اعلامیه نیویورک در مورد کشور مستقل فلسطینی به دنبال چیست؟؛

۱۴۲رای و یک پرسش

گروه بین الملل
کدخبر: 556328
جمعه شب، اعلامیه نیویورک با حمایت ۱۴۲ کشور عضو سازمان ملل متحد و پشتیبانی پررنگ فرانسه و عربستان سعودی درباره ضرورت شناسایی کشور مستقل فلسطین به تصویب رسید و سوال بزرگی را در ذهن جهانیان ایجاد کرد که آیا این بار می‌توان به غرب اطمینان کرد یا صدایی که از این سازمان برخاست به جای صداقت، نیرنگ سیاست بود؟
۱۴۲رای و یک پرسش

جهان صنعت نیوز – سند نیویورک در حالی به ‌روشنی از راه‌حل «دو دولتی» دفاع و بر ضرورت شناسایی کشور مستقل فلسطین تاکید می‌کند که این رخداد تازه‌ترین حلقه از زنجیره تحولاتی است که طی ماه‌های اخیر، به‌ویژه در اروپا، شتاب گرفته است. اتحادیه اروپا و چند کشور قدرتمند آن از فرانسه و اسپانیا گرفته تا ایرلند و نروژ در هفته‌های اخیر مواضعی آشکارا متفاوت نسبت به گذشته اتخاذ کرده‌اند؛ مواضعی که هم امید می‌آفریند و هم پرسش‌های عمیق‌تری را پیش‌روی تحلیلگران و افکار عمومی می‌گذارد.

کاتالیزور تغییر سیاست‌های غرب

پرسش نخست این است که چرا اکنون؟ تا همین چند سال پیش، اروپا موضعی محتاطانه و اغلب منفعلانه در برابر مساله فلسطین و رنج شهروندان سرزمین‌های اشغالی داشت اما امروزه فضای داخلی این کشورها دگرگون شده است. برخی می‌گویند این چرخش بیشتر شبیه «دود و آینه» است؛ تعبیری که برای تشریح نمایشی بودن اقدامات برای آرام کردن معترضان داخلی و کاهش فشار بین‌المللی استفاده می‌شود.

به عبارت دیگر از یک طرف جنگ غزه و تداوم خشونت‌ها در این باریکه موج گسترده اعتراضات مردمی را در اروپا برانگیخته و فشار بر نهادهای دولتی را افزایش داده است و از لندن و پاریس تا برلین، صدها هزار نفر در خیابان‌ها اقدام واقعی برای پایان دادن به اشغالگری را خواستار شده‌اند و از طرف دیگر برای سیاستمدارانی همچون امانوئل ماکرون، رییس‌جمهور فرانسه که جایگاه حزبش به شدت در نزد افکار عمومی مخدوش شده، نادیده گرفتن این صداها، پرهزینه و به قیمت پایان کار حزب رنسانس خواهد بود.

در تشریح نقش این رویکرد برای اروپا و به ویژه فرانسه که براساس برخی آمارها میزبان بیشترین جمعیت مسلمانان در قاره سبز است، نزدیکی پاریس به جهان اسلام نه فقط برای انرژی که برای امنیت داخلی نیز مهم است و میلیون‌ها مسلمان در این کشور و حتی قاره اروپا زندگی می‌کنند و رای آنها در بسیاری از حوزه‌های انتخاباتی تعیین‌کننده است و موضع حامی فلسطین می‌تواند پیامی مثبت به این جوامع بفرستد.

در همین پیوند باید تاکید کرد که فشار حقوق بشری و رسانه‌ای و انتشار تصاویر مکرر از قربانیان غیرنظامی در غزه و کرانه باختری نیز موجی از خشم انسانی و اخلاقی در جامعه جهانی ایجاد کرده است و دولت‌های اروپایی اگر سکوت می‌کردند با بحران مشروعیت چه در داخل و چه در خارج مواجه می‌شدند.

تحولات ژئوپلیتیک

در این میان نباید تحولات ژئوپلیتیک در خاورمیانه و آفریقا و بازیگری فعال چین و روسیه را که به بازتعریف نقش اروپا در این مناطق منجر شده است را نادیده انگاشت. بی‌تردید رهبران اروپایی به خوبی می‌دانند که در جهانی چندقطبی، بی‌تحرکی به معنای عقب‌نشینی است و پیش‌تر هزینه این بی‌تحرکی برای فرانسه به قیمت از دست دادن جایگاه پاریس در قاره آفریقا و برای الیزه گران تمام شده است. چالشی که رییس‌جمهوری فرانسه را مجبور کرد از پایان عصر فرانس‌آفریک که در روابط بین‌الملل به حوزه نفوذ این کشور بر مستعمرات سابق فرانسه و بلژیک در جنوب صحرای آفریقا اشاره دارد، خبر دهد.

از طرفی آمریکا باوجود اینکه همچنان مهم‌ترین متحد اروپاست اما سیاست‌های متناقضی در سال‌های اخیر داشته و اعتماد سنتی میان این دو قطب قدرت را فرسوده کرده است. حال اروپا دریافته که برای حفظ نفوذ خود در جهان باید ابتکار عمل مستقل‌تری داشته باشد و چه‌بسا مساله فلسطین فرصتی کم‌هزینه برای نشان دادن استقلال و حتی رهبری در سیاست خاورمیانه است.

همچنین بحران‌های پی‌درپی انرژی و مهاجرت از جنگ اوکراین و تنش‌های خاورمیانه گرفته تا اکنون در غزه نشان داده که امنیت انرژی و کنترل موج‌های مهاجرت با سرنوشت اروپا گره خورده است و حمایت از تشکیل دولت فلسطینی، برای بسیاری از دولت‌های غربی ابزاری برای کاهش تنش‌های مزمن و مدیریت ریسک‌های آینده است.

ناگفته پیداست که بحران گاز ناشی از جنگ اوکراین، اروپا را به تنوع‌بخشی به منابع انرژی و نزدیکی به خاورمیانه سوق داده و ثبات منطقه‌ای و بهبود رابطه با کشورهای نفت‌خیز عربی به‌ویژه عربستان سعودی برای تامین امنیت انرژی در اتحادیه اروپا امری حیاتی است و چه‌بسا حمایت از کشور مستقل فلسطین، سیاستی در جهت نزدیکی به جهان عرب برای تسهیل در فرآیند تامین انرژی باشد.

صدای صداقت یا بازی سیاست؟

اینکه آیا این تغییر موضع نشانه‌ای از صداقت اروپاست یا فقط یک بازی حساب ‌شده سیاسی است؟ باید به این نکته دقت داشت که کشورهای اروپایی در پشت پرده، همچنان روابط اقتصادی و نظامی گسترده‌ای با  رژیم صهیونیستی دارند و تحریم‌ها و تهدیدها علیه تل‌آویو نیز همچنان روی کاغذ باقی‌مانده و تاثیر ملموسی بر مناسبات مشترک اروپاییان و اشغالگران نداشته است.

با وجود این عوامل، چند پرسش کلیدی همچنان بی‌پاسخ است: آیا اروپا حاضر است در صورت ادامه شهرک‌سازی و نقض قطعنامه‌ها، تحریم‌های اقتصادی علیه رژیم صهیونیستی اعمال کند؟ اگر ایالات‌متحده مسیر متفاوتی برود، آیا اتحادیه اروپا توانایی حفظ موضع مستقل خود را دارد؟ و آیا این حمایت‌ها می‌تواند به فشار واقعی برای آغاز مذاکرات سازنده و توقف درگیری‌ها منجر شود یا باز هم در حد نماد باقی می‌ماند؟

پاسخ به این پرسش‌ها آینده این «چرخش تاریخی» را تعیین خواهد کرد و اگر اروپا نتواند از مرز بیانیه عبور کند، تاریخ این مقطع را نه به عنوان نقطه‌عطف که به‌ عنوان یک نمایش سیاسی ثبت خواهد کرد. به تعبیری بهتر در کوتاه‌مدت، تصویب «اعلامیه نیویورک» بدون شک جایگاه فلسطین را در سازمان ملل متحد و محافل دیپلماتیک تقویت می‌کند و در میان‌مدت اگر کشورهای اروپایی مانند فرانسه اقداماتی عملی نظیر شناسایی رسمی کشور فلسطین یا اعمال محدودیت‌های تجاری علیه شهرک‌ها را آغاز کنند، می‌توان از تحول واقعی سخن گفت اما اگر این روند به جلسات و بیانیه‌های بعدی محدود بماند، افکار عمومی جهان عرب و حتی شهروندان اروپایی به سرعت آن را به عنوان «بازی سیاست» خواهند شناخت؛ بازی‌ که تنها برای مهار فشارهای داخلی و کسب وجهه بین‌المللی به‌کار رفته است.

نباید فراموش کرد که با وجود فضای پرهیجان، بیشتر دولت‌های اروپایی شناسایی رسمی دولت فلسطین را به پیش‌شرط‌هایی همچون تضمین امنیت رژیم صهیونیستی، اصلاح ساختار حاکمیتی فلسطین و کنار گذاشتن نقش نظامی گروه‌های مسلح ازجمله حماس پیوند زده‌اند و این مرحله‌بندی به آنها امکان می‌دهد که میان فشارهای داخلی و الزامات روابط خارجی تعادل برقرار کنند و شناسایی را به ابزار فشار بدل سازند، نه پایان ماجرا؛ روندی که بار دیگر می‌تواند به مثالی برای بدعهدی اروپا در اجرای پیمان‌های بین‌المللی بدل شود.

وب گردی