شمشیر آویخته جنگ

نادر کریمی‌جونی
کدخبر: 544771

در حالی که دیپلمات‌ها مانند عباس عراقچی در تهران از شرایط لازم برای از سر گرفتن مذاکرات با ایالات‌متحده سخن می‌گویند و در آن تاکید می‌کنند که لزوما باید حق غنی‌سازی برای ایران در نظر گرفته شود، مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی در همین روزهای اخیر نه فقط تداوم فعالیت‌های هسته‌ای ایران را مردود شمرده و گفته‌اند که بازگشت ایران به فعالیت‌های هسته‌ای پیش از جنگ امکان‌پذیر نیست بلکه تهدید کرده‌اند که در صورت ازسرگیری فعالیت‌های هسته‌ای، دوباره رژیم صهیونیستی به ایران حمله خواهد کرد. جالب است که این تهدید که از زبان نخست‌وزیر صهیونیست‌ها بیان شده با موافقت ضمنی دونالد ترامپ مواجه شده و او گفته است که با حمله مجدد اسرائیل به ایران مخالفت نخواهد کرد.

از همین رو یکی از مهم‌ترین پرسش‌های مطرح کنونی در نزد ایرانیان، احتمال حمله مجدد رژیم صهیونیستی به کشورمان و زبانه کشیدن شعله‌های جنگ از زیر خاکسترهایی بوده که هنوز داغ و بسیار داغ است و گاهی سرخی آتش در میان این خاکسترها، کاملا هویداست. شرایط موجود اتفاقا به گونه‌ای پیش می‌رود که دو طرف و بلکه سه طرف (ایران، ایالات‌متحده و رژیم صهیونیستی) با انجام رفتارهایی که نشانه‌های مشهودی از تخاصم دارد، به طور مداوم و با اصرار برای دمیدن بر این خاکستر سوزان تلاش و گاهی چنین رفتار می‌کنند که گویی هراسی از شعله‌ور شدن مجدد آتش جنگ ندارند. از جمله این رفتارها در ایران قرار دادن جایزه برای کشتن رییس‌جمهور ایالات‌متحده است که گمان می‌رود پاسخی به رفتار ناشایست ترامپ در تهدید جانبی مقام رهبری ایران باشد. علاوه‌بر این در ایالات متحده و اسرائیل نه فقط مقامات ارشد که مقامات میانی هم ابایی از اینکه دست‌کم در گفتار، خود را علاقه‌مند به نزاع مجدد با ایران نشان دهند، ندارند و همین امر اوضاع را همچنان داغ و پرالتهاب نگاه داشته به گونه‌ای که یکی از مسائل مطرح در محافل خبری و تحلیلی جهان پاسخ به این سوال است که آیا دوباره این جنگ از سرگرفته می‌شود؟

اگرچه بنیامین نتانیاهو پنهان نمی‌کند که از طریق قدرت و اعمال آن می‌خواهد به صلح پایدار و ایجاد آن دست یابد و در این‌باره حاضر است هزینه‌هایی را هم تحمیل کند اما کسانی در کابینه دولت راستگرای رژیم صهیونیستی وجود دارند که تندروتر و رادیکال‌تر از نتانیاهو هستند. از جمله این افراد وزیر امور اقتصادی رژیم صهیونیستی، اسموتریچ است که مواضع او به ویژه در مورد ایران و فلسطینی‌ها، به رادیکال بودن شهرت دارد. برخی تحلیلگران معتقدند که به لحاظ هزینه‌های اقتصادی و خسارت‌هایی که به رژیم صهیونیستی وارد شد و افزون بر آن هزینه‌های تحمیل شده به ایالات‌متحده، اکنون آمادگی به نسبت کمتری برای آغاز مجدد جنگ تمام عیار در نزد تل‌آویو و واشنگتن وجود دارد. این دیدگاه البته مبانی عقلی و استدلالی قابل قبولی دارد و باعث شده تا از منظر این تحلیلگران آغاز مجدد جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی دور از ذهن به نظر برسد. نکته‌ای که در اینگونه تحلیل‌ها مورد توجه قرار نمی‌گیرد آن است که نتانیاهو از جنگ‌آفرینی و ایجاد آشوب چه در سرزمین‌های اشغالی و چه در خارج آن، به عنوان ابزاری برای باقی ماندن در قدرت استفاده می‌کند.

نه فقط رسانه‌های خارج رژیم صهیونیستی که رسانه‌های عبری زبان هم بر این باورند که پایان جنگ غزه به شکل کنونی، ضرورتا به معنای پایان عمر دولت و شاید پایان عمر سیاسی نتانیاهو است. از این بابت نتانیاهو که می‌داند قادر به پایان دادن به حیات سیاسی- نظامی حماس و آزادی گروگان‌ها نیست علاقه‌ای برای خاتمه دادن به این نزاع خونین درون سرزمین‌های اشغالی ندارد. حالا به این نزاع، منازعه خطرناک دیگری هم اضافه شده که شاید جایگاه بی‌بی در ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی را مستحکم‌تر کرده باشد.

آمارهای غیررسمی حکایت از آن دارد که ۷۴‌درصد از شهروندان اسرائیلی حمله به ایران را تایید می‌کنند و معتقدند در صورت لزوم این حمله باید تکرار شود. این آمار به صورت دو فاکتور گواه حمایت‌های سیاسی از نخست‌وزیر صهیونیست‌ها در ازسرگیری جنگ علیه ایران است. با این وجود آشکار است که نمی‌توان به راحتی و سادگی وقوع مجدد جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی را رد کرد یا حتی آن را غیرمحتمل دانست.

در عین حال وقوع جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی به عنوان دو کشور غیرهمسایه، باورهای ذهنی جنگ سالاران و نظامیان و حتی سیاستمداران دو طرف درباره ظرفیت‌ها، کارکردها و توانایی‌های‌شان را به مشاهدات عینی تبدیل کرد. تا پیش از این جنگ عملیات‌های ترور علیه مقامات ایرانی، در نزد دستگاه‌های امنیتی فقط یک یا چند تلاش موردی بوده که با استفاده از سوراخ‌ها و حفره‌های امنیتی ممکن شده و چندان قابل‌توجه نبوده است. در عین حال مقامات

رژیم صهیونیستی تصور می‌کرده‌اند که با هدف قرار دادن مقامات سیاسی و فرماندهان نظامی می‌توانند جمهوری اسلامی ایران را در سراشیبی سقوط قرار دهند. آمریکا هم تصور می‌کرد کاری که رژیم صهیونیستی علیه ایران آغاز کند، بدون توقف تا پایان به خوبی به پیش می‌رود و نیازی به مداخله واشنگتن در این منازعه وجود ندارد چراکه اقدام رژیم صهیونیستی گام به گام و تا پایان به جلو می‌رود و در نقطه پایانی، رهبران کاخ سفید و نظامیان سنتکام می‌توانند از سفره ایران، سهم خود را بردارند ولی حالا مشخص شده که در ایران ضعف هایی در حوزه دفاع هوایی وجود دارد.

در عین حال رژیم صهیونیستی نیز فهمیده است که موشک‌های ایرانی، حتی وقتی به صورت انبوه به پرواز در نیایند، باز هم می‌توانند از سپر دفاع آسمان شهرهای رژیم صهیونیستی عبور کنند و اهدافی را در شهرهای گوناگون سرزمین‌های اشغالی نابود سازند تا جایی که برخی خبرنگاران بین‌المللی در گزارش‌های‌شان تاکید کرده‌اند که در روزهای آخر، ایران همه اهداف درجه یک مدنظر خود را مورد اصابت قرار داده بود و به هدف‌های درجه دوم، حمله می‌کرد. ایالات‌متحده نیز که وارد شدن خسارات به پایگاه راهبردی خود در قطر را کتمان می‌کرد اکنون اعتراف می‌کند که دو یا سه موشک ایرانی به این پایگاه اصابت کرده و به جز تاسیسات راداری ژئودزیک برخی ساختمان‌های مهم این پایگاه نیز نابود شده‌اند. به نظر می‌رسد مثلث تهران، تل‌آویو، واشنگتن اکنون دندان‌های یکدیگر را شمرده‌اند و هرچند در گفتار خود را خواهان جنگ نشان می‌دهند اما در توسل عملی به جنگ احتیاط بیشتری به خرج می‌دهند. از این بابت شاید نزاع میان ایران، ایالات‌متحده و رژیم صهیونیستی از جنگ آشکار به تشدید منازعه پنهان تغییر شکل دهد.

وب گردی