گزارشی از جایگاه هنر در عصر نبردهای رسانه‌ای:

وقتی هنر مرز ندارد

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 541571
در جهان امروز، جبهه‌های جنگ دیگر صرفا میدان‌های نبرد کلاسیک با تانک و تفنگ نیستند.
وقتی هنر مرز ندارد

جهان صنعت– در جهان امروز، جبهه‌های جنگ دیگر صرفا میدان‌های نبرد کلاسیک با تانک و تفنگ نیستند. جنگ‌های نوین اغلب در قالب «جنگ‌های ترکیبی» یا Hybrid Warfare شکل می‌گیرند؛ ترکیبی از فشار نظامی، اقتصادی، روانی، رسانه‌ای و فرهنگی. در این صف‌آرایی‌های پیچیده، هنر نه‌فقط ابزاری برای روایت بلکه خود سلاحی نرم، تاکتیکی روان‌ساز، یا حتی سپری نمادین است. جایگاه هنر در صف‌آرایی‌های امروز، از پوسترهای دیجیتال تا آهنگ‌های اعتراضی و از گرافیتی‌های خیابانی تا میم‌های اینستاگرامی، گسترده‌تر، سیال‌تر و چندلایه‌تر از هر زمان دیگر است. ایران در سال‌های اخیر، به‌ویژه با توجه به شدت‌‌گرفتن تنش‌های منطقه‌ای، حضور در جنگ‌های نیابتی، ترورهای هدفمند، عملیات پهپادی و فشارهای اقتصادی فزاینده، به وضوح در دل این صف‌آرایی‌های نوین قرار دارد. در چنین بستری، باید پرسید: نقش هنر در این میدان جدید چیست؟ آیا هنر درگیر این جدال است یا هنوز در حاشیه به بقا فکر می‌کند؟ برخلاف نگاه سنتی به هنر به عنوان ابزار تزئین یا سرگرمی، در شرایط تنش‌زای امروز، هنر به یک نیروی فعال تبدیل شده است. بسیاری از دولت‌ها و جنبش‌های اجتماعی، هنر را بخشی از راهبرد کلان خود برای «تاثیرگذاری بر ذهن و روان مخاطب» می‌دانند. در عصر فراواقعیت، تصویر پیش از حقیقت حرکت می‌کند. این یعنی قبل از آنکه موشکی شلیک شود، شاید کلیپی وایرال شود که فضای ذهنی طرف مقابل را اشغال می‌کند.

به عنوان مثال در هفته‌های اخیر، همزمان با اوج‌گیری تنش‌های نظامی در منطقه، فضای مجازی ایران و خاورمیانه پر شده از موشن‌گرافی‌ها، انیمیشن‌های رزمی، موسیقی‌های حماسی و حتی شعرهای کوتاهی که به‌ظاهر خودجوش اما با محتوای جهت‌دار منتشر می‌شوند. این محصولات عمدتا در راستای «سازماندهی روانی افکار عمومی» هستند. دشمن را تحقیر می‌کنند، خود را مقتدر نشان می‌دهند و مردم را به مقاومت یا همدلی دعوت می‌کنند. اگر به صورت دقیق‌تر بنگریم، هنر در این میدان چند ابزار اساسی دارد که در صف‌آرایی‌ها به کار گرفته می‌شود؛ پوستر و گرافیک دیجیتال یکی از موثرترین ابزارهای هنر در عصر جنگ رسانه‌ای است. از پوسترهای طراحی‌شده برای شهیدان مدافع حرم تا گرافیک‌هایی که مواضع دشمنان منطقه‌ای را به تمسخر می‌گیرند. این آثار در کنار قدرت بصری، حامل بار ایدئولوژیک و روانی هستند. همچنین شعرهایی که در شبکه‌های اجتماعی بازنشر می‌شوند و مفاهیمی چون «ایستادگی»، «شهید»، «دشمن»، «خون»، «وطن» و «ناموس» را تکرار می‌کنند، بخشی از این فضای صف‌آرایی هستند. شعرهای آیینی نیز گاه با مفاهیم امروز بازخوانی می‌شوند. از طرفی میم‌ها اگرچه در ابتدا به نظر طنز و سرگرمی می‌آیند اما در صف‌آرایی‌های روانی، بسیار تاثیرگذار هستند. میم‌هایی که چهره دشمن را مسخره، کاریکاتور یا ناکارآمد نشان می‌دهند، به شکل‌گیری ادراک عمومی کمک می‌کنند. این تولیدات معمولا در قالب مستندهای تلویزیونی، موزیک‌ویدئوهای حرفه‌ای، نمایشگاه‌های تجسمی با مضمون شهید، پرفورمنس‌های خیابانی یا تولیدات گرافیکی با شعارهای مشخص منتشر می‌شوند. به‌نظر می‌رسد در صف‌آرایی‌های نوین، هنر رسمی ماموریت‌محور است؛ ماموریتی که بیشتر به جای گفت‌وگوی هنرمندانه، بازتاب‌دهنده سیاست‌ها و استراتژی‌های کلان است.
در مقابل اما بخش قابل توجهی از هنرمندان مستقل-‌ به‌ویژه در حوزه‌های موسیقی زیرزمینی، هنرهای مفهومی و ادبیات- ‌یا در برابر صف‌آرایی‌های رسمی سکوت کرده‌اند، یا با زبانی استعاری و غیرمستقیم، به انتقاد از فضا پرداخته‌اند. مثلا بسیاری از ترانه‌سراها و شاعران مستقل، به‌جای ستایش جنگ یا تمسخر دشمن، از ترس، اضطراب، سردرگمی و خستگی روانی مردم می‌نویسند. این آثار شاید به‌ظاهر در تقابل با مواضع رسمی باشند اما از نظر اجتماعی، نمایانگر واقعیتی هستند که نمی‌توان نادیده گرفت؛ شکاف ادراکی میان سیاست رسمی و زیست روزمره مردم. هنرمندان تجسمی و تئاتری در برخی آثارشان، بدون اشاره مستقیم به جنگ، پیام‌هایی درباره «ناامنی روانی»، «اضطراب زیستی» و «زیستن در آستانه فروپاشی» ارائه می‌کنند.
در صف‌آرایی‌های امروز، یکی از حلقه‌های مفقوده در سیاست فرهنگی ایران، دیپلماسی فرهنگی موثر با زبان هنر است. در حالی‌که بسیاری از کشورهای منطقه، از جمله عربستان سعودی، ترکیه و حتی قطر، از طریق سریال‌سازی، فیلم، نمایشگاه و فستیوال‌های هنری، تصویری موجه و مدرن از خود به جهان صادر کرده‌اند، تصویر فرهنگی ایران در سطح بین‌المللی هنوز عمدتا از طریق رسانه‌های خبری و روایت‌های امنیتی شکل می‌گیرد. این یعنی اگرچه ایران در میدان صف‌آرایی سیاسی و نظامی حضوری فعال دارد اما در میدان «فرهنگ جهانی‌شده»، بسیار منفعل‌تر عمل می‌کند. حضور پراکنده و کمرنگ فیلم‌ها و هنرمندان ایرانی در جشنواره‌های معتبر، نبود پلتفرم‌های ترجمه و توزیع آثار فرهنگی و سانسور داخلی، باعث شده که قدرت نرم ایران از زاویه هنر مستقل، چندان بالفعل نباشد. با شدت‌ گرفتن شکاف میان مردم و نهادهای رسمی، هنر در آستانه دو انتخاب قرار گرفته است: یا درگیر صف‌آرایی شود، یا علیه آن موضع بگیرد. در این میان، خطر بزرگ، ابتذال هنر و خنثی شدن آن در ورطه بی‌عملی است. در نهایت در صف‌آرایی‌های نوین، هنر دیگر صرفا در مقام ابزاری برای بازنمایی یا تزئین جنگ نیست بلکه خود به میدان نبرد تبدیل شده است؛ میدانی که در آن تصویر، صدا، متن و فرم‌های هنری نقش «سلاح‌شناختی» دارند. آنچه امروز از یک موزیک‌ویدئو یا طراحی گرافیکی برمی‌آید، ممکن است بیش از یک موشک بر روح و روان مخاطب اثر بگذارد. اینجاست که مرز میان زیبایی‌شناسی و استراتژی فرو می‌ریزد و «هنر» و «قدرت» در یک فضای واحد تنفس می‌کنند. همچنین در چنین فضایی، هنرمند ایرانی با مساله‌ای مضاعف روبه‌روست: نه‌تنها باید به زبان جهانیِ تاثیرگذاری آگاه باشد بلکه باید بتواند میان سانسور رسمی، انتظارات سیاسی و درک واقعی جامعه پلی بزند. این یک زیست دوگانه است؛ هم حضور در جنگ نرم، هم بقا در جنگ هویت. از طرفی، نبود یک دیپلماسی فرهنگی فعال باعث شده روایت هنری ایران در سطح بین‌المللی یا انکار شود، یا توسط رسانه‌های غیرایرانی مصادره شود. جنگ روایت‌ها در جهان امروز، بدون حضور موثر هنر ملی و جهانی‌شده، از پیش باخته است.

وب گردی