3 - 02 - 2025
افول اقتصاد ایران
«جهان صنعت»- جمهوری اسلامی از همان نخستین روزهای استقرار در ایران توانست توجه جهان را به خود جلب کند. نظام سیاسی برخاسته از انقلاب اسلامی با تکیه بر سرمایه اجتماعی بالا، داشتن منابع عظیم ثروتهای طبیعی و درآمد حاصل از صادرات نفتخام آرمانهای سیاسی خود را به جهان اعلام کرد. در همه 46سال سپریشده از عمر نظام جمهوری اسلامی تحولات منطقهای و تحولات جهانی سایه سنگین این نظام را احساس کرده و جمهوری اسلامی توانسته است خود را یک قدرت منطقهای سیاسی نیرومند نشان دهد. با این همه و به مرور زمان و شرایط سخت سیاست خارجی، اقتصاد ایران در یک روند کاهنده اهمیت خود را در بازار جهانی نفت و گاز از دست داد. در حال حاضر ایران دیگر سهم عمدهای از صادرات حتی اوپک را ندارد و نیز برای تامین گاز و برق با تنگنای ساختاری دست و پنجه نرم میکند. رشدهای پایین بهویژه همراه با نرخ تورم بالا در یک دهه گذشته موجی از نارضایتی در میان شهروندان برانگیخته است. کاهش سرمایه اجتماعی در نظام سیاسی موجود و کاهش قدرت اقتصادی نسبتبه رقبای منطقهای ایران را از قدرت سیاسی نیز دور میکند.
مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری که زیرمجموعه معاونت راهبردی رییسجمهور است، این پارادوکس را بررسی کرده که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید.
با بالاگرفتن تنش در منطقه غرب آسیا در سال1403 به دست گرفتن ابتکار عمل برای تامین امنیت ملی امری ضروری بهنظر میرسد. سیاستنامه حاضر، نگاه به مسائل داخلی و خارجی از نقطهای تازه را در کنار طیفی گسترده از اقدامات عملی شامل تقویت توان دفاعی، استحکام پایههای اقتصادی، ارتقای سرمایه اجتماعی و فعالیتهای گسترده دیپلماتیک پیشنهاد میکند. پایه نظری این توصیه سیاستی بر یک خوانش تاریخی از ایران در بیش از دو قرن گذشته و تحلیلی از تاریخ تهدیدهای بیرونی امنیت ایران در این بازه زمانی استوار است و جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان موجودیت سیاسی مشروع برای مطالبه و تامین امنیت ایران صورتبندی و نظریهپردازی میکند.
تبیین منطق تاریخی کنشهای جمهوری اسلامی ایران از ارائه تصویری غیرمنطقی و غیرعقلانی از راهبردهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران جلوگیری میکند. شفافسازی منطق تاریخی راهبردها، سیاستها و اقدامات ایران، زمینهای برای شناخت متقابل، ارائه تصویری معقول و واقعی از ایران و بستن راه بر امنیتیسازی ایران فراهم میکند که این همه در راستای امنیت و منافع ملی ایران است. جمهوری اسلامی ایران بهدلایل گوناگون- از جمله ضعف در راهبردهای ارتباطی داخلی و فعالیتهای رسانهای گروههای خارج از کشور- با چالشهایی در برقراری مفاهمه با بخشهایی از مردم مواجه شده است. جمهوری اسلامی ایران به مفاهمه با مردم برای روشن ساختن راهبردها، سیاستها و اقدامات خود نیاز دارد. این متن میکوشد تا روایتی اجماعساز و همسو با واقعیت را در این خصوص به مردم منتقل کند.
همزمان تامین امنیت ملی ایران نیازمند شکلگیری اجماع و درک مشترکی از راهبردها، سیاستها و اقدامات کشور در بین کارگزاران جمهوری اسلامی ایران در سطوح و حوزههای مختلف است که امید میرود خوانش تاریخی حاضر به چنین اجماعی کمک کند.
ایران در نظام جهانی اقتصاد
برخلاف جایگاه ایران در نظام قدرت جهانی، روندهای زیر نشاندهنده تضعیفشدن در نظام جهانی اقتصاد هستند.
– تضعیف جایگاه نفت ایران در تامین انرژی جهان و بالاخص محدود شدن تعداد مشتریان
– تحریمهای اقتصادی و کاهش دسترسی به ارزهای جهان روا
– کاهش دسترسی به فناوری
– کاهش امکان مشارکت با شرکتهای خارجی و دسترسی به فناوری، دانش و ظرفیتهای ناشی از همکاری
– جایگاه ضعیف در سرمایهگذاری مستقیم خارجی
– دشواریهای شدید ناشی از تحریمها برای دسترسی به نظام بانکی، پولی و مالی جهانی
– توسعه کریدورهای مختلف در اطراف ایران بدون مشارکت طرف ایرانی و استفاده از ظرفیتهای سرزمینی ایران
– تضعیف جایگاه ایران در شبکههای بینالمللی بار و مسافر (بنادر، فرودگاهها و خطوط انتقال کالا و انرژی)
– کاهش ضریب پیچیدگی کالای صادراتی ایران به کشورهای جهان و در نتیجه سهولت جایگزینی آنها
– جایگاهیابی ضعیف ایران در زنجیرههای ارزش جهانی
بایستههای نزدیک کردن دو جایگاه
ایران امروز برای تداوم دستاورد رسیدن به وضعیت دولت «قادر و مطمئن به تامین مستقل امنیت خود» و تبدیل و ترجمهکردن این دستاورد باید جایگاه خود در نظام جهانی اقتصاد را به جایگاهش در نظام جهانی دولتها نزدیک کند. نزدیک کردن این دو جایگاه الزاماتی دارد که مهمترین آنها در ادامه تشریح شده است.
توافق نخبگان درخصوص شیوه اداره کشور
ایران یکی از بالاترین توافق سطوح فقدان و حتی مناقشه بین نخبگان- اعم از نخبگان جریانهای سیاسی، رهبران رسانهای، روشنفکران و نخبگان اقتصادی و اجتماعی – درباره شیوه اداره کشور را تجربه میکند. برخی زیانهای این عدم توافق و مناقشه عبارتند از:
– دشوار و شاید ناممکنشدن شکلگیری اجماع
درون نخبگانی بر سر بسیاری از راهبردیترین مسائل کشور و تسری این اجماع به سطوح عموم مردم
– ایدئولوژیکشدن مفاهیم و راهبردهایی که در شرایط توافق میان نیروهای فوق، هریک میتوانند ابزاری برای تامین منافع ملی باشند. این وضعیت منجربه شکلگیری دوگانههای نالازمی شده است که هریک از دو سوی این دوگانهها در شرایط مختلف میتوانند ابزارهای مناسبی برای استفاده باشند. بهعنوان مثال، دوگانههای نالازم زیر قابلتوجه هستند:
* دوگانه مذاکره / مقاومت
* دوگانه نگاه به شرق/ مذاکره با غرب
* دوگانه دیپلماسی/ قدرت نظامی
* دوگانه روسیه و چین/ آمریکا و اروپا
– کشیدهشدن مناقشه سیاسی نخبگانی به سطح جامعه و تشدید شکافهای اجتماعی
– دلسردی و گاهی طردشدن نخبگان اجتماعی علمی اقتصادی و سایر حوزهها و عدم بهرهگیری از مشارکت آنها برای حل مشکلات کشور
– کشیدهشدن مناقشات نخبگانی به سطح بوروکراتیک و ناممکنشدن اجماعسازی بر سر راهبردهای اداره کشور در سطح دستگاه دولت و حاکمیت.
انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۳ و گفتمان وفاق دولت چهاردهم گام مناسبی به سمت ایجاد اجماع نخبگان بود اما هنوز لازم است تا گامهای دیگری برداشته شود. یکی از کارکردهای متصور برای سیاستنامه حاضر و الزامات ناشی از استدلالهای مندرج در آن، رسیدن به همین توافق نخبگانی است که در ادبیات رایج امروز سیاست ایران «وفاق» خوانده میشود.
کاستن از التهابات فضای سیاسی
تفاوت جدی میان «شور سیاسی» و «التهاب» وجود دارد. شور سیاسی وضعیتی است که افراد- در جناحهای سیاسی، نخبگان و مردم- انگیزه و انرژی مثبتی برای مشارکت در سیاست جهت تاثیرگذاری بر سرنوشت عمومی دارند. این اشتیاق محصول همبستگی اجتماعی، توافق بر سر اصول و در عین حال اختلاف سلیقه در جزئیات و اعتماد متقابل بین گروههای موثر درباره خیرخواهی همه طرفهاست.
اما التهاب سیاسی، وضعیتی کاملا متفاوت است. التهاب نتیجه زخمخوردن گروهها و افراد سیاسی، حاکم بودن جوی از بیاعتمادی بین نخبگان سیاسی و اجتماعی، بدبینی افراد و گروهها به یکدیگر در خصوص اهداف فعالیت سیاسی، عدم توافق در راهبردها و مناقشه بر سر راهکارها و جزئیات است. التهاب سیاسی، کار را به مناقشات شخصی و سویههایی از بیاخلاقی سیاسی و استفاده از داغکردن مناقشات برای یارگیری میرساند. جامعه ایران امروز برای بسیج کنش جمعی بهمنظور حل مسائلش به کاستن از التهاب سیاسی و در پیش گرفتن مسیرهایی نیازمند است که شور سیاسی را تقویت کند و از التهاب سیاسی بکاهد.
برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال۱۴۰۳ یک گام بهسوی شور سیاسی و دوری از التهاب بود. نامزدهای اصلی رفتاری اخلاقی داشتند و روندهای طیشده بعد از برگزاری انتخابات نیز در مسیر کاستن از التهاب سیاسی پیش رفته است. این بدان معنا نیست که همه کنشگران سیاسی به الزامات این وضعیت تن دادهاند اما تلاش آگاهانه برای کاستن از التهاب صورت گرفته است.
کاستن از التهاب شکافهای
اجتماعی- فرهنگی
ایران دارای شکافهای اجتماعی و فرهنگی متعددی است. نفس وجود شکاف اجتماعی و فرهنگی باعث بروز مساله نمیشود. شکافهای اجتماعی و فرهنگی وقتی به نیروی حیاتبخش تقابلها و تخاصمها تبدیل میشوند، التهاب اجتماعی و سیاسی تولید میکنند. شکافهای ملتهب در کنار عدم توافق نخبگان و التهاب سیاسی، سبب تشدید مناقشه و منازعه اجتماعی شده و هرگونه ثبات ضروری برای حل مسائل بنیادین ایران را با تهدید مواجه میسازند. برخی شکافهای اجتماعی ملتهبشده عبارتند از:
– شکافهای ناشی از تظاهر و ریا در رفتارهای خصوصی و اجتماعی
– شکافهای ناشی از رانتخواریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
– شکافهای ناظر بر الگوهای سبک زندگی
– شکافهای ناظر بر الگوهای دینداری
– شکافهای قومی (عمدتا ناشی از توسعهنیافتگی و ضعف در ارائه خدمات زیرساختی، امکان اشتغال و رفاه اقتصادی در استانهای مرزی و محل سکونت قومیتها). البته برخی معتقدند که ایران با وجود داشتن تمایزات و بافت چندقومی، در معرض التهاب قومی ناشی از مساله قومیت نیست بلکه شکاف مرکز – پیرامون که برآمده از الگوی توسعه اقتصادی کشور است، توسعهنیافتگی و بهتبع آن نابرخورداری را بر پیرامون کشور تحمیل کرده و سبب تحریک شکافهای قومی شده است. به هر صورت شکاف قومی – خواه بر اثر نفس قومیت یا بر اثر توسعهنیافتگی پیرامون- یکی از مسائل مستعد التهاب در ایران امروز است.
– شکاف جنسیتی نیز برآمده از تحولات مطالبات زنان جامعه است. تایید وجود چنین شکافی به معنای انکار دستاوردهای ایران امروز در افزایش نرخ تحصیلات، مشارکت اجتماعی و اثرگذاری سیاسی زنان نیست اما واقعیت این است که زنان نیروی اثرگذار و متاثر از شکاف جنسیتی هستند.
ایران تحتتاثیر شکافهای مذکور، امروز به تفکرات و شیوهای از اداره کشور نیازمند است.
بازسازی ظرفیت دولت
کشور برای تحقق پیشرفت، رسیدن به اهداف در نظرگرفتهشده در برنامهها و سندهای راهبردی پیشرفت، پاسخگویی به نیاز جمعیت حاضر و آینده و تعدیل مسالههای مهمی که برخی از آنها اهمیت راهبردی پیدا کردهاند، به دولتی باظرفیت نیاز دارد.
دولت نمیتواند در فضای مناقشه حداکثری بین گروههای سیاسی و نخبگان اجتماعی و اقتصادی شکل گیرد. مناقشات و منازعات سیاسی- اجتماعی شدید حتی مانع از آن میشود که نیروهای انسانی کارآمد در دولت به کار گرفته شوند. بازسازی ظرفیت دولت، مستلزم تغییر رویههای عمده در بهکارگیری نیروی انسانی در دولت و گشودن درهای دولت به روی همه ایرانیان، مبتنیبر بیشترین شایستگی و کارآمدی است. البته بازسازی ظرفیت دولت فقط مستلزم بازنگری در سیاستهای جذب و بهکارگیری نیروی انسانی نیست و موارد بسیار بیشتری را شامل میشود. سازوکارهای تامین مالی دولت، ساماندهی ساختار سازمانی دولت، افزایش ظرفیت حل مساله توسط دولت و تنظیم روابط بین اجزای گوناگون دولت میتواند بخش مهمی از مسیر بازسازی ظرفیت دولت باشد. نکته مهم این است که بازسازی ظرفیت دولت فقط مقولهای فنی و بوروکراتیک نیست و عمیقا به کیفیت فرآیند سیاسی بر آمدن دولت در هرم قدرت نیز بستگی دارد. فرآیندهای مولد سرمایه اجتماعی و اعتماد نقش مهمی در امکانپذیر شدن اقدامات اصلاحی منتهیبه بازسازی ظرفیت دولت دارند.
تمرکز بر ظرفیت حل مساله
ایران امروز با طیف گستردهای از مسالهها در عرصههای مختلف مواجه است. مسائلی از عرصه اقتصاد (ناترازیهای گوناگون، تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، بیکاری بالا، بحران صندوقهای بازنشستگی و …)، محیطزیست (مساله آب، فرسایش خاک، عواقب تغییر اقلیم، ناامنی در برابر زلزله، فرونشست زمین، بیابانزایی و غیره…)، جامعه (آسیبهای اجتماعی، مهاجرت، تغییرات سریع الگوهای زندگی، پایین بودن نرخ زاد و ولد و …) و فرهنگ (ناکارآمدی نظام آموزشوپرورش، ضعف شدید در اقتصاد فرهنگ و …) و البته عرصههای دیگر باعث نارضایتی اجتماعی مردم و اخلال در روند پیشرفت شدهاند. نکته مهم این است که توسعهیافتگی بهمثابه ظرفیت حل مساله به شدت با مانع مواجه شده است. «همبسته جامعه – حکومت» در ایران امروز، ظرفیت زیادی برای حل این مسائل از خود نشان نمیدهد و تبدیلشدن به «جامعه مسائل حلنشده»، روزنههای امید را تنگ و سطح امید اجتماعی افول کرده است.
همبسته جامعه- حکومت در ایران امروز باید بر ارتقای ظرفیت حل مساله متمرکز شود. نکته بسیار مهم این است که بدون سطح مناسبی از: توافق بین نخبگان، کاستهشدن از التهاب سیاسی، تبدیل نگرش تهدیدمحور به نگرش فرصتمحور، جلوگیری از ملتهبشدن شکافهای اجتماعی، بازسازی ظرفیت دولت و تضمین امنیت بدون تمرکز بر ابزارهای امنیت (و در اصل بدون امنیت اجتماعی- اقتصادی) نمیتوان بر ظرفیت حل مساله متمرکز شد.
تقویت «ایران جایی برای همه ایرانیان» در عمل
به اوجرسیدن شکاف در سیاست داخلی، نگاه تهدیدمحور به مردم کشور و اعمال سنگینترین تحریمهای ظالمانه بینالمللی علیه ایران و در نتیجه کاهش توان اقتصادی کشور، سبب برانگیختن موجهایی از ناامیدی، فقر، کاهش ظرفیت تولید کالای عمومی برای اقشار مختلف مردم و قوت گرفتن ایدهها درباره کاهش زیستپذیری کشور در ابعاد مختلف شده است.
مسائل محیطزیستی تشدیدشده، سبب تقویت ایده «کاهش ظرفیت زیستپذیری سرزمین» شده و بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دیگر سبب شدهاند باور اقشاری از مردم به توانایی زندگی مناسب برای همه مردم کاهش یابد. بروز مصادیق بزرگی از فساد، نگاه تهدیدمحور نسبتبه گرایشهای سیاسی و اجتماعی، اقدامات رسانهای و کنشهای کلامی برخی مقامات سیاسی که مسبب دفع حداکثری بودهاند و بسیاری عوامل دیگر سبب شدهاند ایده بنیادین «ایران جایی برای همه ایرانیان» تضعیف شود. مجموعه اصلاحاتی که در ایران امروز باید صورت گیرد، در نهایت باید بتواند ایده «ایران جایی برای همه ایرانیان» را تقویت کرده و حرکت در مسیر تحقق این ایده را متجلی سازد. تحقق این هدف مستلزم باور به این است که «ایرانیان در داخل و خارج کشور فرصتی برای کشور هستند و نه تهدید»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد