فارن پالسی رقابت آمریکا و چین را از زاویه‌ای جدید بررسی می‌کند؛

به نام ترامپ به کام شی

محمدرضا ستاری
کدخبر: 546087
رقابت ژئوپلیتیکی و اقتصادی میان آمریکا و چین به اوج رسیده است، اما سیاست‌های یکجانبه و قلدرمآبانه ترامپ در دولت دومش، باعث تضعیف روابط آمریکا با متحدانش شده و به تقویت موقعیت چین در عرصه جهانی کمک کرده است.
به نام ترامپ به کام شی

محمدرضا ستاری – رقابت تمام‌عیار میان آمریکا و چین به عنوان دو قدرت برتر جهان در قرن بیست‌ویکم برای هیچ تحلیلگری جای تردید ندارد اما مساله مهم این است که این رقابت که ابتدا در عرصه اقتصادی شروع شده و مقدمات تشدید آن از زمان دولت اول ترامپ با وضع تعرفه‌های تجاری و شروع جنگ تجاری آغاز شد، اکنون به عرصه ژئوپلیتیکی، سیاسی و نظامی نیز رسیده است.

در همین رابطه شاهد بودیم که هفته گذشته عملا آمریکایی‌ها از استرالیا و ژاپن خواسته‌اند که موضع خود را در جنگ احتمالی با چین مشخص کنند. از سوی دیگر در حالی که ترامپ در دولت دوم خود بازهم یک جنگ تجاری تمام‌عیار با پکن راه انداخته، شواهد نشان می‌دهد که ایالات‌ متحده در میان متحدان خود به خصوص اروپایی‌ها به دنبال اهرم فشاری است که چین را از هر لحاظ تحت محاصره اقتصادی و سیاسی قرار دهد.

با این حال هر چند آمریکا همچنان قدرت برتر آتش را در اختیار داشته و بزر‌گ‌ترین اقتصاد دنیا محسوب می‌شود، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که به واسطه زنجیره تامین جهانی و همچنین نقش چین در مناسبات اقتصادی و دیپلماتیک بین‌المللی نمی‌توان به سادگی تصور کرد که آمریکا می‌تواند به تمامی اهداف خود در قبال مهار چین دست یابد؛ امری که زمانی اهمیت دارد که بدانیم، جنگ تجاری با چین برای اقتصاد جهان و سایر کشورها هزینه‌های قابل ملاحظه‌ای دربر خواهد داشت.

چین تا کجا پیش می‌رود؟

در همین رابطه روز گذشته مجله فارن‌پالسی با بررسی راهبرد آمریکا در قبال چین، توصیه‌هایی به دولت ترامپ مطرح کرده که از منظر زاویه تحلیلی و مشخص شدن نحوه نگاه تحلیلگران آمریکایی به این موضوع مهم جهانی قابل توجه است. در بخشی از این گزارش آمده است: در طول دو دهه گذشته یک نقشه متمایز به بخش ثابتی از روزنامه‌نگاری اقتصادی تبدیل شده است؛ جایی که نشان می‌دهد چین در روابط دوجانبه تجاری و اقتصادی با کشورهای مختلف جهان با شتابی فزاینده پیشی گرفته است.

در واقع با تبدیل شدن چین به ابرقدرت مسلط تجاری جهان که عمدتا به‌ دلیل توانایی‌های تولیدی‌اش به دست آمده، رهبران در غرب و آسیا به این فکر افتادند که پکن تا چه حد و با چه سرعتی می‌تواند قدرت تجاری اخیر خود را به مزیت ژئوپلیتیکی تبدیل کند؟ به گفته نویسنده مقاله این فرآیند بسیار کندتر و محدودتر از آنچه بسیاری انتظار داشتند، پیش رفته و در نتیجه معلوم می‌شود که الگوهای ایجاد شده دهه‌های پیش، زمانی که حکومت استعماری هنوز گسترده بود، به‌سختی قابل جایگزینی هستند.

طبق ادعای فارن پالسی، ایالات ‌متحده هرگز یک قدرت استعماری بزرگ به سبک اروپایی نبوده اما در بیشتر دوران پس از جنگ جهانی دوم، یک غول اقتصادی بی‌همتا بود. همچنین یک کشور انگلیسی‌زبان در جهانی بود که به‌شدت تحت‌تاثیر بریتانیا قرار داشت؛ کشوری که به‌ عنوان قانونگذار و مجری پیشروی جامعه بین‌المللی عمل می‌کرد. علاوه بر این، ایالات ‌متحده زبانی از ارزش‌ها را توسعه داد که به نظر می‌رسد بیشتر از واقعیت‌هایی که اغلب در عمل به آنها پایبند نبود، با مردم جهان ارتباط برقرار کرده است.

این ویژگی‌ها به واشنگتن کمک کرد تا حتی پس از آنکه چین شروع به ثبت مازاد تجاری بزر‌گ‌تر کرد، از رقابت با پکن جلوگیری کند اما اکنون، ایالات‌ متحده اجازه داده است که این مزیت‌ها از بین بروند و بدتر از آن، حتی آنها را به دور انداخته است.

ترامپ به دنبال چیست؟

در همین رابطه در هفته‌های اخیر، دونالد ترامپ و دولت او مشغول تلاشی بی‌وقفه برای بی‌ارزش کردن این منابع سنتی قدرت بوده‌اند. آنها نشان داده‌اند که ایالات ‌متحده اکنون از جهانی حمایت می‌کند که در آن زور حق را می‌سازد و قدرتمندان می‌توانند آشکارا اراده خود را بر ضعیف‌ترها تحمیل کنند.

دولت ترامپ این موضوع را به دشمنان دیرینه، مانند ایران که ایالات ‌متحده به‌ طور مشترک با رژیم صهیونیستی اندکی پس از پیشنهاد دادن به دیپلماسی برای رسیدگی به برنامه هسته‌ای تهران به آن حمله کرد، به وضوح نشان داده است اما جالب‌تر این است که واشنگتن این رویکرد خشن و یکجانبه را در مورد کشورهای دوست، از جمله متحدان  نیز به کار گرفته است. موضوعی که در حوزه تجارت بیش از هر جای دیگری آشکار شده است.

در ماه‌های اولیه دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، ترامپ ادعا کرد که می‌تواند به سرعت به توافق‌های تجاری جدیدی با تعداد زیادی از کشورها دست یابد. اما شواهد نشان می‌دهد تعداد بسیار کمی از این توافقات محقق شده‌اند. در واقع دولت او تنها با چهار کشور بریتانیا، چین، اندونزی، و ویتنام به توافق رسیده که اتفاقا این توافقات یا دارای چارچوب‌های ابتدایی بوده‌اند و یا اینکه جزئیات آن هنوز برای عموم مردم مشخص نیست.

در چنین شرایطی پس از آنکه تعداد کمی از کشورها برای انعقاد توافقات سریع به واشنگتن روی آوردند، ترامپ به رویکردی حتی خام‌تر متوسل شد. به عنوان مثال هفته گذشته، او نامه‌هایی به رهبران بیش از ۲۰کشور فرستاد و به‌صورت یکجانبه شرایط جدیدی برای حفظ روابط تجاری با ایالات ‌متحده اعلام کرد.

زبان به کار رفته در این نامه‌ها به‌ طور قابل‌توجهی یکسان بود. این نامه‌ها نرخ‌های تعرفه‌ای جدید و سرسام‌آوری را تعیین می‌کردند و بر این موضوع تاکید داشتند که کشورها صرفا به دلیل امکان فروش کالاهای خود به آمریکایی‌ها از امتیازی خاص برخوردار هستند. در پایان نیز او مدعی شده ایالات ‌متحده مدت‌هاست مورد سوءاستفاده قرار گرفته و هر نامه با امضای بزرگ و خودشیفته‌وار ترامپ در پایین ارسال شده است.

عجیب اما واقعی

طبق گفته ‌هاوارد دبلیوفرنچ، استاد دانشکده روزنامه‌نگاری دانشگاه کلمبیا به عنوان نویسنده گزارش  اما نامه‌ای که ترامپ به لی جائه‌میونگ، رییس‌جمهوری کره‌جنوبی ارسال کرده، توجه من را به صورت ‌ویژه جلب کرد. در این نامه ترامپ تصریح کرده، اگر به هر دلیلی تصمیم بگیرید تعرفه‌های خود را افزایش دهید، آنگاه هر مقداری که انتخاب کنید، به ۲۵‌درصدی که ما دریافت می‌کنیم اضافه خواهد شد.

فرنچ تاکید می‌کند: آنچه برای من عجیب‌تر بود، نه لحن قلدرمآبانه ترامپ و نه عدم ظرافت در مکاتبات رسمی یک رییس‌جمهور آمریکایی بلکه این بود که نامه تا چه حد از واقعیت‌های روابط تجاری ایالات‌متحده و کره‌جنوبی دور است. زیرا سئول پیش از این یک توافقنامه تجارت آزاد با واشنگتن دارد و تقریبا هیچ تعرفه‌ای بر کالاهای آمریکایی اعمال نمی‌کند.

این نوع رفتار دل‌بخواهی و خودسرانه برای آینده ایالات ‌متحده در جهانی که چین بر مبادلات تجاری بین‌المللی تسلط دارد، اهمیت زیادی دارد. اگر ترامپ بتواند این‌گونه بی‌پروا به متحدانی مانند کره‌جنوبی و ژاپن زورگویی کند، زمان آن رسیده است که یک شمارش معکوس جدید آغاز شود: اینکه چقدر طول می‌کشد تا آنها روابط خود با ایالات ‌متحده را کمرنگ کنند و در عوض شراکت‌های اقتصادی جدید و شبکه‌های امنیتی تازه‌ای ایجاد کنند؟

پاسخ این پرسش نامشخص است اما هیچ‌کدام از اینها برای موقعیت بلندمدت ایالات ‌متحده در جهان خوب نیست. در نهایت، متحدان آمریکا به‌ عنوان مساله‌ای مربوط به رفاه و حفظ خود، مسیرشان را تغییر خواهند داد.

در همین رابطه است که می‌بینیم، برخی از پیامدهای اولیه اقدامات ترامپ از هم‌اکنون به‌ویژه در اروپا آشکار شده ‌است؛ به طوری که در هفته‌های اخیر، بریتانیا و فرانسه اعلام کردند زرادخانه‌های هسته‌ای خود را در صورت حمله خارجی هماهنگ خواهند کرد؛ این صحبت در حالی مطرح شده که  بریتانیا و آلمان روابط دفاعی خود را به‌ طور جدی ارتقا داده‌اند. بنابراین هیچ‌کدام از رهبران این کشورها به رفتار خودسرانه و یکجانبه‌گرایانه ایالات‌متحده به‌ عنوان دلیل این اقدامات اشاره نکرده‌اند اما تصور اینکه آنها رفتار واشنگتن را در نظر نداشته‌اند، دشوار است.

در واقع، دولت ترامپ ماه‌ها پیش این نوع تغییرات را پیش‌بینی کرده بود، زمانی که پیشنهاد داد هرگونه حرکت کانادا و اتحادیه اروپا برای نزدیک‌تر شدن به یکدیگر از نظر سیاسی و اقتصادی را اقدامی خصمانه نسبت به ایالات‌ متحده تلقی خواهد کرد. با این حال، پیش‌بینی این روابط مانع از آن نشده که واشنگتن اقدامات بیشتری انجام دهد که خطر دور کردن دوستان و خدشه‌دار کردن جذابیت دیرینه‌اش به‌ عنوان مدافع ارزش‌های به ‌ظاهر جهانی را افزایش می‌دهد. در نتیجه افزایش یکجانبه تعرفه‌ها به سطحی که از اوایل قرن بیستم دیده نشده است، ممکن است تنها اولین قدم در یک سراشیبی لغزنده باشد.

گفتنی است، تاکنون ژاپن و کره‌جنوبی که برای قدرت ایالات‌ متحده در شرق آسیا کلیدی هستند، در یافتن راه‌هایی برای محافظت در برابر سبک امپریالیستی نمایش ‌داده ‌شده در واشنگتن، کندتر از اروپا عمل کرده‌اند اما اگر ترامپ به این مسیر ادامه دهد، آنگاه سیاست‌ها و رفتار چین به‌تدریج کمتر از ایالات‌متحده باعث نگرانی خواهد شد. با وقوع این اتفاق، در آینده‌ای نه‌چندان دور، واشنگتن برای چین چیزی را محقق خواهد کرد که چین به‌تنهایی از طریق برتری تجاری نمی‌توانست به آن دست یابد.

وب گردی