زن بودن جرم نیست

جهانصنعت– به راستی که زنان در جامعه همیشه قربانی تفکرات اشتباه، خشونت، تجاوز، سرقت، قتل و…. هستند. گناه این مخلوق خدا چیست که از همان بدو تولد، زمانی که متوجه جنسیتش میشوند، میگویند ای کاش پسر بود! وقتی که پا به دبیرستان و دانشگاه میگذارند، دائم به او یادآوری میکنند که مبادا با پسری حرف بزنی، آبرویمان میرود. حتی برای گذراندن اوقات در بیرون از منزل ساعت مشخصی برای برگشت دارند، حتما باید قبل از تاریک شدن هوا به خانه برگردند. اگر اسم مسافرت با دوستان را بیاورند اول از همه با مخالفت پدر و مادر مواجه میشوند، در مقابل پسر خانواده حتی بدون اینکه به کسی چیزی بگوید، آزادانه برای خود زندگی میکند. متاسفانه بعضی از خانوادهها این طرز تفکر را دارند که دختر چه درس بخواند چه نخواند آخر سر باید شوهر کند و همه کاره او همسرش است یا حتی بدتر از آن همانند گذشته یکسری فکر میکنند که دختر اصلا نباید درس بخواند. او فقط باید آشپزی کند، خیاطی را بلد باشد، آرایش نکند، دختر نباید بلند بخندد، زیاد بیرون از منزل نباشد و به اولین خواستگار خود جواب بله بدهد، گویی که انگار سربار خانه است. اینها فقط بخشی از روزمرگیهای یک زن یا یک دختر در خانه است. در بیرون از منزل اما با چالشهای جدی روبهرو است. اگر قربانی مزاحمتهای خیابانی یکسری افراد مریض نشود، مرحله بعد دوربینهای حجاب است که او را تهدید میکند. اگر موهایش بیرون باشد به او برچسب بد حجاب میزنند. مدام استرس این را دارد که حراست دانشگاه به خاطر پوشش لباس، مانع حضورش بر سر کلاس درس نشود. زمانی که هوا تاریک میشود نگران این است که مبادا فردی او را مورد آزار قرار دهد، مورد سرقت قرار گیرد و در آخر دلشوره این را دارد که جواب پدرش را بابت دیر کردن چه بدهد.
زنانی که هرگز به خانه برنگشتند
در میان هیاهوی روزگار، زنان و دخترانی بودند که با همه این استرسها، فکرش را نمیکردند که دیگر به خانه بر نمیگردند. در رویایشان شاید اینطور تصور میکردند که فردا با دوستانش به کافه یا پارک بروند یا برای رفتن به مهمانی خانوادگی کدام لباسشان را بپوشند اما دختران زیادی بعد از خروج از منزل دیگر هرگز بازنگشتند.
آخرین مورد آن دختری به نام الهه است؛ الهه حسیننژاد دختری ۲۴ساله،
4 خرداد در حوالی میدان آزادی تهران مفقود و جسدش پنجشنبه ۱۵خرداد در بیابانهای اطراف تهران پیدا شد. گم شدن الهه از همان ابتدا مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. در واکنش به ناپدید شدن این دختر، فضای مجازی مملو از عکسهای الهه بود و این خبر به تیتر یک بیشتر رسانهها تبدیل شد. الهه در راه برگشت به منزلشان که در اسلامشهر تهران قرار دارد، سوار یک خودروی سمند شده و هرگز به خانه بازنگشت. راننده خودرو قصد تجاوز و سرقت را داشته و پس از زد و خورد با مرحومه او را به قتل رسانده و جسدش را اطراف تهران رها کرده است. قاتل چند روز بعد توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.
فاطمه سلطانی نیز دختر دیگری است که توسط پدر به قتل رسید و دیگر به خانه نیامد. او قربانی قتل ناموسی شد. پدر فاطمه صبح روز پنجشنبه ۲۸فروردین۱۴۰۴، در تماس تلفنی که خود را به عنوان مشتری معرفی کرده بود، آدرس محل کار او را پیدا کرده و پس از مراجعه به آنجا، در مقابل محل کارش با ۱۴ضربه چاقو دخترش را به قتل رساند. برخی رسانهها در مصاحبهای که با خانواده او داشتند، انگیزه قتل توسط پدرش را حمایت فاطمه از مادرش در برابر خشونت خانگی و مشکل اخلاقی پدر عنوان کردند.
مهسا امینی: مهسا(ژینا) امینی، دختر ۲۱ساله اهل سقز کردستان در جریان سفر به تهران در روز سهشنبه ۲۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ توسط گشت ارشاد به دلیل پوشش دستگیر شد و طی حادثهای در بیمارستان کسری درگذشت.
همسرکشی در اهواز: مونا حیدری مشهور به غزل، یکی دیگر زنان ایرانی است که قربانی ناموسکشی شد. مونا در ۱۲سالگی به اجبار خانواده با پسر عمویش ازدواج کرد. مونا به دلیل اینکه خواهان زندگی با شوهرش(پسر عمویش) نبود، به ترکیه گریخته و پس از آزار و اذیت توسط مردی اهل سوریه و ربوده شدن توسط او، به ایران بازگشت. چند روز پس از برگشت مونا به خانه، شوهر و برادر شوهرش که هر دو پسرعموهای او بودند، دست و پایش را بسته و سرش را بریدند. همسرش پس از انجام این جنایت، سر بیجان مونا را در دستان خود گرفته و شروع به قدم زدن در خیابانهای اهواز میکند.
آتنا فقط شش سالش بود!: آتنا اصلانی، دختر شش ساله اهل پارسآباد مغان که همراه پدر دستفروشاش بود، توسط کسبهای به نام اسماعیل رنگرز به قتل رسید. قاتل در اعترافات خود گفته که آتنا و پدرش را از مدتها میشناختم، او برای استفاده از سرویس بهداشتی و آب خوردن به مغازه من میآمد. یک روز که او به مغازه من مراجعه کرد، برای اجرای نقشه به سمت او رفتم، دستم را بر دهانش گذاشتم تا فریاد نزند وقتی به خودم آمدم دیدم نفس نمیکشد. جسد او را داخل بشکه پلاستیکی در پارکینگ منزل مخفی کردم. به گفته ناصر عتباتی، دادستان وقت اردبیل، انگیزه قاتل سوءاستفاده و آزار جنسی بوده است. آتنا در ۲۶ خرداد سال ۱۳۹۶ به قتل رسید و سرانجام در ۲۱ تیر همان سال به خاک سپرده شد.
دختری که به خاطر دیر آمدن کشته شد: هایده حسن زاده، دختر اهل سردشت آذربایجان غربی هم یکی از قربانیان قتل ناموسی در ایران است. هایده به علت دیر آمدن به منزل، توسط پدرش به طرز فجیعی کشته شد. ابتدا چشمها و دهانش با چسب بسته شده و با متصل کردن بلوک سیمانی به پاهایش، داخل سد انداخته شد. پدر هایده در اظهارنظرات عجیبی گفته: دخترم به حرفهایم گوش نمیکرد و تا دیر وقت بیرون از منزل میماند، من هم خفهاش کردم. سرانجام جسد بیجان هایده با بلوکهای سیمانی که به پاهایش وصل بود، هنگام تخلیه آب سد سردشت، پس از گذشت چهار ماه از مفقود شدن در ۲۷ شهریور سال۱۴۰۲ پیدا شد.
چه آسیبهایی زنان را تهدید میکند؟
زنان معمولا چهار شکل خشونت شامل خشونت فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه میکنند. خشونت فیزیکی همانطور که از نامش مشخص است شیوههای آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، کشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، کتک کاری، سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن و… را شامل میشود. خشونت روانی و کلامی نوع دیگر خشونت است که از مصادیق آن میتوان به بداخلاقی، بیاحترامی، رفتار آمرانه و تحکمآمیز، دستور دادنهای پی در پی، تحقیر و مواردی از این دست اشاره کرد. خشونت دیگری که علیه زنان صورت میگیرد عبارت است از خشونت اقتصادی که از ندادن خرجی گرفته تا سوءاستفاده مالی از وی و صدمه زدن به وسایل مورد علاقه را شامل میشود، همچنین نوع دیگر خشونت از نوع خشونت جنسی است که از مصادیق آن میتوان به بیتوجهی به نیازهای جنسی زنان ، عدم اجازه استفاده از وسایل پیشگیری بارداری ناخواسته و موارد دیگر اشاره کرد.
خطر در کمین زنان
با توجه به مواردی که گفته شد، میبینیم که زنان و دختران از امنیت کافی برخوردار نیستند. به بهانه ربوده شدن و قتل الهه حسیننژاد، پرونده خاک خورده امنیت زنان مجدد گشوده شده و ابعاد آن زیر ذره بین قرار گرفته است. براساس آماری که در سال۱۳۹۷ توسط رییس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی اعلام شد: ۴۹درصد زنان یعنی نزدیک به نیمی از جمعیت آنان در کشور، آزار جسمی و فیزیکی را تجربه کردند، ۲۶درصد آنان عاطفی و روانی و ۲۲درصد از آنها آزارهای اقتصادی و اجتماعی دیدهاند.
فریاد بیپاسخ پدر سما جهانباز
پدر سما جهانباز، دختر ۲۲سالهای که از خرداد ۱۴۰۱ در شیراز ناپدید شده به «جهانصنعت» گفت: روزهای طلایی برای پیدا کردن سما را از دست دادیم و آنطور که باید، کسی به حرف ما و موضوع مفقود شدن دخترم توجهی نکرد. سما سه سال پیش در مرکز شهر شیراز پیامی فرستاد و درخواست کمک کرد. مدتی بعد، مظنونی شناسایی شد که آخرین بار با سما تماس گرفته بود و مورد بازجویی قرار گرفت اما در بازجویی مجدد این فرد، برگه اولیه بازجویی گم شد و متهم منکر همه چیز شد. این موضوع باعث شد که مظنون در بازجوییهای بعدی مدعی شود این نخستین بار است که مورد پرسش قرار میگیرد. بررسیها نشان داد برگه نخستین بازجویی در پرونده وجود ندارد. این پرونده حدود ۹ماه در دادسرای شیراز ثبت نشد و مورد پیگیری هم قرار نگرفت. دو سال پیش وکلای پرونده در فضای مجازی اعتراض کردند که چرا حتی اقدامات ابتدایی مثل نقطهزنی انجام نمیشود؟ چرا مظنونان احضار نمیشوند؟ و مهمتر از همه چرا پرونده سما هنوز بهطور رسمی ثبت نشده است؟ بعد از پخش و همهگیری این اعتراضها، فردای آن روز برای من و وکیل پیامکی آمد که پرونده ثبت شده است. تا دیر نشده به داد خانواده سما جهانباز برسید!
پدر سما جهانباز با تاکید بر اینکه یک مجروح و جانباز جنگی است و موضوع هیچ جنبه سیاسی ندارد، خواستار پیگیری قانونی پرونده شد و ادامه داد: زمانی که سردار اشتری فرماندهی کل نیروی انتظامی را برعهده داشت، در یک نماز صبح در اصفهان خودم را به ایشان رساندم و ماجرا را شرح دادم. ایشان گفتند موضوع به گوششان رسیده و قرار شد با هماهنگی، اداره آگاهی شیراز و اصفهان با یکدیگر همکاری کنند. یا تیمی از اصفهان به شیراز برود یا بالعکس اما بعد از مدتی، با تغییر فرماندهی و آمدن سردار رادان، این موضوع دیگر پیگیری نشد.
وی افزود: سه سال از ناپدید شدن دخترم گذشته و هیچ نتیجهای حاصل نشده است. چند وقت پیش به من گفتند جسدی در قم پیدا شده که ممکن است متعلق به سما باشد؛ دختری حدود ۲۵ساله، کاملا سوخته. آزمایش DNA گرفتند و جسد خاک شد. ما شش ماه در استرس بودیم تا پاسخ نهایی رسید: جسد متعلق به سما نبود. اخیرا هم فردی ناشناس با من و همسرم تماس گرفت و ادعا کرد سما پیش اوست و در ازای پول، او را آزاد میکند. جملاتی درباره سما گفت که باعث شد بازی روانی بزرگی را تجربه کنیم. همه این اطلاعات را با جزئیات به بازپرس پرونده ارائه دادیم اما متاسفانه ردپایی پیدا نشد. سرنخ دیگر ارتباط پرونده مفقود شدن دختر من با پرونده ناپدید شدن دختری به نام «وحیده. ن» است. چند سال پیش، متهمان این دختر نوجوان را در حضور مادرش ربوده و به زور سوار خودرو کردند. پس از مدتی، وحیده از طریق نامعلومی با خانوادهاش تماس گرفت و اطلاع داد که در یکی از کشورهای همسایه در بازداشت به سر میبرد. او همچنین به خانواده گفته بود که دختری به نام سما را در میان افرادی که با آنهاست میشناسد، دختری که در شیراز ربوده شده و پدری جانباز دارد. من این اطلاعات را به پلیس گزارش دادم و ماموران خواستند خانواده وحیده برای ثبت اظهارات به کلانتری مراجعه کنند. خانواده وحیده نیز به همراه مدارک از جمله فایل صوتی ضبط شده دخترشان به کلانتری مراجعه کردهاند و سیدیهای مربوطه به دادگاه کیفری ارسال شده است.
قانون باید تغییر کند
علیرضا شریفییزدی، جامعهشناس با اشاره به اصلاح قوانین به «جهانصنعت» گفت: در حال حاضر بدون شک مهمترین عامل ناامنی بحث اقتصادی است ولی علاوه بر مباحث اقتصادی بحث سیستم مرد سالاری است یعنی اینکه زنان را به عنوان کالا، به عنوان ابزار متاسفانه بعضیها میبینند آن هم یک دلیل است. دلیل بعدی این است که به هر حال در جامعهای که عدم تعادل کافی و مناسب بین نیازها و داشتهها یا خواستهها و داشتهها به عبارتی متاسفانه برقرار است، طبیعتا ناامنی در ابعاد مختلف خودش را نشان میدهد. زنان گروه آسیبپذیرتر جامعه هستند، آنها بیشتر در معرض این رخداد قرار میگیرند و نکته دیگری هم که اهمیت دارد و آن عدم آموزش کافی به زنان است برای مراقبت از خودشان. یعنی جدا از اینکه نهادهای ذیربط مثل پلیس، مثل قوه قضاییه و سایر دستگاههای امنیتی اینها وظایفی دارند که شکی در آن نیست اما بحث آموزش به زنان که چگونه رفتار کنند که کمتر به اصطلاح دچار مشکل بشوند که این هم خود یک مساله مهمی است که در خیابان چگونه رفتار کنند یا سوار هر ماشینی نشوند یا به هرکسی اعتماد نکنند یا وسایل گرانقیمت را در معرض دید قرار ندهند.
وی افزود: برخلاف تصورات مشکل نیروی انتظامی نیست، مشکل در خلأ قانون است. ما در کشورمان قانونی داریم که مثلا اگر پدری دخترش را به قتل برساند چیزی به عنوان اشد مجازات برایش در نظر گرفته نمیشود و خیلیها از این موضوع سوءاستفاده میکنند. قانون باید تغییر کند. قانون باید مطابق با نیازهای روز جامعه حتما تغییر پیدا کند به شکلی که برای مثال در ماجرای رومینا (دختری که به دست پدرش به قتل رسید) وقتی که به پدرش میگویند که چرا طرف را نکشتید چرا دختر خودتان را به قتل رساندید؟ میگوید اگر وی را میکشتم قصاص میشدم! یعنی کاملا آگاهانه دختر خود را به قتل رسانده است.
این جامعهشناس نقش مردان در ساختن فضای امن برای زنان گفت: این نقش بسیار بالاست یعنی اینکه اگر مردان ما یاد بگیرند که به نفع کسی نیست که ما به سمت مردسالاری میرویم و کسی که در بلندمدت از مردسالاری صدمه میبیند بیشتر خود مردان هستند تا بانوان. در نتیجه قدر به یقین باید مردها اول این را یاد بگیرند. دوم از آن استفاده کنند که فضای امن و مناسب به دختران بدهند و گروه دیگری از مردها باید کسانی باشند که وقتی میبینند که شرایط به هر دلیلی برای دختری ناامن میشود بدون تفاوت از کنار آن عبور نکنند و شرایط را به نحو مطلوب برایشان امن سازند.
امنیت زنان آرزویی که این روزها دستنیافتنی شده است
گفتنی است با توجه به هشدار کارشناسان و آمارها، این سوال پیش میآید که آیا قانونگذاران یا سیاستگذاران فکری به حال امنیت زنان میکنند یا خیر؟ چقدر باید شاهد حوادث تلخ اینچنین باشیم تا بالاخره اقدام موثری انجام شود؟ از گذشتههای دیرین ایرانیان همواره مقام زن را محترم شمرده و حتی در مملکتداری هم از آنان استفاده شده است ولی حالا زنان به جای اینکه آسوده خاطر باشند نهتنها در جامعه بلکه در خانه هم تهدید میشوند، مهسا، رومینا، آتنا، فاطمه و … فقط چند تا اسم نیستند، جانهایی بودند که با کلی رویا و آرزو فقط یک چیز میخواستند، زندگی کردن ….