بهرهوری؛ رمز گمشده توسعه اقتصادی

جهانصنعت – در جهان امروزی، دیگر سرمایه و منابع طبیعی بهتنهایی ضامن رشد اقتصادی کشورها نیستند. آنچه تمایز میان اقتصادهای پیشرو و اقتصادهای درجازننده را رقم میزند، بهرهوری است؛ مفهومی که در ظاهر ساده و قابلفهم به نظر میرسد اما در عمل یکی از پیچیدهترین و در عین حال کلیدیترین شاخصهای اقتصادی بهشمار میرود. در سادهترین تعریف، بهرهوری یعنی نسبت ستانده به نهاده؛ اینکه از منابع موجود چه میزان کالا یا خدمات تولید میشود. اگر با همان مقدار نیروی کار و سرمایه، بتوان تولید بیشتری داشت، گفته میشود بهرهوری افزایش یافته است.
چرا اما بهرهوری اینقدر مهم است؟ پاسخ روشن است: چون موتور اصلی رشد اقتصادی پایدار، افزایش رفاه عمومی و رقابتپذیری ملی است. کشورهایی مانند ژاپن، کرهجنوبی، آلمان و حتی چین توانستهاند با بهبود مستمر بهرهوری، فاصله خود را با اقتصادهای بزرگ جهان کاهش دهند یا حتی از آنها پیشی بگیرند. برعکس، کشورهایی که صرفا به افزایش مصرف منابع و تزریق نقدینگی اتکا کردهاند، با چرخههای رکود و تورم مزمن دستوپنجه نرم کردهاند.
بهرهوری انواع مختلفی دارد. مهمترین آن، بهرهوری نیروی کار است که نشان میدهد هر نفر بهطور متوسط چه میزان ارزش افزوده تولید میکند. نوع دیگر، بهرهوری سرمایه است که بازدهی سرمایهگذاریها را اندازهگیری میکند اما فراتر از این دو، مفهوم «بهرهوری کل عوامل تولید» یا
Total Factor Productivity) TFP) قرار دارد که ترکیب کارایی نیروی کار، سرمایه، فناوری، سازماندهی و مدیریت را در نظر میگیرد. TFP بهنوعی عصاره کیفیت حکمرانی اقتصادی و ظرفیت نهادهای تولیدی یک کشور است.
در ایران، بهرهوری یکی از چالشهای مزمن توسعه اقتصادی است. طبق گزارشهای رسمی، بیش از ۳۰درصد رشد اقتصادی کشور در سندهای بالادستی باید از محل افزایش بهرهوری تامین شود اما در عمل، سهم بهرهوری در رشد اقتصادی بسیار ناچیز یا حتی منفی بوده است. به بیان دیگر، رشد اقتصادی عمدتا از محل استفاده بیشتر از منابع(مانند نفت، نیروی کار و سرمایهگذاریهای حجیم) بوده، نه از محل بهینهسازی و نوآوری.
عوامل متعددی در ضعف بهرهوری اقتصاد ایران نقش دارند. نبود ثبات اقتصادی، سیاستهای ناکارآمد ارزی و مالی، تمرکزگرایی در تصمیمگیری، بیتوجهی به آموزشهای مهارتی، ضعف زیرساختهای دیجیتال و فناوری و همچنین فقدان انگیزه و پاداش برای نوآوری در بخشخصوصی از جمله موانع ساختاری ارتقای بهرهوری هستند. افزونبر این، بازار کار نیز با مشکلاتی چون بهرهگیری ناکافی از زنان، فرار مغزها و بیارتباطی میان مهارت فارغالتحصیلان با نیاز صنعت مواجه است.
از سوی دیگر، دولتها در ایران اغلب بهرهوری را با صرفهجویی اشتباه گرفتهاند. کاهش هزینهها بهتنهایی به معنای افزایش بهرهوری نیست بلکه ممکن است منجر به افت کیفیت و ناکارآمدی بیشتر شود. بهرهوری واقعی یعنی انجام هوشمندانهتر کار، نه صرفا ارزانتر.
برای افزایش بهرهوری، باید به سرمایه انسانی توجه جدی شود. آموزش نیروی کار، ایجاد انگیزه، تقویت تحقیق و توسعه و بهکارگیری فناوریهای نوین از ارکان کلیدی هستند. همچنین محیط اقتصادی باید شفاف، رقابتی و قابل پیشبینی باشد تا بنگاهها جرات نوآوری و بهبود عملکرد را پیدا کنند. بدون اصلاح حکمرانی اقتصادی، بهرهوری صرفا در سطح شعار باقی میماند. باید گفت کشوری که بهرهوری را جدی نمیگیرد، دیر یا زود با رشد اقتصادی پایین، تورم مزمن، فرار سرمایه و مهاجرت نخبگان مواجه خواهد شد. بهرهوری نهتنها یک شاخص فنی اقتصادی بلکه نماد عقلانیت در مدیریت منابع ملی است. اگر قرار است ایران در مسیر توسعه پایدار گام بردارد، راهی جز عبور از اقتصاد کمبازده و کمبهرهور ندارد. بهرهوری دیگر یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت است. بهرهوری یکی از شاهکلیدهایی است که بخشهای مختلف اقتصادی را به هم پیوند میدهد و تولید را به عبارتی چابک میسازد، نیروی کار را کاراتر و اثر آن حتی در کیفیت نهایی محصولات اقتصادی تولیدشده نیز مشهود است.