دلایل کاهش نقش کتاب در سبد فرهنگی خانواده‌ها بررسی شد:

مطالعه در سراشیبی فراموشی!

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 546124
کتاب به‌عنوان یکی از ابزارهای انتقال فرهنگ، به‌طور قابل توجهی در سبد فرهنگی خانواده‌های ایرانی کاهش یافته و میانگین مطالعه به کمتر از 8 دقیقه در روز رسیده است.
مطالعه در سراشیبی فراموشی!

جهان صنعت– در جامعه‌شناسی فرهنگی، هرگاه یک عنصر پایدار از سبک زندگی روزمره حذف شود، نشانه‌ای از تغییر در ساختار عمیق ارزش‌ها و الگوهای ذهنی آن جامعه است. کتاب، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین ابزارهای انتقال فرهنگ، حالا بیش از هر زمان دیگری در حاشیه زیست خانوادگی ایرانی قرار گرفته است. کتابخوانی که زمانی کنش روزانه‌ خانواده‌های طبقه متوسط به‌شمار می‌رفت، امروز به فعالیتی لوکس، فراموش‌شده یا نمادین تقلیل یافته است؛ آن‌هم در عصری که دسترسی به محتوا بیش از هر زمان دیگری آسان شده. پرسش جدی اینجاست که چرا کتاب دیگر در سبد فرهنگی خانواده‌ها جایی ندارد؟ در سال‌های نه‌چندان دور، خرید کتاب از برنامه‌های ثابت ماهانه خانواده‌های ایرانی بود. کتاب‌ها در قفسه‌های چوبی اتاق نشیمن جا خوش می‌کردند، کودکان با مجموعه‌هایی مثل «قصه‌های مجید» و «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» بزرگ می‌شدند و والدین ساعاتی از شب را به خواندن رمان یا مرور شعرهای قدیمی اختصاص می‌دادند. کتاب نه‌تنها ابزار یادگیری بلکه بخش مهمی از معاشرت فرهنگی خانواده‌ها بود. حالا اما وضعیت به‌گونه‌ای دیگر است.

میانگین مطالعه کتاب در ایران کمتر از ۸دقیقه

طبق آمار رسمی وزارت ارشاد، میانگین مطالعه کتاب (غیردرسی) در ایران به کمتر از هشت‌دقیقه در روز رسیده است. بسیاری از خانواده‌ها دیگر نه کتاب می‌خرند، نه می‌خوانند، نه آن را به فرزندان خود پیشنهاد می‌کنند. این کاهش، صرفا یک انتخاب شخصی نیست بلکه بازتابی از روندهای کلان فرهنگی و اجتماعی است. یکی از نخستین عواملی که در بررسی این وضعیت به چشم می‌خورد، افول طبقه متوسط فرهنگی است؛ طبقه‌ای که روزگاری موتور اصلی تولید، مصرف و بازتولید فرهنگ مکتوب در ایران به‌شمار می‌رفت. این طبقه، به‌واسطه فشارهای اقتصادی و کاهش امنیت روانی، به‌شدت تحلیل رفته و اولویت‌هایش دگرگون شده است. خرید کتاب، به‌ویژه در میان اقشار آسیب‌پذیر، دیگر نه اولویت است و نه امکان. همچنین افزایش شدید قیمت کتاب نیز مزید بر علت شده است. در یک نگاه ساده به بازار، بهای یک رمان متوسط یا کتاب کودک، بین ۱۵۰ تا ۴۰۰‌هزار تومان است. در شرایطی که تورم عمومی، فشار مضاعفی بر سفره‌های مردم گذاشته، کتاب کالایی لوکس تلقی می‌شود. خانواده‌ای که باید بین خرید یک جلد داستان برای نوجوانش یا پرداخت قبض گاز یکی را انتخاب کند، تردیدی در حذف کتاب نخواهد داشت اما بحران کتاب فقط اقتصادی نیست. تغییر سبک زندگی و زیست دیجیتال‌محور نسل جدید، الگوی مصرف فرهنگی را به‌شدت تحت‌تاثیر قرار داده است. در خانواده‌هایی که کودکان و نوجوانان از سنین پایین با موبایل و تبلت درگیرند، تصویر، ویدئو و محتوای کوتاه جای متن عمیق را گرفته است. الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی طوری طراحی شده‌اند که تمرکز را کاهش و توجه لحظه‌ای را تقویت می‌کنند؛ درست برعکس چیزی که کتابخوانی نیاز دارد.

کوچ فرهنگ از متن به تصویر

از سوی دیگر، نظام آموزشی کشور نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری این وضعیت دارد. مدارس به‌جای آنکه کتابخوانی را به‌عنوان یک فعالیت فرهنگی لذت‌بخش معرفی کنند، آن را به یک وظیفه درسی خشک و اجباری بدل کرده‌اند. کتاب‌های کمک‌درسی، با محتوای مکانیکی و امتحان‌محور، جای کتاب‌های داستان و تفکربرانگیز را گرفته‌اند. برای بسیاری از دانش‌آموزان، کتاب یعنی فشار، استرس، آزمون؛ نه فراغت و تفریح. نقش رسانه‌های جمعی هم در این افول قابل‌انکار نیست. در تلویزیون، جایی برای کتاب نیست؛ نه در برنامه‌های پربیننده و نه در تولیدات پرهزینه. بخش عمده‌ای از فضای فرهنگی رسانه‌ای کشور در اختیار محتواهای سطحی، مسابقات نمایشی و سرگرمی‌های زودگذر است. در چنین فضایی، کتاب نه موضوع گفت‌وگو است و نه الگوی رفتاری. این تصویر، در لایه‌های روان‌شناختی نیز قابل تحلیل است. کتابخوانی نیازمند خلوت، آرامش ذهنی، تمرکز و زمان آزاد است؛ مولفه‌هایی که در زندگی روزمره بسیاری از خانواده‌های ایرانی به‌شدت نایاب شده‌اند. دغدغه‌های مالی، فشارهای اجتماعی، ناامیدی نسبت‌به آینده، فرسودگی شغلی و زندگی در شهرهای پرتنش، مجالی برای تمرکز و تامل باقی نمی‌گذارد. در چنین شرایطی، انتخاب سریال کوتاه‌مدت یا پست اینستاگرامی، برای ذهن خسته، بسیار ساده‌تر از شروع یک رمان ۴۰۰صفحه‌ای است. نباید از یاد برد که کتابخوانی یک رفتار فرهنگی «یادگرفتنی» است. اگر کودکی در خانه پدر و مادری را نبیند که کتاب می‌خوانند، اگر هیچ‌گاه کتابی هدیه نگیرد، اگر فضای خانه‌اش خالی از کتابخانه باشد، احتمال بسیار کمی دارد که در بزرگسالی به کتابخوانی علاقه‌مند شود. فقدان الگوی فرهنگی در خانواده، یکی از دلایل کلیدی در گسست میان نسل جدید و کتاب است.

شکست سیاستگذاری‌های فرهنگی

در کنار همه این عوامل، سیاستگذاری‌های فرهنگی نیز نتوانسته گرهی از این بحران بگشاید. طرح‌های مقطعی چون «یارانه کتاب»، «نمایشگاه کتاب مجازی»، یا «کتاب در گردش» به‌جای آنکه یک جریان پایدار ایجاد کنند، به حرکت‌هایی نمادین و کوتاه‌مدت محدود شده‌اند. حتی کتابخانه‌های عمومی که می‌توانستند نقش مهمی در کاهش هزینه کتاب و ترویج عادت مطالعه داشته باشند، با کمبود بودجه، منابع فرسوده و فضای غیرجذاب روبه‌رو هستند. حال باید پرسید که آیا این مسیر برگشت‌پذیر است؟ آیا هنوز می‌توان کتاب را به زندگی خانواده‌ها بازگرداند؟ پاسخ بله است اما با پیش‌شرط‌هایی. احیای جایگاه کتاب در خانه‌ها نیازمند یک برنامه فرهنگی بلندمدت، چندلایه و فرابخشی است. نخست باید خانواده‌ها دوباره احساس کنند که کتاب بخشی از «زندگی بهتر» است، نه یک وظیفه تحمیلی. باید مدارس، رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی، چهره‌ای تازه از کتاب ارائه دهند: سرگرم‌کننده، کاربردی، الهام‌بخش. کتاب نباید تنها در قالب کلاسیک، چاپی و رسمی ارائه شود؛ باید با رسانه‌های جدید آشتی کند، با کتاب صوتی، پادکست، انیمیشن و حتی بازی‌های تعاملی وارد تعامل شود. در سطح اجتماعی، لازم است الگوهای فرهنگی نوینی معرفی شوند که کتابخوانی را رفتاری جذاب و ارزشمند جلوه دهند. اگر ورزشکاران، بازیگران یا اینفلوئنسرها کتابخوانی را تبلیغ کنند، تاثیرش به‌مراتب بیشتر از یک بنر رسمی در نمایشگاه کتاب خواهد بود.

البته نمی‌توان بدون رفع نسبی مشکلات اقتصادی، انتظار داشت که کتاب به‌راحتی وارد سبد مصرف خانوار شود. دولت باید کتاب را یک کالای ضروری فرهنگی بداند، نه کالایی تجملی. معافیت مالیاتی برای تولیدکنندگان و ناشران، یارانه هدفمند برای خانواده‌های کم‌درآمد و گسترش کتابخانه‌های محلی، اقداماتی عملی و ممکن‌ هستند. در پایان، اگر کتاب از خانه‌ها حذف شود، چیزی فراتر از یک «کالا» را از دست داده‌ایم. کتاب، حافظ حافظه تاریخی، خلاقیت ذهنی و توان گفت‌وگوی عمیق در جامعه است. حذف آن، نه فقط سکوتی در قفسه‌ها بلکه فرسایش تدریجی فکر، گفت‌وگو و رویا در زیست‌جهان ما است.

وب گردی