نبرد ژئوپلیتیکی استعدادها

محمدرضا ستاری– در قرن بیستویکم رقابت جهانی برای جذب و حفظ استعدادهای برتر به یکی از مهمترین مولفههای قدرت ملی تبدیل شده است. این رقابت که از آن به عنوان جنگ استعدادها یاد میشود، به ویژه در حوزههای فناوری پیشرفته، علوم پایه، هوشمصنوعی و نوآوریهای نظامی- صنعتی اهمیت یافته است. در همین رابطه است که چین در قالب یک استراتژی چندبعدی و با سرمایهگذاریهای وسیع، وارد این رقابت شده تا جایگاه خود را به عنوان یک قدرت جهانی مستحکم کند.
درخصوص زمینههای شکلگیری چنین رقابتی کارشناسان معتقدند پیشرفتهای فناورانه در حوزههایی مانند هوشمصنوعی، کوانتوم، زیستفناوری و نیمهرسانهها، اهمیت سرمایه انسانی را در تعیین قدرت ملی به شدت افزایش داده است. در نتیجه کشورهایی که بتوانند افراد نخبه را جذب، پرورش و حفظ کنند از مزیت رقابتی در اقتصاد، امنیت ملی و نفوذ ژئوپلیتیکی برخوردار خواهند بود. به همین دلیل است که مقامات چینی با هدف پیشیگرفتن از غرب به ویژه ایالاتمتحده، سیاستهای گستردهای را برای جذب نخبگان در پیش گرفته است.
برنامه هزار استعداد
در همین راستا و طبق گزارشی که روز گذشته مجله نشنال اینترست منتشر کرده، برنامه هزار استعداد که از سال ۲۰۰۸ آغاز شده، به عنوان یکی از مهمترین طرحهای دولت چین برای جذب استعدادهای علمی و فناورانه از خارج، بهویژه چینیهای مقیم غرب، شناخته میشود؛ برنامهای که با پیشنهادهایی مانند، دستمزدهای بالا، امکان دریافت بودجه تحقیقاتی مستقل، حمایت برای تاسیس آزمایشگاه یا شرکت فناورانه و تضمین پست دانشگاهی و امکانات رفاهی همراه بوده و تاکنون توانسته صدها نخبه چینی و بینالمللی را جذب کند. در این میان هر چند به دلیل نگرانیهای امنیتی در غرب، این برنامهها با چالشهایی مواجه شده اما الهامبخش برنامههای دیگری مشابه طرح ۱۱۱ و هزار استعداد جوان شده است.
به عنوان مثال طرح ۱۱۱ با هدف ایجاد ۱۰۰مرکز تحقیقاتی پیشرفته در دانشگاههای چین از طریق همکاری با هزار متخصص بینالمللی طراحی شده و در نظر دارد ضمن اینکه محیط پژوهشی دانشگاههای چینی را جهانیتر کند، زمینهساز تولید علم و فناوری در مرزهای دانش شود. علاوهبراین چین با ایجاد مشوقهایی مانند معافیتهای مالیاتی، وامهای کمبهره برای راهاندازی کسبوکار و امتیازات برای اقامت و آموزش فرزندان، نخبگان مهاجر خود را به بازگشت تشویق میکند به طوری که گزارشها نشان میدهد که بازگشت تحصیلکردگان چینی از آمریکا و اروپا از دهه۲۰۱۰ به طور چشمگیری افزایش یافته است.
توسعه زیرساختهای تحقیق و توسعه
علاوهبراین در سالهای اخیر، چین هزینههای تحقیق و توسعه خود را به حدود ۳درصد از تولید ناخالص داخلی یعنی رقمی معادل بیش از ۴۰۰میلیارددلار در سال رسانده است. نکته مهم این است که این سرمایهگذاری کلان به مواردی نظیر، تاسیس پارکهای علم و فناوری در شهرهایی مانند شنژن، پکن و شانگهای، حمایت از شرکتهای فناورمحور مانند بایدو، هوآوی، علیبابا و تاسیس دانشگاههای تحقیقمحور و موسسات علمی مانند موسسه هوشمصنوعی پکن اختصاص یافته و در راستای آن دانشگاههای برتر چین مانند تسینهوا، پکن، شانگهای جیاوتونگ و ژجیانگ، به صورت هدفمند ظرفیت پذیرش در رشتههایی چون هوشمصنوعی، علوم داده، نانوتکنولوژی و مهندسی پیشرفته را افزایش دادهاند. با این حال برخی تحلیلگران این طرح مهم را همراه با چالشهایی برای دولت پکن میبینند. به گفته آنها اولین چالش چین برای پیشبرد این برنامهها بیاعتمادی جهانی است. در سالهای اخیر، نگرانیهایی درخصوص استفاده چین از برنامههای جذب استعداد برای انتقال فناوری و اطلاعات حساس مطرح شده و برخی نهادهای امنیتی غربی مانند FBI هشدار دادهاند که برخی برنامهها میتوانند به نفوذ علمی و حتی جاسوسی علمی منجر شوند. چالش مهم دیگر مسائل فرهنگی و سیاسی است بهطوری که محیط تحقیقاتی چین با وجود پیشرفتهای فناورانه، هنوز از محدودیتهایی مانند سانسور اینترنت، نبود آزادی آکادمیک کامل و فضای سیاسی بسته رنج میبرد و این موارد برای نخبگان غربی و حتی برخی دانشمندان چینی خارجنشین جذابیت چین را کاهش میدهد. علاوهبراین بسیاری از کارشناسان هشدار میدهند که اگر کشورهایی مانند آمریکا، کانادا و اروپای غربی نتوانند محیطی امن، آزاد و حمایتگرایانه برای پژوهش فراهم کنند، نخبگان ممکن است چین را بهعنوان جایگزینی جذاب ببینند زیرا از هم اکنون برخی گزارشها حاکی از افزایش مهاجرت متخصصان حوزه هوشمصنوعی از اروپا به آسیاست.
جنگ سرد فناوری
در همین راستاست که میتوان گفت اکنون چین و آمریکا در حال ورود به یک «جنگ سرد فناوری» هستند که در آن استعدادها سلاح استراتژیک به شمار میآیند یعنی در حالی که آمریکا با محدودسازی صدور ویزا، محدودیت در همکاریهای علمی با چین و بررسیهای امنیتی گسترده به مقابله برخاسته، چین به شدت در حال افزایش جذابیت خود برای نخبگان جهانی است. همزمان با محدودسازی همکاری دانشگاههای آمریکایی با چین، پکن نیز تلاش میکند با کشورهای در حال توسعه یا در تقابل با غرب مانند روسیه، ایران و کشورهای آسیای مرکزی همکاری علمی گستردهتری آغاز کند.
این موضوع باعث میشود در صورت موفقیت چینیها در پیشبرد برنامه خود در بلندمدت شاهد مواردی نظیر، افزایش استقلال فناورانه چین از غرب، شکلگیری قطبهای علمی و فناوری در شرق آسیا، کاهش سلطه علمی آمریکا و اروپا بر مجلات معتبر و کنفرانسهای بینالمللی و شکلگیری نهادهای علمی بینالمللی جدید با محوریت چین باشیم. در واقع چین با اجرای برنامههای نظاممند، سرمایهگذاریهای عظیم و بهرهگیری از قدرت دولتی متمرکز با جدیت در پی پیروزی در جنگ استعدادهاست زیرا این کشور به خوبی درک کرده که آینده قدرت جهانی در گرو سلطه بر زنجیره دانش، نوآوری و استعداد انسانی است و اگرچه با چالشهایی جدی در سطح بینالمللی و داخلی مواجه است اما روند فعلی نشان میدهد که پکن توانسته خود را به عنوان بازیگری موثر در این رقابت حساس تثبیت کند.