جهان‌صنعت از دلایل اصلی مهاجرت و مصائب مهاجران گزارش می‌دهد:

رفتن یا نرفتن، مساله این است!

پویا اصل‌باغ
کدخبر: 543640
گزارشی از داستان شادی، زن مهاجری که به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی به انگلستان رفت، و دلایل اصلی مهاجرت ایرانیان از جمله فشارهای اقتصادی و نارضایتی اجتماعی می‌پردازد.
رفتن یا نرفتن، مساله این است!

 پویا اصل‌باغ– «اگر مامانم گریه می‌کرد، نمی‌رفتم» این جمله را شادی، زن ۳۵‌ساله‌ای می‌گوید که به تازگی مهاجرت کرده است. او در سال‌۹۴ با محمد که اصالتا آذری بود ازدواج کرد. این دفعه اولش نبود که مهاجرت می‌کرد، پس از ازدواج با محمد به این علت که کسب‌و‌کار شوهرش در تبریز بود، کامیون جهیزیه به جای اینکه به خانه‌ای در تهران برود، به سمت محله باغمیشه تبریز حرکت کرد. شادی به حدی پدر و مادر‌ش را دوست داشت که شب عروسی، با لباس عروس روانه بیمارستان شد. به‌گفته خودش آن شب به قدری فکر و خیال کرده که از غصه دوری آنها حالش بد شده است. شادی زبان ترکی را بلد نبود، وقتی به منزل اقوام شوهرش می‌رفت، احساس غریبی می‌کرد. آنقدر زن احساساتی بود که ۲۰‌روز نگذشته بود از شروع زندگی متاهلی‌اش، دوباره به تهران برگشت. این ازدواج شادی را از تنهایی درآورد اما پدر و مادرش را تنهاتر از گذشته کرد. دختر بزرگشان سال‌۸۹ به اندونزی مهاجرت کرده و پسرشان سال ۹۲‌فوت کرده بود و تنها شادی برایشان باقی مانده بود. حالا شادی هم سر‌و‌سامان گرفته است. چند سالی به همین صورت گذشت تا خداوند، شادی را به مقام مادری منصوب کرد. امیرعلی فروردین‌ماه سال‌۹۶ در تهران متولد شد. حالا باید آماده می‌شد تا رسالت مادری‌اش را به سرانجام برساند. تولد امیرعلی، انقلابی در روحیه شادی ایجاد کرد. دو سال بعد، بار دیگر خداوند پسری به او داد. آرشا بهمن‌ماه سال‌۹۸ به دنیا آمد. حالا او مادر دو فرزند بازیگوش شده است. دو سال بعد آنها به تهران نقل مکان کردند. این اتفاق باعث شد تا شادی بیش از گذشته همانند اسمش شاد شود. حالا دیگر او یکی از خوشبخت‌ترین زنان است؛ هم صاحب دو فرزند پسر شده و هم به پدر و مادرش نزدیک‌تر. بیشتر اوقات فراغتش را با بچه‌ها و خانواده می‌گذراند اما خبر نداشت که قرار است یک اتفاق زندگی‌اش را دگرگون کند. چند روزی از بهار سال‌۱۴۰۳ نگذشته بود که یک خبر، روحیه او را هدف قرار داد. مدام حالش بد می‌شد، دیگر مانند قبل حوصله نداشت حتی بچه‌ها هم نمی‌توانستند حال او را خوب کنند. به دنبال کارهای مهاجرتش افتاد. پس از چندین بار، بالا و پایین رفتن از پله‌های دفتر مهاجرتی، سرانجام توانست ویزای انگلستان را برای خود و پسرانش بگیرد. وضعیت روحی مناسبی نداشت اما خودش را نباخته بود. شبی که پا به فرودگاه گذاشت، تصمیمش را گرفته بود. هیچ‌کس نمی‌توانست او را از تصمیمی که گرفته بود منصرف کند. لحظه‌ای که می‌خواست خداحافظی کند برایش سخت بود و دردناک. مادرش می‌دانست اگر گریه کند شادی از رفتن منصرف می‌شود. خودش را کنترل کرد. سرانجام شادی رفت. زمانی که به شهر منچستر انگلستان رسید، از حقیقتی پرده برداشت. او گفت که محمد به او خیانت کرده است. زن دوم محمد باردار شده ولی هنوز او را عقد نکرده است. این اتفاق شادی را تا مرز دیوانگی برده بود اما حالا او پا به مسیری تازه و یک زندگی نو گذاشته بود. این داستان چکیده‌ای از سرگذشت زنی است که همه چیز خود را گذاشت تا راحت نفس بکشد. همه زندگی‌اش شده بود یک چمدان. به گفته خودش اگر روز آخر مادرش گریه می‌کرد، می‌ماند.

مهاجرت؛ نجات یا فرار؟

اگر به پای حرف‌های کسانی که رفتند بنشینیم، متوجه می‌شویم هر کدامشان یک روایت خاصی دارند. به قول قدیمی‌ها، خوشی زیر دل آنها نزده که رفتند، فقط یک درد مشترک دارند؛ در سرزمین مادری‌شان غریب شده‌اند! در چند سال اخیر فشار اقتصادی که بندبند جامعه آن را لمس کرده، بسیاری را به فکر رفتن انداخته است. اقتصاد و سیاست را شاید بتوانیم دلیل اصلی مهاجرت بنامیم. هر کدام از مهاجران برای پیدا کردن یک زندگی بهتر، همه خاطرات و احساساتشان را بار یک چمدان کردند.

براساس این آمار، ۰۰۰‏۵۰۰‏۱نفر از ایرانیان به ایالات‌متحده آمریکا مهاجرت کردند که باعث شده آمریکا در رتبه اول قرار گیرد. کانادا با ۰۰۰‏۴۰۰مهاجر ایرانی در رتبه دوم قرار دارد. در حوزه اروپا؛ انگلستان با ۰۰۰‏۴۰۰‌نفر ایرانی در رتبه اول و آلمان با  ۰۰۰‏۳۱۹ ایرانی مقیم در رتبه دوم ایستاده است. آمار ایرانیان ساکن کشورهای عربی هم نسبتا بالاست، امارات با ۰۰۰‏۳۵۷نفر رتبه اول و عراق با ۹۲۰‏۱۱۰نفر در رتبه دوم قرار دارند. در آسیا و اقیانوسیه، ترکیه با ۶۴۰‏۱۲۶ایرانی و استرالیا با ۰۰۰‏۱۲۰‌نفر به ترتیب در رده‌های اول و دوم ایستاده‌اند. در این آمار اما تناقض‌هایی وجود دارد. به‌گفته عسکر جلالیان، معاون حقوق بشر و امور بین‌الملل وزارت دادگستری براساس آمار رسمی حدودا ۵‌میلیون ایرانی در خارج از کشور حضور دارند. وی اظهار کرد: در مقابل اما طبق آمار غیررسمی بین ۸ تا ۱۰میلیون نفر ایرانی، ترک وطن کرده‌اند! عمده جمعیت مهاجران را جوانان تشکیل داده‌اند. جوانانی که برای یافتن یک زندگی بهتر، حاضرند از همه چیز خود بگذرند تا در رفاه زندگی کنند. در سال‌های اخیر، سیاست‌های غلط و تورم شدیدی که ایران را احاطه کرده باعث شده تا مردم رفتن را بهترین گزینه بدانند.

ایران سرزمین صندلی‌های خالی

آمار مهاجرت نخبگان هم از نیمه‌های پنهان و دردناکی است که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته، خروج تحصیلکرده‌های ایرانی هزینه‌های اقتصادی جدی برای کشور به همراه داشته است. برآورد اخیر بانک جهانی، ضرر مالی پدیده فرار مغزها را۵۰‌میلیارد دلار در سال نشان می‌دهد، این رقم چندین برابر ارزش صادرات اخیر نفت ایران بوده که در سال ۱۳۹۹ کمتر از ۲۰میلیارد دلار بوده است. فرار مغزها از ایران به حدی منافع ملی کشور را تحت‌تاثیر قرار داده که محمد صادق خیاطیان، رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری دولت سیزدهم، تشکیل سازمان ملی مهاجرت را پیشنهاد کرده است و اذعان داشته که کشورهای همسایه با وعده مبالغ کلان به دنبال جذب نخبگان ایرانی هستند. براساس آمار، ایرانیانی که مهاجرت را انتخاب می‌کردند، اکثرا فارغ‌‌التحصیلان دانشگاه، پزشکان و سایر متخصصان پزشکی بودند. با این حال محققان پروژه ایران‌۲۰۴۰ استنفورد تخمین زدند که حدود ۰۰۰‏۱۳۰دانشجوی ایرانی‌الاصل در دانشگاه‌های خارج از کشور در اوایل سال ۲۰۲۰ ثبت‌‌نام کرده‌اند که یک رکورد تاریخی است. براساس داده‌های گردآوری‌ شده توسط اکونومیست، ۹۶‌درصد از اختراعات ثبت ‌شده توسط مخترعان، بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور ثبت شده است. طبق داده‌های سال‌۲۰۲۱ بانک جهانی،۳درصد از متخصصان هوش‌مصنوعی بازار کار آمریکا، ایرانی هستند. گفتنی است این داده‌ها توسط مسوولان تکذیب و بعضی از رسانه‌ها آن را اغراق‌آمیز توصیف کرده‌اند. در همین راستا اما مهاجرت نخبگان و استعداد‌های ایرانی باعث شده تا یک‌سری افراد بی‌کفایت و فاقد تخصص بر صندلی‌هایی تکیه بزنند که حقشان نیست و ایران تبدیل به سرزمینی شده که صندلی‌هایش خالی از نخبگان باشد.

چرایی مهاجرت از زبان کارشناسان

دکتر علیرضا شریفی یزدی‌، جامعه شناس در پاسخ به این سوال که دلایل اصلی مهاجرت از ایران در طی سال‌های اخیر چیست به «جهان‌صنعت» گفت: ببینید دلیل مهاجرت را اگر بخواهیم پیدا کنیم به صورت کلی و یکپارچه نمی‌توانیم تحلیل کنیم باید آن را داخل یک قشربندی اجتماعی ببریم یعنی انگیزه طبقات مختلف اجتماعی. لایه‌های مختلف اجتماعی برای مهاجرت‌، هم متفاوت است و هم اولویت‌بندی‌هایش با هم فرق می‌کند. در بین طبقه متوسط جامعه ایران و در بین میانسالان ما، مساله مهاجرت در گام اول مهم‌ترین عامل آن بحث اقتصادی است یعنی مشخص نبودن آینده اقتصاد کشور و دوم تورم دو رقمی چهار‌،پنج دهه کشور است. بحث رکود، بیکاری و کاهش شدید ارزش پول ملی مطرح است که از اینها می‌توانیم به عنوان عوامل اقتصادی یاد کنیم.

وی افزود: دلیل دوم طبقه متوسط برای مهاجرت‌، بحث آزادی‌های مدنی و اجتماعی است. بدین‌گونه که افراد می‌خواهند در یک جامعه بازتر و آزادتر زندگی کنند. در جامعه‌ای که سبک زندگی آنها را به رسمیت بشناسد و به آنها احترام بگذارد و نکته سومی که برای این گروه مطرح است استفاده از امکاناتی است که در آن کشورها وجود دارد مثلا‌ امکانات رفاهی و تفریحی و امثال اینها و یکی دیگر از عوامل مهاجرت میانسالان، آینده فرزندانشان است برای زندگی با معیارهای بهتر.

این جامعه‌شناس بیان کرد: در بین طبقات بالای جامعه بحث به اصطلاح سود و زیان اقتصادی است یعنی اینجا مهاجرت فرد تنها مطرح نیست بلکه مهاجرت سرمایه هم هست برای اینکه بتوانند با آن در فضا و بستر بهتری فعالیت اقتصادی کنند چه در حوزه خدمات‌، واردات و صادرات‌، خرید و فروش و چه در حوزه تولید در بخش صنعت و کشاورزی چون اعتقاد این گروه بر این است که کار تولید در ایران به دلایل شرایط ناپایدار اقتصادی بسیار سخت و دست‌وپا گیر است در نتیجه ترجیح‌شان این است که سرمایه‌هایشان را منتقل کنند. ما شاهد دو گروه دیگری هم هستیم که مهاجرت می‌کنند و دلایل دیگری دارند. یک گروه نوجوانان و جوان‌هایی هستند که به بهانه درس اکثرا از کشور خارج می‌شوند.

شریفی یزدی با اشاره به فقدان بازگشت دانشجویان بیان کرد: براساس آخرین آمار بیش از ۱۰۰‌هزار نفر از دانشجویان ایرانی هم اکنون در خارج از کشور هستند که درس خواندن فقط بهانه‌ای بود برای ویزا گرفتن و خارج شدن از کشور که فقط یک درصد از آنها تمایل به بازگشت دارند یعنی کمتر از ۱۰۰۰نفر و حدود ۹۹‌درصد آنها رفته‌اند که در آن کشورها بمانند و استدلال‌شان این است که در کشور آینده‌ای نمی‌توانند برای خودشان متصور شوند. اگر شما بخواهید یک آپارتمان ۶۰‌متری در تهران داشته باشید الان زمان انتظار به حدود ۴۲۰‌سال رسیده است‌. متوسط حقوق یک کارمند حدود ۱۸تا ۲۰میلیون تومان است در حالی که خط فقر الان از ۴۰‌میلیون تومان گذشته، در چنین فضایی طبیعتا این عوامل باعث می‌شود که افراد به سمت مهاجرت کشیده شوند. از آن طرف هم طبقات پایین‌تر جامعه که درآمد و تخصص خاصی هم ندارند برای کسب درآمد دلاری مجبور یا تشویق به مهاجرت می‌شوند که ما با یک گروه جدیدی از اینها روبه‌رو هستیم که در جایگاه کارگر و لایه‌های پایین‌تر که نیاز به مهارت‌های آنچنانی ندارند مثلا کار در یک رستوران‌، نظافت و کارهای امثال آن‌. یک دسته‌ای هم داریم که قشر تحصیلکرده جامعه هستند که به دلیل انسداد علمی که در کشور به‌وجود آمده و ارتباطات و مراودات علمی با دانشگاه‌های معتبر دنیا قطع شده و از آن طرف اساتید به اصطلاح کسانی که صاحب قدرت بودند و این قدرت را تبدیل کردند به یک مدرکی از دانشگاه‌های خاص شناخته شده‌، مدرک استادی گرفته، جایگاه استادی را پر کرده و استادان اصلی و باسواد خیلی‌هایشان یا خانه‌نشین شدند یا منزوی و از دایره خارج شدند و آنهایی هم که سرکار هستند به دلیل نبود امکانات آکادمیک مناسب‌، نبود آخرین یافته‌های علمی و نبود فرصت مطالعاتی و دلایل اجتماعی و فرهنگی و امثال آن‌، اینها مشتاق هستند که مهاجرت کنند. امکانات‌، محاسن و محدودیت‌هایش کجاست. طبیعتا اینها همه نقش‌آفرین است.

در جامعه‌ای که یک اتفاقی می‌افتد مثلا رخدادهای سال‌های ۹۶،۹۸و ۱۴۰۱ خود به خود یک خشم عمومی در جامعه شکل می‌گیرد. او ادامه داد: این خشم با خودش سرخوردگی‌، ناامیدی‌، ناکامی و انسداد بیشتر و اضطراب بالاتر و به تبع آن افسردگی بالاتر را در افراد ایجاد می‌کند که برای بیرون آمدن از این بن‌بست هرکس یک تصمیمی می‌گیرد و گروهی از افراد بحث مهاجرت را به عنوان یک شیوه انتخاب می‌کنند. در هیچ دوره‌ای از تاریخ ۳هزار ساله کشور ما نسبت جمعیتی که مهاجرت کردند یا خواهان مهاجرت هستند نسبت به کسانی که در کشور ماندند یا می‌خواهند بمانند به این میزان بالا نبود. حتی در ۴۰‌ساله اخیر که بحث انقلاب سال‌۵۷ بود تا به امروز ما هرگز به اندازه این پنج‌،شش سال اخیر بحث مهاجرت و تمایل به مهاجرت را متاسفانه نداشتیم. امروز در بین جوانان ما براساس آمار غیررسمی بیش از ۷۰درصد به مهاجرت فکر می‌کنند. حال اینکه چند درصد آن را عملی می‌کنند  یا موفق می‌شوند بحث دیگری است.

ما چهار موج مهاجرتی در کشور داشته‌ایم که انگیزه‌های هر کدام متفاوت بود ولی اخیرا و یقینا مباحث اجتماعی و اقتصادی و محدودیت‌هایی که روی بحث سبک زندگی و محدودیت‌های اجتماعی و این اخیرا بحث جنگ به طور طبیعی همه عواملی است که فرد را به خشم‌، ناکامی، پرخاش و اضطراب و افسرده گی وا می‌دارد و خیلی‌ها راه‌حل را در این می‌بینند که از کشور خارج شوند.

این جامعه‌شناس اظهار کرد: در مقام شعار، صبح تا شب در کشورمان شعار زیاد داده می‌شود. اصولا گفتار درمانی یکی از راه‌حل‌های مسوولان ماست اما داستان این است، کسی که مهاجرت کرده قدرت مقایسه‌اش به شدت بالا می‌رود یعنی در کشوری مثل ایران زندگی کرده و حالا رفته در یک جامعه‌ای دیگر با شرایط دیگری زندگی می‌کند. وقتی فرد به کشور خود که بازمی‌گردد، انتظار یک زندگی حداقلی مناسب مثلا مسکن، پوشاک و آموزش مناسب را دارد. افراد زندگی در ایران را به کشورهای دیگر از لحاظ بحث آزادی‌های مدنی‌، سبک زندگی و نوع پوشش اختیاری، امکانات تفریحی و ورزشی و امثال آن مقایسه می‌کنند. به عنوان مثال متوسط فضای ورزشی در اروپا ۱۶متر به ازای هر نفر است ولی در کشور ما به این وسعت یک‌ونیم سانتیمتر مربع به ازای هر نفر است. فرد اینها را می‌بیند‌، چطور شما توقع دارید که وقتی رفت آن طرف‌، با همه سختی‌هایی که مهاجرت دارد، کار ساده‌ای نیست با آن همه سختی و مشکلات بماند و ریشه‌اش را قیچی کند ولی برنگردد. خب حالا فکر کنید که مثلا یک خواننده یا هنرمندی برگردد به ایران‌، در داخل کشور هنرمندان ما که مجوز وزارت ارشاد را دارند می‌روند مثلا در شهرستانی برنامه اجرا کنند به دلیل اینکه نوازنده خانم است کنسرت را لغو می‌کنند، توسط افراد غیر مسوول که هیچ جایگاه قانونی هم ندارند. حالا هنرمندان یا خوانندگان ایران مقیم خارج چطور بیایند، به همین دلیل کسی هم برنمی‌گردد.

دکتر شریفی‌یزدی در پایان بیان کرد: در نتیجه من معتقدم ما اگر بخواهیم ایرانیان مقیم خارج از کشور را برگردانیم باید اول شرایط اقتصادی و اجتماعی را برایشان فراهم کنیم اگر بخواهیم مهاجرت معکوس داشته باشیم. در گام دوم شرایط مطلوب برای جامعه داشته باشیم و به رسمیت شناختن سبک‌های مختلف زندگی‌، تفریح و نوع برخورد را اصل بگیریم. نکته سوم که بسیار اهمیت دارد بحث آینده است یعنی ما این شرایط را مناسب و مطلوب نگه داریم. در دوره ریاست آقایان خاتمی و رفسنجانی چرا مهاجرت به این شدت نبود به خاطر اینکه رشد اقتصادی حدودا ۸‌درصدی را تجربه کردیم و شرایط اقتصادی کشور و ارتباط با جامعه بین‌الملل درست بود‌. حال شما در نظر بگیرید در این مثلا‌ ۱۵‌ماهه گذشته چه بر کشور ما گذشت. به دلیل شرایط بد اقتصادی‌، تنش‌آفرینی و جنگ فقط همین چند قلم را در نظر بگیرید شما نمی‌توانید با این شرایط به مهاجر بگویید برگردد. با این وضعیت همان تعدادی هم که مانده‌اند می‌خواهند کشور را ترک کنند و بروند بنابراین با موج جدید شدیدتر مهاجری روبه‌رو خواهیم بود‌. یک جمله را یادتان نرود به ازای هر فرد که دکترا دارد‌، در هر رشته‌ای براساس تخمینی که سازمان ملل متحد زده به ازای هر فرد ۵/‏۱میلیون دلار هزینه برای جامعه در بر داشته و ما داریم با مهاجرت آنها به راحتی این را از دست می‌دهیم و جامعه علاوه بر هزینه گزاف، بانک هوش خود را هم از دست می‌دهد. بسیاری از افراد فرهیخته که دارند می‌روند فقط خودشان نمی‌‌روند بلکه نسل‌شان هم می‌رود یعنی ما دیگر این فرزندان ایران را نداریم. مهاجرت خودش یک بعد و دو بعد ندارد و باید ما ابعاد مختلف آن را ببینیم.

وب گردی