26 - 11 - 2024
خطرناک برای روح و روان جامعه
گروه فرهنگ و هنر- امروز چاقوچاقوکردن تازه عروس و داماد در «گردنزنی»، زندهزنده در آتش سوزاندن سریال «داریوش» و مثله کردن یک برادر توسط خواهر در سریال «بازنده» تنها مصادیقی هستند که جریان ساخت سریال در پلتفرمها به سمت نمایش قتلهای خونین و خشونتهای عریان رفته است. آذرماه سال گذشته که یک پزشک سرشناس در تهران در خیابان فرشته به سبک «پزشک قاتل» سریال «خونِ سرد» برادرش را در مطبش به قتل رساند و به مدت سه روز جسد او را در ساختمان اداری مطبش مخفی کرد، خیلی سروصدایی به پا نشد، رسانهها از کنار آن به راحتی گذشتند؛ «خونِ سرد» تمام شد اما تلخکامی، خشونت و قتل و خونریزی در نمایش خانگی بیشتر شد. زمانی عشقهای مثلثی و خیانت میان سریالهای خانگی موج میزد و این روزها تکنیک سرقتهای مدرن، شگرد قتلهای خونین و استعمال مواد مخدر به شکل ملموسی آموزش داده میشود. در حالی که پیش از این فیلمسازی و سریالسازی را نوعی پیامآور و فرهنگساز میدانستند اما امروز باید از این سریالهای خانگی ترسید، چراکه بسیاری از این آثار نهتنها به نمایش رویدادهای خشونتآمیز میپردازند بلکه تاثیرات منفی بر رفتارهای فردی و اجتماعی میگذارند. برخی از اینها که مصادیق بارزی دارند، خشونت و تلخی را در جامعه تقویت کرده و باعث افزایش تمایل به رفتارهای خشن و قتلهای واقعی شدهاند.
براساس دادههای علمی و پژوهشی جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی، فیلمها و سریالهای خشونتآمیز میتوانند تاثیرات مختلفی بر روانشناسی فرد و جامعه بگذارند. یکی از مهمترین این تاثیرات «حساسیتزدایی» است که باعث میشود مخاطب در مواجهه با خشونت واقعی واکنش کمتری نشان دهد. همچنین در برخی موارد، مخاطب ممکن است خشونت و قتل را به عنوان راهحلهایی برای مشکلات خود بپذیرد. مطالعات علمی نشان دادهاند که تماشای فیلمهای خشونتآمیز، بهویژه در سنین پایینتر، میتواند رفتارهای خشن و ضداجتماعی را در فرد تقویت کند. اگر مروری بر آثار خارجی خشونتآمیز داشته باشیم به نکات جالبی خواهیم رسید؛ فیلم پرتقال کوکی به کارگردانی استنلی کوبریک در سال 1971 ساخته شد. این فیلم یکی از برجستهترین آثار سینمایی است که خشونت بیرحمانه و تلخی را به نمایش میگذارد. داستان فیلم درباره یک نوجوان به نام «الکس» است که همراه با دوستانش، به اعمال جنایی و خشونتآمیز از جمله تجاوز و قتل دست میزند. این فیلم نهتنها به دلیل محتوای خشونتآمیزش مورد بحث و انتقاد قرار گرفت، بلکه در برخی از کشورها پس از اکران، افزایش جرمهای مشابه در جامعه گزارش شد.
برخی منتقدان معتقدند که فیلم با نشان دادن خشونت بهصورت جذاب و بدون تاثیرات منفی، میتواند در رفتار مخاطبان تاثیر منفی بگذارد. سال 1994 فیلم «قاتلین بالفطره» به کارگردانی اولیور استون ساخته شد. این فیلم داستان زوجی به نامهای میکی و مالی را روایت میکند که در مسیر خود، مرتکب قتلهای متعدد میشوند. یکی از ویژگیهای این فیلم، نمایش خشونت به صورت اغراقشده و با استفاده از تصاویری خاص است که مخاطب را بهطور مستقیم درگیر خشونت میکند. این فیلم مورد نقد بسیاری از منتقدان قرار گرفت به خاطر اینکه معتقد بودند فیلم خشونت را به طور جاذب و لذتبخش نشان میدهد و به نوعی رسانهها و فرهنگ عامه را به عنوان مقصر معرفی میکند. پس از اکران فیلم، در برخی مناطق گزارشهایی از افزایش رفتارهای مشابه به قتلهای نمایش دادهشده منتشر شد. سال 2019 «جوکر» به کارگردانی تاد فیلیپس با داستانی درباره زندگی آرتر فلک، یک کمدین شکستخورده که به شخصیت شرور و بیرحم جوکر تبدیل میشود، بر موضوعات روانشناسی و اجتماعی متمرکز است. این فیلم نشان میدهد که چگونه فردی در مواجهه با فقر، بیعدالتی و مشکلات روانی به سمت خشونت و قتل پیش میرود. این فیلم به دلیل نمایش تاثیرات خشونتآمیز شخصیت جوکر بر جامعه و تماشاگران، با واکنشهای مختلفی مواجه شد.
برخی منتقدان معتقد بودند که این فیلم میتواند تاثیر منفی بر افراد آسیبپذیر بگذارد و ممکن است باعث شود آنها خشونت را به عنوان یک راهحل برای رفع مشکلات اجتماعی خود ببینند. در برخی از موارد، گزارشهای خبری و تحقیقات نشان دادهاند که برخی افراد پس از تماشای فیلمهای خشونتآمیز دست به ارتکاب قتل یا اعمال خشونتآمیز مشابه میزنند، در اینجا به دو مورد مشهور اشاره میکنیم؛ پس از اکران فیلم «پرتقال کوکی» در بریتانیا، برخی قتلها و اعمال خشونتآمیز در ارتباط با آن گزارش شد. پلیس اعلام کرد که تعدادی از نوجوانان بهطور مستقیم تحت تاثیر فیلم قرار گرفتند و اقدام به ارتکاب رفتارهای خشونتآمیز مشابه با آنچه در فیلم به تصویر کشیده شده بود، کردند. در یکی از موارد، گروهی از جوانان در حمله به خانهای، به شدت به یک زن آسیب رساندند. در جریان تحقیقات، آنها اظهار داشتند که فیلم باعث شده احساسات خشونتآمیزشان تقویت شود و از این نوع رفتارها بهطور فزایندهای لذت ببرند. پس از اکران فیلم «قاتلین بالفطره» در ایالات متحده، گزارشهایی از قتلهایی که مستقیما به این فیلم نسبت داده شدهاند، منتشر شد. در یکی از این موارد، دو نوجوان در کالیفرنیا دست به قتل وحشیانهای زدند و در جریان تحقیقات اعتراف کردند که فیلم الهامبخش آنها برای ارتکاب جرم بوده است. این قتل بهطور گسترده در رسانهها پوشش داده شد و فیلم به عنوان یکی از عوامل موثر در تحریک این نوع خشونت شناخته شد.
هرچند رسانهها و بسترهای پخش آثار نمایشی چه سینما، چه نمایش خانگی و چه تلویزیون حق بازتاب واقعیتهای تلخ و دردناک جامعه را دارند، اما باید توجه داشت که نحوه نمایش خشونت و پیامهای منتقلشده از طریق فیلمها میتواند بر تماشاگران اثرگذار باشد، بنابراین تولیدکنندگان فیلمها باید به دقت در مورد پیامهای اخلاقی و اجتماعی آثار خود فکر کنند و در عین حال، از ترویج خشونت بیمورد خودداری کنند. سینما و تلویزیون در ایران از دیرباز به عنوان ابزاری برای روایت داستانهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی مورد استفاده قرار گرفتهاند، با این حال در برخی از آثار ایرانی شاهد الگوگیری از فیلمها و سریالهای خارجی هستیم، بهویژه در زمینههای خشونت و قتل. برخی از این آثار، بهطور خاص شبیه به سریالها یا فیلمهای معروف خارجی مانند Dexter یا Breaking Bad ساخته شدهاند و در برخی موارد میتوانند تاثیرات منفی بر جامعه بگذارند. سریال «خون سرد» با بازی امیر آقایی در نقش اصلی، داستان پزشکی را روایت میکند که بهطور پنهانی به یک قاتل زنجیرهای تبدیل میشود. این کارآگاه با انگیزههای شخصی و اخلاقی خاص، افراد شروری را که از دست عدالت فرار کردهاند، از میان برمیدارد. «خون سرد» با شخصیت اصلیای که بهطور موازی هم درگیر بررسی جنایتها و هم خود دست به ارتکاب قتل میزند، شباهتهایی واضح بهDexter دارد. سریال Dexterساخته جیمز مانوس است که در آن شخصیت اصلی، دکستر مورگان، یک کارآگاه جنایی است که کنار حرفه خود به عنوان یک قاتل زنجیرهای عمل میکند و تنها کسانی را میکشد که در نظر او سزاوار مجازات هستند. شباهتهای اساسی بین «خون سرد» و «Dexter» در نمایش زندگی دوگانه یک شخصیت که در ظاهر فردی قانونمند است، اما در واقع از دیدگاه اخلاقی خاص خود اقدام به قتل میکند، به وضوح مشهود است. این سریالها معمولا مخاطب را با یک شخصیت پیچیده آشنا میکنند که بر خلاف رفتارهای اجتماعی نیکو، درون خود دنیای تاریک و خشونتآمیزی دارند. در حالی که برخی اینگونه نمایشها را به عنوان نقدی بر عدالت و فساد سیستماتیک میبینند، اما این موضوع میتواند در نهایت موجب ایجاد احساس همذاتپنداری با شخصیت قاتل در برخی از تماشاگران شود و تمایل به توجیه اعمال خشونتآمیز را تقویت کند. در سریال «بازنده»، «گردنزنی» و «داریوش» به انحاء مختلف دیگری مخاطب را نهتنها خشن میکند بلکه به سمت قتلهای خونین هم هدایت میکند چراکه صحنه مثله کردن برادری توسط خواهرش (آوا) در سریال «بازنده» بعد از گذشت دو هفته که پخش شده هنوز جانسوز و غمانگیز است یا «داریوش» که در یکی از سکانسهایش آدمی را زندهزنده در آتش میسوزاند، در قتلهای اخیر مصداق پیدا میکند. وقتی خبرنگار یکی از رسانههای معتبر به فجیعترین شکل ممکن کشته میشود، قتل خانوادگی در ولنجک و قتل خواننده لسآنجلسی به سبک سریال «خونِ سرد» و حتی سریال «داریوش» کشته میشود، این زنگ هشدار را بیش از پیش به صدا درمیآورد که باید از این نمایش خانگی ترسید. این روزها حجم بالایی از سریالهای جنایی و تلخ را در شبکه نمایش خانگی شاهد هستیم.
در گذشته ساخت و تولیدات سریالهای تلویزیونی و نمایش خانگی آنقدر شاهد صحنههای رنجآور، فجیع و خشونتهای بیمنطق و خارج از اصول دراماتیک نبوده است، حتی روزهایی که سریال «قلب یخی» ساخته میشد. اما امروز چاقوچاقو کردن تازه عروس و داماد در «گردنزنی»، زندهزنده در آتش سوزاندن سریال «داریوش» و اوج آن مثله کردن یک برادر توسط خواهر در سریال «بازنده»! حتی آگهی بازرگانی یکی از پلتفرمها هم به سمت خشونت رفته است، گویی هرچه خشونت، قتل و خون بیشتر، بازگشت سرمایه بیشتر! چراکه در یکی از آگهیها که یک برند قهوه تبلیغ میشود طراحی و اجرای آن بر قتل و خشونت استوار است؛ بهنام تشکر در قامت پدرخوانده مافیا رو به دوربین میگوید: «گاهی برای تنهایی خودت جشن بگیر»، سپس در لانگشات با اجسادی مواجه میشویم که تیر خوردهاند و مثلا دوئل بر سر یک مارک قهوه بوده است. این تبلیغ با طراحی و اجرای براساس قتل و خشونت، پیامی دوگانه را منتقل میکند؛ از یک سو میخواهد جذابیتهای خود را به مخاطب ارائه دهد و از سوی دیگر به نوعی به توجیه این خشونتها میپردازد، در این میان، نوجوانانی که تازه به تماشای این سریالها میپردازند، با صحنههای ناگواری مواجه میشوند که میتواند تاثیرات عمیقی بر روان و رفتار آنها بگذارد، آیا کسانی که این محتوا را تولید و منتشر میکنند، مسوولیت تاثیرات منفی آن را بر نسل جوان به عهده میگیرند؟ اگر یک مقدار به عقب برگردیم؛ آثاری چون «یاغی»، «پوست شیر» و «زخمکاری» در شبکه نمایش خانگی بازتاب پیدا کرد و نوبت به ژانر دیگری رسید که در یک فضای تاریک و خونآلود در حال پخش هستند، آثاری همچون «گناه فرشته» با یک سبک و سیاق، «غربت»، «افعی تهران»، «داریوش»، «گردنزنی» و «بازنده» متولد شدند.
کارشناسان چه میگویند؟
سیما فردوسی روانشناس شناختهشده هم دراینباره به چند نکته اشاره کرد: «در بسیاری از سریالها شاهد خشونت هستیم البته بخشی از آن مربوط به آن چیزی است که در جامعه میگذرد چراکه هر هنرمندی اثری را خلق میکند که از پیرامون جامعه به دور نیست، اما مجبور نیستیم هر آنچه را در جامعه میگذرد، با شدت بیشتر نشان دهیم زیرا ممکن است الگوی بدی برای جامعه باشد آن هم در جامعه ما که فیلم و سریال طرفدار زیادی دارد و مردم ما فقط به عنوان برنامه سرگرمی سریالها را دنبال نمیکنند بلکه آموزش نیز میگیرند.» او همچنین درباره تاثیرات فیلمها بر نوجوانان و جوانان تاکید کرد: «تماشای این فیلمها توسط جوانان و نوجوانان آثار مخربی دارد چراکه این افراد یاد نمیگیرند چطور خشم خود را کنترل و هیجاناتشان را تنظیم کنند ولی اگر قبح قضیه به شکل بزرگ به نمایش گذاشته و گفته شود که افرادی که در سریالها به راحتی آدم میکشند مریض هستند، میتواند موثر باشد.» او همچنین در ادامه به این نکته اشاره کرد: «باید در سریالها آموزش داده شود تا چطور در صورت بروز مشکل، مساله را میتوانند حل کنند و این ضعف کارگردانان و نویسندگان در فیلمسازی است که فکر میکنند با ساخت فیلمهای خشن میتوانند مخاطب جذب کنند و فیلمهایشان را به فروش برسانند.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد