خطای جنگی ترامپ

جهانصنعت- در حالی که آتش جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی به واسطه تجاوز این رژیم به خاک کشورمان همچنان شعلهور است، نشریه میدلایستآی اخیرا در گزارشی در خصوص نقش ایالات متحده در این بحران آورده است: طرفداری از دونالد ترامپ رییسجمهوری ایالات متحده آمریکا، کار بسیار دشواری است؛ مگر آنکه جزو آن دسته از افراد باشید که کورکورانه از آمیزهای پراکنده از ایدئولوژیهای سست و غرایز اولیه او پیروی میکنند. در واقع چراغ سبزی که او در بامداد جمعه گذشته برای حمله اسرائیل به ایران نشان داد، مدرک دیگری بر این مدعاست. با این حال، برخی از این احساسات و شهودها ارزش بررسی منصفانه را دارند؛ از جمله انتقاد او از نفوذ فاسد مجتمع نظامی-صنعتی بر سیاست خارجی آمریکا که کشور را وارد جنگهای بیپایان کرده و خزانهاش را نیز خالی کرده است. بنابراین دیدگاه او درباره برونسپاری گسترده تولیدات صنعتی نیز قابلتوجه است؛ پدیدهای که در اثر جهانیسازی شکل گرفت و باعث شد آمریکا طی دهههای اخیر از صنعتزدایی رنج ببرد، به نیروی کار خارجی وابسته شود و همزمان میلیونها نفر از طبقات اجتماعی را خلق کند که هیلاری کلینتون، نامزد سابق ریاستجمهوری، با تحقیر آنان را «نکبتبارها» خواند.
همچنین باید به نبرد مرگبار ترامپ با دولت پنهان اشاره کرد؛ دولتی که توسط حزب دموکرات روزبهروز اشرافیتر نمایندگی میشود و لابیهای بزرگی که در جهتدهی به کشور و جهان به سمت مدلی نئولیبرال که هر روز کمتر قابل دوام است، نقش دارند. در واقع، ترامپ الزاما از غرایز درست بیبهره نیست، اما یک خرابکار تمامعیار است که اجرای دیدگاههایش اغلب نتایجی معکوس به بار میآورد.
در قلب این مشکل، اعتبار کاهشیافته او قرار دارد؛ زیرا بیتفاوتی و فقدان همدلیاش در زمان تدوین و اجرای سیاستهایی که اقشار فقیرتر جامعه را هم در داخل و هم در خارج آمریکا ویران میکند، نمایان است. یک نمونه بارز، انحلال آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده است؛ صرفهجویی حاصل از این تصمیم که تاثیرات عظیمی بر برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان داشته، فقط کسری کوچک از بودجهای است که سالانه برای مجتمع نظامی-صنعتی تلف میشود.
تاکنون، ترامپ با رفتاری کاملا غیرقابل پیشبینی عمل کرده؛ بهگونهای که گویی برای سردرگم و گمراهکردن دوستان و دشمنان طراحی شده است؛ الگویی شبیه به نظریه بازیگر دیوانه که توسط کیسینجر و نیکسون در دهه ۱۹۷۰ میلادی اجرا شد و ریشههای این نظریه نیز به متفکران برجستهتری مانند نیکولو ماکیاولی در قرن ۱۶ بازمیگردد.
تناقضهای بیشمار
در همین رابطه است که برخی تحلیلگران معتقدند، رفتارها و اعمال متناقض ترامپ بیشمارند. یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین آنها، وعدهای بود که در انتخابات دائم تکرار میکرد و خود را مرد صلح نشان میدهد؛ اما همزمان بودجه نظامی آمریکا را به ۱ تریلیون دلار رساند. در چنین شرایطی است که درک رویکرد ترامپ تقریبا غیرممکن است. از درگیری همیشگی او با میلیاردر معروف، ایلان ماسک، نیز نمیگذریم؛ ماجرایی که باعث میشود جهان نتواند در این مقطع پرآشوب تاریخی، آمریکا را جدی بگیرد. بنابراین میتوان گفت: اگر چیزی بازارها را آشفته میکند، دقیقا همین نوع سیاستگذاریهای بیثبات و ناهماهنگ از سوی رهبر شماره یک جهان است که باعث این آشفتگی میشود.
چطور میتوان هشدارهای رییسجمهور آمریکا درباره خطر بدهی ۳۶ تریلیون دلاری این کشور را جدی گرفت، در حالی که شاهد تصویب طرح مالی بزرگ و زیبای او هستیم؟ طرحی که شامل بودجه دفاعی بیسابقه، کاهش مالیات شرکتها (از طریق کاهش هزینههای اجتماعی) و دیگر بندهایی است که مجموعا حدود ۴/۲ تریلیون دلار به بدهی کشور اضافه میکند؟
در همین رابطه مؤسسات اعتبارسنجی رتبه ایالات متحده را کاهش میدهند و اوراق خزانهداری آمریکا دیگر جذابیتی ندارند. به بیان دیگر، قدرتمندترین ابزار قدرت نرم واشنگتن یعنی قدرت مالی در حال فروپاشی است و مدیرعامل جیپیمورگان چیس اخیرا هشدار داده که تعرفههای ترامپ «=احتمالا تورم را افزایش داده و بسیاری را به احتمال بروز رکود اقتصادی بیشتر متقاعد کرده است.
به همین دلیل، تصمیمات نوسانی ترامپ و تمایلش به عقبنشینی سریع هنگام مواجهه با واکنشهای منفی، برایش لقب تحقیرآمیز «TACO» مخفف، ترامپ همیشه جا میزند را به همراه آورده؛ لقبی که برای فردی خودشیفته مانند او، بسیار نیشدار است.
اشتباهات سیاست خارجی
در حوزه سیاست خارجی نیز، ناشیگری ترامپ بار سنگینی به همراه داشته است. درباره اوکراین، در حالی که ادعا کرده بود میتواند در عرض ۲۴ ساعت توافق صلحی حاصل کند، اکنون تهدید کرده که میانجیگری را رها میکند و در عین حال، تهدیداتی مبهم به روسیه داده است. تنها چند روز پس از این تهدیدات، روسیه هدف حملهای سنگین قرار گرفت؛ دهها پهپاد اوکراینی به پایگاههای هوایی داخل روسیه حمله کردند و بمبافکنهای هستهای دوربرد را هدف قرار دادند؛ حملهای که بدون شک با تایید و کمک اطلاعاتی غرب صورت گرفت.
در مورد جنگ غزه نیز، ترامپ موفق به دستیابی به آتشبس نشد. فرستاده ویژه او تلاش کرد حماس را به پذیرش توافقی ترغیب کند که صرفا شامل آتشبس موقت و تبادل گروگانهای اسرائیلی و زندانیان فلسطینی بود؛ بدون هیچ تضمینی برای پایان دائم درگیری. این توافق مشابه آن چیزی بود که در ژانویه میانجیگری شد، اما سپس توسط اسرائیل، در میان تقلاهای نتانیاهو برای ماندن در قدرت، نقض گردید.
در مذاکرات هستهای با ایران نیز، اگر ترامپ فکر میکند میتواند توافقی با تهران حاصل کند که شامل غنیسازی صفر باشد، در حال خیالبافی است. ایران دههها تحریم را تحمل نکرده که حق غنیسازی خود را به کسی واگذار کند. در نتیجه ترامپ ممکن است فکر کند که با تسهیل و دفاع از حملات اسرائیل به ایران، اهرم فشارش در مذاکرات هستهای بیشتر میشود؛ اما این انتخاب ممکن است خطای بزرگی باشد؛ زیرا در روز شنبه بود که ایران مذاکرات برنامهریزی شده با واشنگتن را در مسقط لغو کرد.
در این بستر شکننده، چین کلاس درسی برای مواجهه با رهبری غربی برگزار کرد. دولت این کشور به اعلام تعرفههای تحریکآمیز ترامپ که در آوریل به ۱۴۵درصد رسید با خونسردی واکنش نشان داد. سپس، وقتی مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا نیاز به مواد معدنی کمیاب را مطرح کرد، ترامپِ «TACO» کاری را کرد که همیشه میکند، یعنی جا زد و روز چهارشنبه گذشته توافقی کمیاب با چین را اعلام کرد که شامل کاهش تعرفهها میشود.
در نتیجه حالا که جنگ تمامعیار میان ایران و اسرائیل شروع شده، همزمان با افزایش قیمت نفت نهتنها اقتصاد داخلی آمریکا و کشورهای اروپایی که درگیر بحران اقتصادی هستند، تحت الشعاع قرار میگیرد، بلکه با تشدید تنشها و تسری آن به منطقه خاورمیانه، دود آتشی که آنها برافروختهاند به زودی به چشم خودشان فرو خواهد رفت.