خط قرمز شرکتهای غربی بر بازار روسیه

جهانصنعت- تان گوستافسون، استاد علومسیاسی دانشگاه جورجتاون و نویسنده کتاب «طوفان تمامعیار: گشایش اقتصادی شکستخورده روسیه، طوفان جنگ و تحریمها و آینده نامشخص» که در سال۲۰۲۵ توسط دانشگاه آکسفورد منتشر شده، بهتازگی در یک گزارش تحلیلی برای پروژکت سیندیکیت معتقد است که کسبوکارهای غربی به روسیه بازنخواهند گشت.
وی در ادامه مطلب خود آورده است: همکاری پرسروصدای نامحدود روسیه با چین، جایگزین نامناسبی برای روابط تا حد زیادی قطعشده این کشور با غرب است اما تلاشهای اخیر کرملین برای جذب سرمایهگذاران غربی برای بازگشت به بازار روسیه، بعید است موفقیتآمیز باشد زیرا اکثر شرکتها تمایل و نیاز به یک ماجراجویی دیگر در روسیه ندارند. در ادامه این گزارش آمده است: در هفتههای اخیر، مقامات روسی این ایده را مطرح کردهاند که پس از پایان جنگ در اوکراین، کسبوکارهای غربی بهویژه شرکتهای آمریکایی برای بازگشت به روسیه مورد استقبال قرار خواهند گرفت. دولت ترامپ با علاقه به این موضوع پاسخ داده است. اما این چشمانداز چقدر واقعبینانه است؟ آیا سرمایهگذاران و سرمایهگذاریهای مشترک غربی واقعا بازخواهند گشت؟ در چنین شرایطی رادوسلاو سیکورسکی از اروپاییها میخواهد که بهخاطر امنیت خودشان، دونالد ترامپ را هم جدی بگیرند و هم حرفهایش را به معنای واقعی کلمه بپذیرند.
با این حال هراکلیتوس، فیلسوف یونانی جمله معروفی دارد که شاید پاسخ به سوال بالا را بهدرستی توضیح دهد؛ اینکه، هیچ مردی هرگز دو بار وارد یک رودخانه نمیشود زیرا نه آن رودخانه همان رودخانه است و نه او همان مرد است. همین را میتوان در مورد روسیه نیز گفت. در دهه۱۹۹۰، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کسبوکارهای غربی بهشدت وارد این کشور شدند. طی ۳۰سال بعد، این کسبوکارها صدها میلیارد دلار در روسیه سرمایهگذاری کردند که نهتنها سرمایه بلکه تخصص و ارتباطات نهادی را نیز به ارمغان آوردند. از بسیاری جهات، آنها به ادغام روسیه در اقتصاد جهانی کمک کردند.
امروز اما، آن میراث تا حد زیادی پاک شده است. روی کاغذ، چندین هزار شرکت غربی هنوز در روسیه فعالیت میکنند اما بیشتر آنها چیزی بیش از صندوقهای پستی یا پوششی برای نهادهای تجاری روسی نیستند. تعداد معدودی از شرکتهای غربی باقیمانده با عملیات معنیدار عملا به دام افتادهاند یعنی یا نمیتوانند از بازار خارج شوند یا تحتفشار هستند تا داراییهای خود را اغلب با زیانهای هنگفت به روسهای دارای ارتباطات خوب بفروشند.
در نتیجه، شبکههایی که با زحمت فراوان طی سهدهه ساخته شده بودند، از هم پاشیدهاند. در واقع روابط مالی روسیه با غرب عمدتا از بین رفته و تحریمهای غرب صادرات استراتژیک مانند نفت و گاز طبیعی را تحتفشار قرار داده است. اگرچه تجارت در کالاها و فناوریهای دوگانه استفاده از طریق واسطههای شخص ثالث ادامه دارد اما فاقد انتقال مستقیم و تخصص است که زمانی توسط شرکتهای غربی بهعنوان موتور واقعی خلق ارزش ارائه میشد.
دورنمای بازار روسیه
در همین رابطه حتی اگر جنگ در اوکراین پایان یابد و تحریمها برداشته شوند، بازگشت کسبوکارهای غربی به روسیه بسیار بعید بهنظر میرسد زیرا روسیه همان رودخانه نیست و خلأ اقتصادی پس از شوروی که شرکتهای غربی در دهههای۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، پس از هفتدهه انزوا و برنامهریزی مرکزی، پر کرده بودند، حالا توسط روسها پر شده است.
در واقع امروزه، دفاتر در مسکو دیگر نام شرکتهای چندملیتی غربی را نمایش نمیدهند بلکه نام شرکای روسی سابق آنها را نمایش میدهند که بسیاری از آنها در غرب تحصیل کرده یا توسط متخصصان غربی آموزش دیدهاند. بانکهای خارجی جای خود را به بانکهای روسی دادهاند، همانطورکه کسبوکارها در همه زمینهها، از خردهفروشی تا خدمات آنلاین این کار را کردهاند. در این زمینهها، روسیه اکنون بهعنوان یک اقتصاد بازار کاملا توسعهیافته عمل میکند و دیگر به مشارکت غرب وابسته نیست.
با این حال، جنگ در اوکراین اقتصاد روسیه را بهسمت چیزی شبیه به دوران شوروی سوق داده است یعنی یک مجموعه نظامی- صنعتی متورم در کنار سرمایهگذاری مزمن و رکود در بیشتر بخشهای دیگر. در چندین صنعت، بهویژه تولید، مهارتها، فناوریها و سرمایه غربی هنوز میتوانند نقش مهمی ایفا کنند.
صنعت نفت نمونه بارز این موضوع است. در دهه۱۹۹۰، شرکتهای نفتی غربی بهصورت انبوه وارد روسیه شدند و مجموعه کاملی از خدمات میدان نفتی را با خود آوردند. با استفاده از سرمایه و شیوههای مدیریت مدرن، آنها به احیای استانهای نفتی رو به زوال دوران شوروی کمک، پروژههای جدیدی را از طریق سرمایهگذاریهای مشترک با شرکای روسی آغاز و مدلهای کسبوکار جدیدی را برای روسیه پس از شوروی پایهگذاری کردند.
لذا اکنون بعید است آن تجربه تکرار شود چراکه بسیاری از شرکتهای نفتی غربی از سرمایهگذاریهای قبلی خود در روسیه آسیب دیدهاند و صنعت نفت جهانی فرصتهای جذابتری در مناطقی با ذخایر غنیتر و دولتهای دوستتر با کسبوکار دارد. شاید مهمتر از همه، آینده خود نفت نامشخص است زیرا شرکتهای بزرگ انرژی به دنبال تنوعبخشیدن از سوختهای فسیلی سنتی بهسمت پتروشیمیها و انرژیهای تجدیدپذیر هستند. در این چشمانداز نوظهور، روسیه حرف زیادی برای گفتن ندارد.
مثال دیگر بخشهای خودروسازی و حملونقل است. در اینجا نیز تولیدکنندگان غربی با برنامههای جاهطلبانه برای نوسازی صنایع قدیمی دوران شوروی بهسرعت وارد روسیه شدند اما همه این شرکتها از سال۲۰۲۲ از روسیه خارج شدهاند و از آنجا که بسیاری از آنها در این فرآیند زیانهای قابلتوجهی را متحمل شدند، بعید است بازگردند. صنعت حملونقل غرب در حال گذر از یک تحول بزرگ است. در بحبوحه انتقال به خودروهای الکتریکی و راهآهن پرسرعت، اکثر شرکتها نه تمایل و نه ابزار لازم برای یک ماجراجویی روسی دیگر را دارند.
موضوع چین
در سوی دیگر ماجرا نیز چین وجود دارد. با کاهش رشد اقتصادی در این کشور، شرکتهای چینی بهشدت صادرات خود را، به ویژه به روسیه افزایش میدهند. اما بهجای سرمایهگذاری یا تسهیل انتقال فناوری، آنها ترجیح میدهند کالاهای تمامشده را ارسال کنند.
به همین ترتیب، بانکهای چینی در مورد سرمایه خود محتاط هستند و یوانسازی اقتصاد روسیه (که در آن رنمینبی جای دلار و یورو را میگیرد) برای روسیه معامله خوبی نبوده است زیرا چین با توجه به اولویتهای داخلی فعالانه در حال کاهش ارزش پول خود است. در عمل، شراکت نامحدود پر سروصدای روسیه با چین، جایگزین نامناسبی برای روابط مالی قطعشده آن با غرب بوده است.
با این پسزمینه، بهراحتی میتوان فهمید که چرا روسیه میخواهد یک تهاجم جذاب را با هدف بازگرداندن کسبوکارها و سرمایهگذاریهای غربی آغاز کند اما بعید است غربیها با چیزی شبیه به شور و شوق تبلیغی ۳۰سال پیش پاسخ دهند. جایگاههای خالی که پس از فروپاشی اقتصاد شوروی باقی مانده بود، اکنون توسط روسها پر شده و شرکتهای غربی با به یاد آوردن تجربههای تلخ قبلی خود در جای دیگر بهدنبال فرصتهای امیدوارکنندهتر هستند. درنتیجه میتوان گفت، اکنون روسیه نه همان روسیه سابق است و نه غرب همان غرب قبلی.