باندهای بولینگر و تحلیل تکنیکال

گروه بورس
کدخبر: 543914
باندهای بولینگر با نمایش نوسانات قیمت و محدوده‌های احتمالی حرکت آن، ابزاری پویا و کاربردی در تحلیل تکنیکال هستند که باید همراه با سایر شاخص‌ها و مدیریت ریسک استفاده شوند.
باندهای بولینگر و تحلیل تکنیکال

جهان‌صنعت- باندهای بولینگر (Bollinger Bands)  یکی از شناخته‌شده‌ترین ابزارهای تحلیل تکنیکال هستند که توسط جان بولینگر در دهه۸۰ میلادی معرفی شدند و تا به امروز در میان تحلیلگران تکنیکال کاربرد فراوانی دارند. این ابزار، نوسانات قیمت را در قالب سه خط نشان می‌دهد که به تحلیلگر کمک می‌کند محدوده‌های احتمالی حرکت قیمت را تشخیص دهد. ساختار باندهای بولینگر شامل یک باند میانی بوده که معمولا میانگین متحرک ساده (SMA)  قیمت در بازه‌ای مشخص (معمولا ۲۰روزه) است و دو باند بالا و پایین که معمولا با استفاده از دو انحراف معیار از میانگین متحرک محاسبه می‌شوند. این باندها اساسا با افزایش نوسانات قیمت بازتر و با کاهش آنها باریک‌تر می‌شوند و از همین رو به‌عنوان یک ابزار پویا شناخته می‌شوند.

یکی از مهم‌ترین مفاهیمی که در باندهای بولینگر وجود دارد، مفهوم «انقباض» و «انبساط» باندهاست. وقتی بازار وارد یک دوره آرام و کم‌نوسان می‌شود، باندها به یکدیگر نزدیک می‌شوند؛ اتفاقی که می‌تواند نشانه‌ای از وقوع یک حرکت قیمتی بزرگ در آینده نزدیک باشد. در مقابل، زمانی که بازار پرنوسان می‌شود، باندها از یکدیگر فاصله می‌گیرند، بنابراین تحلیلگران معمولا از انقباض باندها به‌عنوان هشدار اولیه برای یک شکست قیمتی استفاده می‌کنند و در پی آن به دنبال تایید از سایر ابزارهای تکنیکال می‌گردند. از منظر رفتاری، باندهای بولینگر می‌توانند بینش مناسبی درباره روانشناسی بازار ارائه دهند. برای نمونه، وقتی قیمت به باند بالایی نزدیک می‌شود، برخی تحلیلگران این را به‌عنوان اشباع خرید (Overbought) تعبیر می‌کنند، حال آنکه نزدیک ‌شدن به باند پایینی ممکن است به‌عنوان اشباع فروش (Oversold)  تلقی شود. با این حال، این برداشت‌ها نباید به ‌تنهایی مبنای تصمیم‌گیری قرار گیرند زیرا در بازارهای پرروند ممکن است قیمت برای مدت طولانی در نزدیکی باند بالا یا پایین باقی بماند، بدون اینکه بازگشتی رخ دهد.

استفاده صحیح از باندهای بولینگر مستلزم درک عمیق از رفتار قیمت و ترکیب آن با سایر ابزارهای تحلیلی است. به‌عنوان مثال، ترکیب بولینگر با الگوهای شمعی ژاپنی، واگرایی‌های RSI یا MACD  یا شکست خطوط روند می‌تواند سیگنال‌های مطمئن‌تری ایجاد کند. بررسی حجم معاملات هنگام برخورد قیمت به باندها نیز می‌تواند بر اعتبار تحلیل بیفزاید چراکه شکست قیمت همراه با افزایش حجم، معمولا نشان‌دهنده قدرت روند جدید است.

یکی دیگر از کاربردهای رایج این ابزار، تشخیص کانال‌های معاملاتی است. در بازارهایی که روند مشخصی وجود ندارد و قیمت در محدوده‌ای نوسان می‌کند، باندهای بولینگر می‌توانند به‌عنوان سقف و کف فرضی عمل کنند و استراتژی خرید در باند پایین و فروش در باند بالا یا بالعکس، می‌تواند اجرا شود. البته این روش بیشتر در شرایط بازار خنثی کاربرد دارد و در بازارهای دارای روند قوی، ریسک بالاتری خواهد داشت. باندهای بولینگر به‌ خاطر انعطاف‌پذیری و ماهیت بصری قوی، ابزاری محبوب میان تحلیلگران هستند اما همانند سایر ابزارها، نباید به‌تنهایی مبنای معاملات قرار گیرند. درک صحیح از شرایط بازار، ترکیب ابزارها و مدیریت ریسک، لازمه استفاده موثر از این ابزار فنی است.

وب گردی