر و وظایف تکراری کمترند .در حالی که مقایسه امروز با انقلاب‌های صنعتی بیشتر پذیرفته شده است. همچنان دلایلی برای تردید وجود دارد، از جمله نقش بالقوه دارایی‌های از کار افتاده و اینکه اگر این واقعا یک انقلاب صنعتی بود، نیروهای بخش‌خصوصی باید بدون نیاز به حمایت و مداخله دولت آن را به حرکت درمی‌آوردند.

دارایی‌های از کار افتاده:

دارایی‌های  از کار افتاده دارایی‌هایی هستند که دچار کاهش ارزش پیش‌بینی ‌نشده یا زودهنگام شده‌اند. نگرانی مربوط به گذار سبز یادآوری می‌کند که بخش زیادی از زیرساخت‌های فعلی که از اقتصاد موجود حمایت می‌کنند، باید زودتر از برنامه تعطیل شوند تا به بی‌طرفی کربنی برسیم. از این رو، دارایی‌های از کار افتاده به نظر می‌رسد که ویژگی خاص گذار سبز باشند. فوکه (۲۰۱۰) بیش از ۱۴‌گذار انرژی را که در طول هزار سال گذشته رخ داده بود بررسی کرد، از جمله تغییر از سوخت چوب خانگی به زغال‌سنگ، زغال‌سنگ خانگی به گاز، گاو به اسب، حیوانات به بخار و سایر موارد. در موارد بررسی شده- به جز تغییر از گاو به اسب- روش تامین منبع انرژی باید تغییر می‌کرد. «این معمولا شامل تولیدکنندگان، توزیع‌کنندگان و خرده‌فروشان جدید بود که اغلب (و به‌ویژه از زمان انقلاب صنعتی) نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بزرگ زیرساختی، مانند شبکه‌های گاز، راه‌آهن یا برق بود.» این نشان می‌دهد که دارایی‌های رها شده یا از کار افتاده احتمالا در هر گذار انرژی ایجاد شده‌اند و ویژگی منحصربه‌فرد گذار سبز نیستند. امروزه  این دارایی‌ها در یک بخش خاص متمرکز هستند، به‌ویژه نفت و گاز صرفا تجلی تغییرات ساختاری هستند نه نگرانی برای اقتصاد کلان. برآوردهای اخیر ارزش فعلی خالص دارایی‌های مذکور سوخت‌های فسیلی در سطح جهان را حدود ۴/‏۱‌تریلیون دلار آمریکا تخمین می‌زنند. برای مقایسه، «هفت شرکت بزرگ شگفت‌انگیز» (یعنی آلفابت، آمازون، اپل، متا، مایکروسافت، انویدیا و تسلا) تنها در سه هفته در سال ۲۰۲۳ بیش از دو‌تریلیون دلار به ارزش بازار خود افزودند. شواهد اولیه تجربی نشان می‌دهد که سیستم اقتصادی به اندازه کافی انعطاف‌پذیر است تا خطر تبدیل دارایی‌های  از کار افتاده به یک نگرانی سیستماتیک عمده را به حداقل برساند .

بازارها نه دولت‌ها:

اغلب این استدلال مطرح می‌شود که گذار سبز یک فرصت سرمایه‌گذاری نیست، چه رسد به یک انقلاب صنعتی زیرا اگر چنین بود کسب‌وکارها خود به پیش می‌بردند. از این دیدگاه، گذار سبز توسط دولت‌ها از طریق مالیات و مقررات- به‌ عنوان بخشی از قانون کاهش تورم یا توافق سبز اروپایی- تحمیل شده و بنابراین نوعی پروژه ایدئولوژیک محسوب می‌شود. اول، مکانیسم پیش‌تر توضیح داده شده- در تقاطع تغییر ترجیحات مصرف‌کننده، پذیرش فناوری و کاهش هزینه‌های فناوری سبز- به‌تنهایی برای رخ دادن گذار سبز کافی است. به عبارت دیگر قطعا این گذار در نهایت اتفاق خواهد افتاد. با این حال سیاست‌ها و اقدامات دولتی برای انجام یک انقلاب صنعتی با ضرب‌الاجل لازم هستند.

دانشمندان حوزه تغییرات اقلیمی مطرح کرده‌اند که تاثیر فروپاشی تنوع زیستی، رویدادهای آب‌وهوایی شدید، خشکسالی‌ها، افزایش سطح دریا و آتش‌سوزی‌های جنگلی اثرات آبشاری و منفی نمایی بر بشریت خواهد داشت. زمان اهمیت دارد و اقدامات جاه‌طلبانه دولت‌ها دقیقا این هدف را دنبال می‌کنند. روایت «بازارها در گذشته» در مقابل «دولت‌های امروزی» مبتنی بر فرضیات اغراق‌آمیز و نادرست است. ثابت شده است که دولت‌ها مسیر انقلاب‌های صنعتی گذشته را در مراحل اولیه هموار کرده‌اند. همانطور که بکرت (۲۰۱۴) استدلال کرده است، تنها داشتن تجارت آزاد و بی‌قید و شرط به‌ عنوان نیروی محرکه انقلاب صنعتی اول یک افسانه است. در واقع، دولت‌ها از دانمارک تا مکزیک و روسیه و همچنین ایالات ‌متحده و بریتانیا مراحل اولیه این انقلاب صنعتی را از طریق سیاست‌هایی از جمله ساخت و تامین مالی زیرساخت‌های مورد نیاز یا وام دادن به تولیدکنندگان اولیه تقویت کردند. شباهت‌هایی نیز می‌توان در اقدامات سیاستی فعلی مشاهده کرد، مانند سرمایه‌گذاری در ایستگاه‌های شارژ خودروهای برقی به‌ عنوان بخشی از قانون زیرساخت‌های آمریکا یا وام‌های سبز ارائه شده توسط بانک‌های عمومی مانند بانک سرمایه‌گذاری اروپا. هر دو هدف دارند تا قفل‌های تکنولوژیکی را بشکنند و گذار را به نقطه‌ای برسانند که خودپایدار شود. استدلال را می‌توان در سطح بخشی نیز مطرح کرد. به‌ عنوان مثال زمانی که خودروها در اوایل قرن بیستم معرفی شدند، مشخص نبود که آنها نسبت به کالسکه‌های اسبی کارآمدتر هستند یا خیر زیرا گران‌قیمت بودند، مستعد خرابی فنی بودند و محدوده حرکت‌شان کمتر بود. با این حال برخی از پذیرندگان اولیه شروع به استفاده از آنها کردند زیرا نگهداری از اسب‌ها در شهرهای شلوغ دشوار می‌شد. هزینه‌ها شروع به کاهش کردند، همچنین به لطف نوآوری‌های ثانویه‌ای مانند خط‌تولید و مدل مشهور فورد نهایتا، محدودیت‌ها به‌تدریج برای تسریع گذار از کالسکه‌های اسبی به خودروها در شهرها اعمال شد. مقررات اخیر اقلیمی، مانند آنچه در کالیفرنیا، بریتانیا و اتحادیه اروپا اعمال شده و فروش خودروهایی با موتور احتراق داخلی را پس از تاریخ مشخصی- معمولا ۲۰۳۵- ممنوع می‌کند و از همین منطق پیروی می‌کند. اینکه دولت‌ها امروزه گذار سبز را تسهیل می‌کنند، پتانسیل افزایش رشد فناوری‌های کربن ‌خنثی را رد نمی‌کند؛ بلکه بازتاب گام‌های اولیه‌ای است که در طول انقلاب‌های صنعتی گذشته برداشته شده بود.

پیامدهای اقتصادی

با توجه به ملاحظات فوق، پیامدهای اقتصادی گذار سبز، فراتر از تاثیر مثبت بلندمدت بر رشد، چه خواهند بود؟ انتظار می‌رود تحولی ساختاری بزرگ، از نظر تاریخی رخ دهد. علاوه بر این، تدابیر سیاستی جدید نیز برای تسریع این روند اتخاذ خواهد شد. بنابراین، تغییرات قابل‌توجهی در مهارت‌ها و جابه‌جایی شغلی پیش‌بینی می‌شود و برای برخی بخش‌ها و افراد این تغییر سریع‌تر از توانایی بازآموزی و آموزش پیش خواهد رفت. در گذشته هنگامی که چنین وضعیتی رخ داده است، جنبش‌های اعتراضی شکل گرفته‌اند، مانند جنبش معروف لودیت‌ها در واکنش به مکانیزه شدن ریسندگی پنبه یا شورش‌های سوینگ در انگلستان در دهه ۱۸۳۰ علیه ماشین‌های جدید خرمنکوب. نمی‌توان رخدادهای محلی مشابه را در جریان گذار سبز منتفی دانست و اعتراضات اخیر کشاورزان در اروپا این الگو را دنبال می‌کند. در محیطی از تغییرات ساختاری سریع و قابل توجه، برخی شرکت‌ها رشد سریع و چشمگیری را تجربه خواهند کرد زیرا جایگاه خود را در فناوری‌های کلیدی برای جوامع بدون کربن تثبیت می‌کنند. سایرین در الگوهای گذشته گیر خواهند کرد و با کاهش طولانی‌مدت و نهایتا نابودی مواجه خواهند شد. اگر این روند بدون توجه باقی بماند، احتمالا نابرابری‌ها در داخل کشورها تشدید خواهد شد، مشابه آنچه در آغاز انقلاب‌های صنعتی گذشته مشاهده شد و در دوره‌هایی مانند عصر طلایی ایالات‌متحده. به ‌طور گسترده‌تر تغییر شدیدی در مزیت‌های نسبی و خوشه‌های فناوری‌های کلیدی مشاهده خواهد شد. اینکه کشوری یا شرکتی در فناوری‌های مرکزی یک دوره خاص پیشرو بوده است به سختی رهبری آن در دوره بعدی را تضمین می‌کند‌. یک مثال کلاسیک این است که بریتانیا با وجود اینکه کشور پیشرو در انقلاب صنعتی اول بود، کمتر از یک قرن بعد در انقلاب صنعتی دوم مرکز برتری اقتصادی نبود. حتی اگر انتشار گازهای گلخانه‌ای تا نیمه‌قرن به صفر برسد، برخی رویدادهای شدید جوی با فراوانی بیشتر رخ خواهند داد و منجر به خسارات اقتصادی در سراسر جهان و در برخی مناطق بیشتر از سایر مناطق خواهد شد. برخی قادر خواهند بود شوک‌ها را مهار کنند، پاسخ دهند و سازگار شوند. دیگران به تدریج دچار زوال خواهند شد و کاهش پیچیدگی اقتصادی، مهاجرت، درگیری و افول را تجربه خواهند کرد. جایی که سازگاری فناورانه و اجتماعی شکست بخورد، تنها مکانیزم سازگاری باقی‌مانده، قادر به جابه‌جایی خواهد بود. بنابراین انتظار می‌رود مهاجرت در دهه‌های آینده به ‌طور قابل‌توجهی افزایش یابد تا حدی که ممکن است به ۳۰۰‌میلیون نفر جابه‌جا شده در طول این قرن برسد. در حالی که بیشتر این مهاجرت‌ها در داخل کشورها رخ خواهد داد، بخشی از آن بین‌المللی خواهد بود و ممکن است اثرات منفی زنجیره‌ای در سطح منطقه‌ای داشته باشد. کشورهایی که به‌ویژه تحت تاثیر قرار خواهند گرفت، آنهایی هستند که نهادهای ضعیف و منابع مالی محدود، ادغام موفق مهاجران را پیچیده می‌کنند. تمام این اثرات در مجموع نشان می‌دهد که افزایش گسترده‌ای در واگرایی اقتصادی در نیمه اول قرن‌۲۱‌، پس از دهه‌ها همگرایی گسترده درآمدی در سراسر جهان رخ خواهد داد.

سیاست‌ها در نظم اقتصادی جهانی جدید

این تحولات اقتصادی همراه با برخی ملاحظات اقتصاد سیاسی و ارزیابی ساختارهای انگیزشی، زمینه را برای سیاستگذاری فراهم می‌کند. در این بخش، روندهای سیاستی گسترده‌ای که انتظار می‌رود در سال‌های آینده مشاهده شوند بررسی می‌شود (بیانیه توصیفی)، پیش از آنکه در بخش بعدی به این بپردازیم که کجا اقدام سیاستی مطلوب و قابل تحقق است (بیانیه هنجاری). پیش از آن چارچوب منطقی زیرین این رویکرد تشریح می‌شود. پیش‌بینی‌های هشداردهنده علم اقلیم، همراه با پیشرفت‌های اخیر در درک تاریخ بشر در مواجهه با شوک‌های اقلیمی و محیطی‌، برخی را به سمت پذیرش «جبرگرایی شدید اقلیمی» سوق داده است که خطر سقوط به سوی فتالیزم (یعنی هیچ کاری از دست بشر ساخته نیست) را دارد. از سوی دیگر طیف، کسانی هستند که تجربه بشر با چالش‌های اقلیمی و محیطی گذشته و تاریخ به ‌طور کلی را نادیده می‌گیرند و ادعا می‌کنند این بار متفاوت است و هر کاری ممکن است، مادامی که علم اقلیم پذیرفته شود، تفاوت‌ها کنار گذاشته شوند و توصیه سیاستی صحیح رعایت گردد. رویکرد ارائه شده در این بحث، مسیر عملی و باریکی بین فتالیزم اقلیمی و این آرمان‌گرایی اتخاذ می‌کند. می‌توان روندهای کلان اقتصادی و اقلیمی را با هم ترکیب کرد تا مجموعه‌ای از سیاست‌های ممکن یا جهان نتایج سیاستی که از نظر سیاسی قابل قبول است، ایجاد شود. شرایط خاص سیاست به معنای گسترده، در نهایت منجر به اقدامات سیاستی مشخص در چارچوب این مجموعه خواهد شد. خطوط کلی مجموعه سیاست‌های ممکن به شرح زیر است:

نخست؛ با توجه به اینکه اکنون شاهد یک نقطه‌عطف فناوران هستیم و برندگان و بازندگانی در این مسیر شکل خواهند گرفت، می‌توان انتظار داشت دولت‌ها هر کاری که می‌توانند انجام دهند تا شانس برنده شدن کشورهای خود و شرکت‌هایشان افزایش یابد. در واقع هم «قانون کاهش تورم» ایالات‌ متحده و هم سیاست صنعتی سبز چین به‌ عنوان راهبردهایی برای تضمین تسلط بر فناوری‌های حیاتی قرن‌۲۱، ازجمله هوش مصنوعی، تراشه‌ها، نوآوری‌های هوافضا، محاسبات کوانتومی و سایر فناوری‌ها با کاربرد نظامی، راه‌اندازی شدند. در سایه این رقابت میان قدرت‌های بزرگ، سایر کشورها نیز از این روند پیروی می‌کنند. این پویایی دلیل وقوع تغییر تدریجی در پارادایم اقتصادی است؛ تغییری که از طبیعت «بازار آزاد کامل» و رویکردهای  پیامد واشنگتن به سمت مداخله بیشتر دولتی حرکت می‌کند. استفاده فزاینده از سیاست صنعتی در سراسر جهان، قابل پیش‌بینی و تا حدی اجتناب‌ناپذیر بود .

دوم؛ ابزارهای سیاست فعال، ابزارهای دفاعی ایجاد خواهند کرد. به‌ عنوان مثال سیاست صنعتی سبز در مقیاس وسیع، جایی که استفاده قابل‌توجهی از یارانه‌ها زمینه را برای الزامات محتوای داخلی فراهم می‌کند، همانطور که در قانون کاهش تورم مشاهده می‌شود. این موضوع در مورد قیمت بالای کربن نیز صادق است که طبق اقتصاد کتاب درسی، راه‌حل بهینه برای تغییرات اقلیمی است . اتحادیه اروپا این درس را آموخته و قیمت کربن در سیستم «کپ-اند-ترید» آن اکنون حدود ۱۰۰دلار آمریکا به ازای هر تن است. چنین سطح بالای قیمتی به ‌طور اجتناب‌ناپذیر منجر به درخواست‌های داخلی برای مالیات کربن در مرز شد تا از کاهش رقابت‌پذیری جلوگیری شود؛ این موضوع از طریق مکانیزم تنظیم مرزی کربن در حال اجراست. نتیجه آن است که صرف‌نظر از مسیر انتخابی برای تسریع گذار سبز، پارادایم اقتصادی به سمت تکه‌تکه شدن بیشتر تجارت پس از دهه‌ها جهانی‌سازی شدید حرکت خواهد کرد .

سوم؛ اگر تسلط بر فناوری‌های خاص کلیدی باشد  رفاه ملی برای دهه‌ها ممکن است به آن وابسته باشد، به ویژه پس از آنکه منابع مالی قابل‌توجهی از مالیات‌دهندگان برای یارانه‌دهی صرف شده باشد احتمالا انتقال داوطلبانه فناوری به دیگر کشورها به ‌طور چشمگیر رخ نخواهد داد. فراخوان‌های گسترده مبنی بر اینکه این اقدام به نفع بشریت در بلندمدت است باعث تسریع کاهش کربن می‌شود و به‌ سختی می‌تواند این ساختار انگیزشی را تغییر دهد.

چهارم؛ با توجه به اینکه کاهش تغییرات اقلیمی نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و رویدادهای آب‌وهوایی شدید نیازمند هزینه برای تطبیق با تغییرات اقلیمی هستند، همه کشورها در تخصیص منابع مالی محدود به نیازهای رقابتی با مشکل مواجه خواهند شد. این موضوع به‌ویژه در زمان بدهی عمومی بالا و افزایش پرداخت‌های بهره صدق می‌کند. علاوه بر این، بخش قابل‌توجهی از جمعیت خواستار محافظت در برابر تغییرات فناوری و آموزش مجدد خواهند بود. انتقال‌های مالی داوطلبانه از کشورهای توسعه‌یافته به کشورهای در حال توسعه احتمالا کم باقی خواهد ماند و به میزانی که برای تامین مالی کاهش و تطبیق با تغییرات اقلیمی لازم است، نخواهد رسید. باز هم می‌توان از منظر عدالت اقلیمی دلیل برای آن آورد اما این احتمالا به سیاست اجرایی تبدیل نخواهد شد.

یک استراتژی کاهش کربن در سطح جهانی بسیار کارآمدتر، ارزان‌تر و سریع‌تر خواهد بود. تعادل میان منافع ملی و کاهش کربن با سرعت بالا باید واضح باشد. از دیدگاه صرفا کارآمدی، اگر چین در تولید پنل‌های خورشیدی یا استخراج و پردازش مواد معدنی حیاتی مزیت نسبی دارد، واردات کل آنها برای بقیه جهان ارزان‌تر خواهد بود. تلاش برای تقویت تولید داخلی (مثلا از طریق قانون کاهش تورم یا قانون صنعت خنثی کربن اتحادیه اروپا) و افزایش موانع تجاری، هزینه بیشتری خواهد داشت و کاهش کربن را در کوتاه‌مدت کند می‌کند. با این حال، پویایی‌های اقتصادی- سیاسی زنجیره‌ای و ملاحظات ژئوپلیتیکی احتمالا گزینه همکاری عمیق جهانی را از مجموعه قابلیت‌های سیاست خارج خواهند کرد. می‌توان انتظار داشت که نظم اقتصادی آینده با ویژگی‌های زیر مشخص شود:

دولت‌های فعال، تکه‌تکه شدن تجارت، انتقال محدود فناوری به ‌صورت داوطلبانه بین کشورها و انتقال مالی پایین میان کشورها. بنابراین هر توصیه سیاستی معتبر که فراتر از آرمان‌های کلی باشد باید این ملاحظات را در نظر بگیرد. توصیه‌های سیاستی منطقی باید فراتر از فراخوان به خیر عمومی بروند و انگیزه‌های سیاستگذاری ملی هر کشور را در نظر بگیرند. مهم است بدانیم که یک استراتژی کاهش کربن مبتنی بر سیاست‌های ملی می‌تواند جهان را به سمت انتشار خالص صفر هدایت کند. کشورهای در حال توسعه با منابع مالی محدود ممکن است در کوتاه‌مدت از این راهکار بهره کمی ببرند. دلیل این امر آن است که کشورهای پیشگام سرمایه‌های مالی عظیمی را در فناوری‌های سبز سرمایه‌گذاری کرده و همزمان برای کسب رهبری در این حوزه رقابت می‌کنند. با مقیاس‌گیری این روش‌های تولید جدید، هزینه‌ها کاهش می‌یابد و در نهایت به تساوی قیمتی با فناوری‌های موجود می‌رسد. در این نقطه، کشورهای در حال توسعه دیگر با تعارض کنونی بین توسعه اقتصادی و کاهش کربن مواجه نخواهند بود زیرا گزینه ارزان و گزینه سبز همزمان می‌شوند. این امر به ‌طور ضمنی و ناخواسته نوعی یارانه مالی مبتنی بر فناوری برای کاهش کربن در کشورهای در حال توسعه فراهم می‌کند زیرا هزینه‌های گذار برای کشورهایی که دیرتر وارد می‌شوند به ‌طور قابل‌توجهی کاهش می‌یابد. همچنین دسترسی به تامین مالی به ‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد زیرا سرمایه بین‌المللی که به دنبال بازده است، به ‌طور طبیعی سرمایه‌گذاری در فناوری‌های سبز در کشورهای در حال توسعه را سودآور خواهد یافت.

توصیه‌های سیاستی

اگرچه مجموعه گزینه‌های سیاستی فوق ممکن است محدود به نظر برسد اما هنوز چندین تصمیم سیاستی وجود دارد که می‌تواند تاثیرات مهمی بر سرعت اقدامات اقلیمی، رشد اقتصادی و زندگی و معیشت مردم در داخل و بین کشورها داشته باشد. توصیه‌های سیاستی کلی که برای تصمیم‌گیرندگان در کشورهای توسعه ‌یافته و در حال توسعه قابل استفاده است، به شرح زیر ارائه می‌شوند:

از تلاش برای مانع‌تراشی در تحول ساختاری خودداری کنید

گذار سبز اجتناب‌ناپذیر است و تلاش برای جلوگیری از آن شکست خواهد خورد و تنها منجر به هدررفت منابع مالی می‌شود. تصمیم به سرمایه‌گذاری بیشتر در زیرساخت‌های نفت و گاز در این دسته قرار می‌گیرد، مانند مورد Formation Vaca Muerta در آرژانتین که شامل میادین شیل گاز عمدتا بهره‌برداری ‌نشده است. به همین ترتیب پذیرش انزواطلبی از طریق تعرفه‌های بالا یا موانع غیرتعرفه‌ای با این امید که بتوان کشوری را از دستاوردهای فناوری در دیگر کشورها محروم کرد، تنها منجر به فقر در مقایسه با سایر کشورها خواهد شد. همراه کردن تغییرات ساختاری با کاهش چالش‌های اجتماعی و فناوری کوتاه‌مدت، استفاده بسیار بهتری از منابع مالی محدود موجود است .

هدف‌گذاری برای پیشگامی در فناوری سبز

مدتی طولانی تصور می‌شد که اتخاذ موضع صبر و مشاهده در اقدامات کاهش و سازگاری با تغییرات اقلیمی بهتر است؛ دیگر کشورها یا شرکت‌ها می‌توانند آغازگر باشند و سپس سایرین پس از آن دنبال کنند. این رویکرد به ‌طور اجتناب‌ناپذیر به یک «تراژدی منابع مشترک» در اقدامات اقلیمی منجر شده است. این دیدگاه از این واقعیت غفلت کرده که روش آزمون و خطا دانش ضمنی بالایی ایجاد می‌کند و اینکه جبران عقب‌ماندگی صرفا با وارد کردن نقشه‌های فنی از رهبران بازار در مراحل بعدی امکان‌پذیر نیست. جهت‌گیری توسعه فناوری باید به‌ عنوان یک عامل درون‌زا دیده شود، به گونه‌ای که پیشگامان بتوانند مرز نوآوری و استانداردهای فنی را نزدیک به مزیت نسبی و ویژگی‌های اقتصادی موجود خود ایجاد کنند. پیروان مجبور خواهند شد فناوری‌ای را اتخاذ کنند که با ویژگی‌های ملی آنها سازگار نیست. بنابراین از منظر اقتصادی تلاش برای پیشگامی در فناوری‌های سبز منطقی است. اگرچه بخش عمده توسعه فناوری در کشورهای توسعه‌ یافته رخ می‌دهد و ممکن است این توصیه بیشتر خطاب به آنها به نظر برسد، این مساله برای کشورهای فقیرتر نیز صادق است. همه کشورها می‌توانند در مراحل مختلف زنجیره ارزش سبز وارد شوند و لزوما نیازی نیست که از ابتدا در سطح فناوری بالا فعالیت کنند. به‌ عنوان مثال کشورها می‌توانند در استخراج و فرآوری مواد معدنی سبز یا تولید و صادرات انرژی سبز (مثلا هیدروژن)، باتری‌ها یا وسایل نقلیه الکتریکی دوچرخ و قطعات آن پیشگام شوند که همگی در حال حاضر رشد سریعی دارند. بسیاری از کشورها مانند اندونزی با استخراج و فرآوری گسترده مس، از این روند بهره می‌برند. توسعه سبز دیگر نیازمند تضاد با توسعه اقتصادی نیست. در قرن ۲۱، ثروت کشورها با توانایی آنها در ایجاد مزیت نسبی در فناوری‌های کلیدی اقتصاد کم‌کربن تعریف خواهد شد.

کاهش نابرابری‌ها در داخل کشورها

نیاز به سیاست‌هایی برای کاهش نابرابری‌ها اغلب از منظر اخلاقی مطرح می‌شود. در کتاب «نوآوری و دشمنان آن»، استاد فقید‌ هاروارد، کلاستیس جوما، شرایط پذیرش یا مقاومت در برابر نوآوری‌ها را در شش قرن تاریخ فناوری و در جغرافیاهای مختلف تحلیل کرده است. او نتیجه گرفت که وقتی نوآوری تنها به نفع عده‌ای محدود تلقی شود، مقاومت شکل خواهد گرفت. اگر نابرابری‌های داخلی در جریان تحول ساختاری مهار نشوند، حرکت‌های اعتراضی شکل می‌گیرند و گذار سبز را کند می‌کنند و در نتیجه شانس بلندمدت کشور برای رفاه اقتصادی کاهش می‌یابد. بنابراین، منافع رشد سبز باید به ‌طور گسترده توزیع شود تا اتفاق بیفتد. سیاست‌های اقلیمی باید با سیاست‌های اجتماعی همراه شوند، مانند مکانیزم انتقال عادلانه اتحادیه اروپا که هدف آن کاهش تاثیرات اقتصادی و اجتماعی گذار در مناطق متاثر اروپاست.

حفاظت از جامعه باز و همکاری‌های علمی

با توجه به اینکه نظم جهانی جدید با افزایش تکه‌تکه شدن تجارت و رقابت اقتصادی و فناوری مشخص می‌شود، برخی طرفدار جلوگیری از جاسوسی صنعتی و علمی هستند. با این حال در سیاست علمی، ملاحظات امنیت ملی باید به حداقل مطلق در پوشش بخشی و جغرافیایی محدود شود. خطر این است که فرآیند نوآوری که مبتنی بر تبادل آزاد ایده‌هاست و برای موفقیت هر سناریوی ملی کاهش و سازگاری با تغییرات اقلیمی ضروری است، تضعیف شود. فناوری بزرگ‌ترین دارایی در مقابله با تغییرات اقلیمی است. توسعه برنامه پرچمدار تحقیقاتی اتحادیه اروپا، افق اروپا‌، به کشورهای همفکر مانند بریتانیا و کانادا نمونه خوبی در این زمینه ارائه می‌دهد. همچنین، حفظ جامعه‌ای باز که ارزش‌های لیبرال را ترویج کند اهمیت دارد زیرا این محیط برای کشف علمی، روحیه کارآفرینی و جذب استعداد از خارج مناسب‌ترین محیط است.

ایجاد ائتلاف‌های بین‌المللی میان کشورهای ثروتمند و فقیر

مجموعه امکان‌پذیری سیاستی همکاری عمیق جهانی در سیاست اقلیمی یا اهدای داوطلبانه منابع مالی و فناوری در مقیاس وسیع بین کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه را منتفی می‌کند. با این حال این مانع از همکاری‌ها و تبادلات برد- برد نمی‌شود. چنین ائتلاف‌های اقتصادی بین‌المللی باید تشویق شوند زیرا هیچ اقتصاد ملی به تنهایی قادر به مقابله با تغییرات اقلیمی و سایر چالش‌های نظم اقتصادی جهانی جدید نخواهد بود. همکاری‌های دوطرفه یا منطقه‌ای می‌تواند شامل تبادل موادمعدنی سبز، انرژی تجدیدپذیر با کیفیت بالا و دسترسی به بازار محصولات سبز از سوی کشورهای در حال توسعه در ازای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (که شامل انتقال فناوری است) و کمک به توسعه زیرساخت‌های سبز (مثلا در چارچوب  شراکت‌های انتقال عادلانه انرژی) باشد. علاوه بر این، کشورهای در حال توسعه که به‌ عنوان شریک و هم‌پیمان شناخته می‌شوند، ممکن است از الزامات محتوای داخلی سیاست‌های صنعتی سبز در کشورهای توسعه ‌یافته معاف شوند. این استدلال از منظر انتقال یا تمرکز زنجیره‌های تامین و تولید به کشورهای دوست و هم‌پیمان است که هدف آن کاهش خسارات اقتصادی ناشی از کاهش جهانی ‌شدن در نظم جهانی جدید است.

نتیجه‌گیری

واقعیت‌های اقلیمی چندان مثبت نیستند. این وضعیت باعث می‌شود برخی افراد به ‌ویژه نسل‌های جوان دچار «اضطراب زیست‌محیطی» شوند. دیگران اغلب به انکار روی می‌آورند که این خود یک راه مقابله‌ای است. تغییرات ساختاری لازم برای جلوگیری از بدترین پیامدهای تغییرات اقلیمی و دشواری‌های سیاسی ناشی از آن باید در واقع باعث نگرانی سیاستگذاران شود. با این حال برای کشورهایی که بتوانند این مسیر باریک را در تسلط بر کاهش اثرات تغییرات اقلیمی، انطباق با آن و فناوری‌های سبز با موفقیت طی کنند، رفاه و شکوفایی در دوران انقلاب صنعتی سبز در انتظار است. بنابراین با حرکت در مسیر میان سرنوشت‌گرایی اقلیمی و آرمان‌گرایی، اقدامات اقلیمی می‌توانند با باور به پیشرفت‌، یعنی این ایده که آینده می‌تواند بهتر از گذشته باشد همسو شوند، اما این امر به اقدامات انسانی بستگی دارد.

وب گردی