«جهان‌صنعت» بررسی می‌کند؛

سود و زیان چین در بحران خاورمیانه

گروه بین الملل
کدخبر: 543396
بحران خاورمیانه فرصت و چالش‌هایی برای چین ایجاد کرده است تا با حفظ دسترسی به تنگه هرمز و تقویت همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای، نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد و از تنش‌ها برای پیشبرد طرح «یک کمربند، یک راه» بهره ببرد.
سود و زیان چین در بحران خاورمیانه

گروه بین‌الملل – اندیشکده اروپایی مدرن دیپلماسی اخیرا در گزارشی با اشاره به جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی و مداخله مستقیم ایالات ‌متحده در این جنگ به نفع رژیم صهیونیستی آورده است: مداخله مستقیم نظامی دونالد ترامپ، رییس‌جمهوری ایالات ‌متحده در درگیری رژیم صهیونیستی و ایران، وضعیت خاورمیانه را پیچیده‌تر کرده و خطرات قابل‌توجهی برای منافع آمریکا و آینده سیاسی ترامپ به همراه دارد. در همین حال، تهران فضای زیادی برای سازش ندارد چرا که مصالحه بیش از حد ممکن است منجر به از دست دادن کنترل بر متحدان و نیروهای نیابتی‌اش شود. بنابراین اگر وضعیت وخیم‌تر شود، بسیاری از کشورهای خارج از خاورمیانه نیز درگیر این منازعه منطقه‌ای خواهند شد.

یک سوال کلیدی

در چنین شرایطی سوال کلیدی این است که ایالات‌متحده تا چه حد از ورود به یک جنگ طولانی پرهیز دارد و چین چگونه مداخله خواهد کرد؟ لازم به ذکر است، ترامپ خود را به عنوان یک رییس‌جمهور صلح‌طلب معرفی می‌کند اما تصمیم به جنگ گرفته است.

تنها راه او برای قانع کردن طرفداران شعار ماگا (Make American Great Again)  و عموم مردم ضدجنگ این است که انکار کند بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران یک جنگ محسوب می‌شود و اصرار داشته باشد که این اقدام، حمله‌ای یک‌باره با هدف رسیدن سریع به صلح و حذف تهدید هسته‌ای است.

با این حال، هدف واقعی رژیم صهیونیستی تغییر رژیم است که بدون دخالت مستقیم ایالات ‌متحده قابل تحقق نیست؛ بنابراین به‌احتمال زیاد، رژیم صهیونیستی تلاش خواهد کرد آمریکا را وارد درگیری گسترده‌تری کند. افزون بر این، اقدام نظامی آمریکا فاقد مدارک مستقیم مبنی بر پایان یافتن توانایی هسته‌ای ایران است؛ امری که کار دولت ترامپ را برای اطمینان دادن به مردم مبنی بر اینکه این آخرین حمله است، دشوار می‌سازد.

در چنین شرایطی حتی اگر تهران تصمیم بگیرد تنها رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهد و از حمله به نیروها یا دارایی‌های آمریکایی در خاورمیانه خودداری کند، متحدان و نیروهای مقاومت ممکن است به صورت مستقل عمل کرده و اهداف خود را انتخاب کنند. به عبارت دیگر، فشار شدید آمریکا بر ایران نه‌تنها کافی نیست، بلکه ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد زیرا نیروهای نزدیک به ایران ممکن است دچار اختلاف داخلی شده و به ‌طور همزمان به آمریکا و رژیم صهیونیستی حمله کنند. زمانی که اوضاع از کنترل خارج شود، آمریکا قادر نخواهد بود وعده یک‌باره بودن حمله را حفظ کند و صلح از خاورمیانه دورتر خواهد شد؛ آن هم در حالی که کشورهای بیشتری از خارج منطقه ناگزیر به دخالت خواهند شد.

نقشه راه پکن

در میان این بازیگران خارجی، چین ممکن است نقش محوری ایفا کند زیرا روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی با ایران دارد. در ارزیابی رفتار چین، اتخاذ طرز تفکر «صفحه شطرنج بزرگ» برژینسکی اشتباه است؛ فرض اینکه چین، ایران و روسیه متحدان طبیعی در برابر هژمونی آمریکا هستند و در بحران ایران به شدت وارد عمل خواهند شد، نادرست است. نمونه‌های بی‌شماری نشان داده‌اند که این روش چین نیست.

در واقع چین همواره از درگیری مستقیم با ایالات‌متحده اجتناب می‌کند، مگر اینکه منافع اصلی‌اش تهدید شود. منفعت اصلی چین نیز تایوان است، نه دنبال کردن هژمونی تک‌قطبی در نظام بین‌الملل. طبق ادعای این اندیشکده اروپایی، به ‌طور کلی سیاست خارجی چین اولویت را به روابط اقتصادی و تجاری می‌دهد. حتی در شرایط نزدیکی بیشتر با مسکو، چین در بحران روسیه- اوکراین بی‌طرف مانده و همکاری تجاری را گسترش داده و از حمایت نظامی از مسکو پرهیز کرده است. هرچند برخی کشورهای غربی معتقدند که چین به ‌طور مخفیانه یا غیرمستقیم از نظر نظامی به روسیه کمک می‌کند، اما اگر پکن واقعاً قصد کمک به مسکو را داشت، این مناقشه مدت‌ها پیش پایان یافته بود. در نتیجه چین که از حمایت نظامی از مسکو خودداری کرده، احتمالا اکنون نیز به ایران تسلیحات نخواهد داد. بلکه این بحران را فرصتی برای تقویت روابط اقتصادی منطقه‌ای در سطح تجاری می‌بیند. در واقع در زمینه بحران به وجود آمده در منطقه خاورمیانه و شروع یک جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی، علاقه پکن کاهش تنش‌هاست، در حالی که فرصت آن، افزایش نفوذ چین در خاورمیانه و آسیای مرکزی است. بر همین اساس، احتمالا سه گزارش کلیدی روی میز شی جین‌پینگ قرار دارد: گزارشی درباره تنگه هرمز، گزارشی درباره راه‌آهن چین-قرقیزستان- ازبکستان و گزارشی درباره یک استراتژی اقتصادی بزرگ برای پیوند کشورهای آسیای مرکزی، کشورهای خلیج‌فارس و ایران.

اولویت تنگه هرمز

در همین راستا، حفظ دسترسی به تنگه هرمز، اولویت اصلی دیپلماتیک است چرا که بیش از ۵۰درصد انرژی وارداتی چین از این گذرگاه حیاتی عبور می‌کند و هم پکن و هم کشورهای خلیج‌فارس بر آن تمرکز خواهند کرد. افزون بر این، ۹۰‌درصد صادرات نفت خام ایران به چین نیز از همین مسیر دریایی می‌گذرد.

در نتیجه، تلاش‌های فوری دیپلماتیک ناگزیر حول تنگه هرمز خواهد چرخید و پکن می‌تواند از این فرصت استفاده کند تا دولت ایران را به حل اختلافات تاریخی با دولت‌های عربی خلیج‌فارس ترغیب کرده و دسترسی به تنگه را حفظ کند؛ در عین حال چین می‌تواند از آمریکا بخواهد که نیروهایش در کشورهای خلیج‌فارس خویشتن‌داری کنند و خشم ایران را تنها متوجه رژیم صهیونیستی نگهدارند. طبق اعای نویسنده این گزارش، اگر ایالات ‌متحده و رژیم صهیونیستی هر دو به دنبال تغییر رژیم باشند، چین حمایت مستقیم‌تری از ایران ارائه خواهد کرد چرا که خاورمیانه‌ای که کاملا تحت سلطه نفوذ آمریکا باشد، به ضرر منافع پکن و همچنین مسکو است. به عبارت دیگر، اگر ترامپ به دنبال سرنگونی حکومت ایران باشد، چین و روسیه انگیزه بیشتری برای دخالت مشترک در منازعات خاورمیانه خواهند داشت. در نتیجه، پرسش کلیدی این است که آمریکا تا چه حد از جنگ طولانی پرهیز داشته و  به ‌طور مستقیم دامنه مداخله چین را تعیین می‌کند؟

استراتژی بلندمدت

از منظر استراتژی بلندمدت انرژی، چین موفق شده ساخت راه‌آهن چین- قرقیزستان- ازبکستان را آغاز کند که قرار است تا سال‌۲۰۳۰ افتتاح شود. این مسیر کوتاه‌ترین راه در طرح «یک کمربند، یک راه» برای اتصال به خاورمیانه و اروپاست. مقصد کوتاه‌مدت آن ازبکستان، میان‌مدت ایران و بلندمدت اروپاست.

در نتیجه بحران خاورمیانه می‌تواند پکن را ترغیب کند که تهران را برای تسریع اهداف میان‌مدت طرح کمربند و راه تحت‌فشار بگذارد، مسیرهای انتقال انرژی بین چین و ایران را گسترش دهد، تحریم‌های آمریکا را دور بزند، تجارت را متنوع سازد و همکاری اقتصادی بین چین، کشورهای آسیای مرکزی و ایران را تقویت کند.

گفتنی است، ایران عضو سازمان همکاری شانگهای، از طرح کمربند و راه حمایت می‌کند و به ‌طور فعال در نشست‌های آسیای مرکزی تحت رهبری چین شرکت می‌کند. با این حال، تنش‌های تاریخی میان کشورهای خلیج‌فارس و ایران همچنان مانعی بزرگ باقی مانده است.

به عبارت دیگر، پکن می‌تواند از تنگه هرمز به‌عنوان اهرمی برای کاهش تنش ایران و کشورهای خلیج‌فارس استفاده کند و پروژه‌هایی مانند راه‌آهن چین-قرقیزستان-ازبکستان را پیش ببرد تا به هدف بلندمدت خود یعنی یک استراتژی اقتصادی بزرگ برای پیوند آسیای مرکزی، کشورهای خلیج و ایران  دست یابد.

پیش از درگیری ایران و رژیم صهیونیستی، چشم‌انداز استراتژیک پکن با مقاومت روبه‌رو بود اما یک جنگ داغ در خاورمیانه معادلات را تغییر می‌دهد. جنگ، ویرانی به بار می‌آورد اما فرصت تغییر چینش مهره‌ها را نیز فراهم می‌کند و مداخله بی‌احتیاط آمریکا به ‌طور ناخواسته یک فرصت استراتژیک نادر برای چین ایجاد کرده است.

اکنون دولت تهران با تهدیدهایی از سه جبهه مواجه است: ایالات ‌متحده، رژیم صهیونیستی و کشورهای خلیج‌فارس. با این حال، تغییر رژیم به معنای هرج‌ومرج طولانی‌مدت است که به نفع هیچ‌کس نیست  و این نقطه اتکای اصلی برای پکن است. بنابراین، تمرکز اصلی دیپلماتیک پکن نه ایران، بلکه کشورهای خلیج‌فارس خواهد بود. اگر این کشورها باور داشته باشند که خاورمیانه به سمت هرج‌ومرجی طولانی‌مدت می‌رود، چین این فرصت را خواهد داشت که روابط کشورهای سنی با تهران را بهبود بخشد.

اگر این درگیری ۱۰‌سال پیش رخ داده بود، چین کار زیادی نمی‌توانست انجام دهد اما اکنون پکن هم قدرت و هم انگیزه لازم را برای تغییر مسیر جنگ دارد. در سوی مقابل، ترامپ در آمریکا میادین نبرد زیادی در داخل و خارج گشوده و از اصطکاک تجاری با کشورهای متعدد لذت می‌برد، به‌گونه‌ای که عملا نمی‌تواند هیچ‌کدام را به نتیجه برساند؛ امری که نشانه بارز فقدان استراتژی است کسی نمی‌داند اولویت واقعی دولت ترامپ چیست؟

از سوی دیگر سیاست جنگ‌طلبانه کنونی رژیم صهیونیستی، صلح در خاورمیانه را دور از دسترس کرده اما این رژیم بدون حمایت آمریکا قادر به ادامه جنگی طولانی‌مدت نیست و صبر ترامپ نیز به طرز مشهوری محدود است. از این منظر، ممکن است نتانیاهو بزرگ‌ترین بازنده این درگیری باشد.

در ظاهر، چین در حاشیه باقی خواهد ماند و تمرکز خود را بر زیر سوال بردن مشروعیت جنگ آمریکا در عرصه بین‌المللی خواهد گذاشت اما در پشت پرده، پکن از این فرصت برای برداشتن موانع طرح «یک کمربند، یک راه» در خاورمیانه بهره خواهد برد.

وب گردی