3 - 07 - 2024
اجرای سیاست خارجی در گرو برقراری تعادل میان امکانات و محدودیتها
کیهان برزگر*- باور غالب در رشته روابط بینالملل این است که «سیاست خارجی یک کشور ادامه سیاست داخلی است.» اما این قاعده در مورد ایران کمی متفاوت است؛ یعنی «سیاست داخلی بهگونهای ادامه سیاست خارجی شده است.» مناظرات ریاستجمهوری دوره چهاردهم آشکارا نشان داد که تا چه اندازه تمرکز بر موضوع سیاست خارجی و چگونگی اجرای آن بر اقبال افکار عمومی نسبت به انتخاب نامزدها موثر است.
دلیل اصلی این است که مسائل سیاست داخلی طی سالهای گذشته با موضوعات کلان و جاری سیاست خارجی کشور اتصال مستقیم یافته است. بهواقع، در تاریخ معاصر ایران کمنظیر است که موضوعات سیاست خارجی و اقتصاد سیاسی منطقهای و بینالمللی تا این حد رویکردها و پویاییهای سیاست داخلی از جمله معیشت روزمره اقتصادی، رشد و توسعه، وضعیت تورم و بهطور کلی شیوه حکمرانی دولت را تحت تاثیر قرار دهند.چهار موضوع کلان سیاست خارجی یعنی برجام (توافق هستهای)، رابطه با آمریکا، سیاست نگاه به شرق و موضوع محور مقاومت در منطقه، در یک قالب به هم پیوسته بر روندهای سیاست داخلی و نگاه افکار عمومی تاثیر مستقیم میگذارند. ریشه این بههمپیوستگی در این است که جریانهای سیاسی-اقتصادی بر جریانهای فرهنگی- اجتماعی جامعه تفوق پیدا کرده و به نوعی آنها را دنبالهرو خود ساختهاند.
اکنون جریانهای سیاسی کشور نگاه متفاوتی در مواجهه با این چهار موضوع کلان سیاست خارجی کشور دارند. یک جریان معتقد است به سرانجام رساندن برجام منجربه بهبود رابطه با آمریکا و غرب میشود و همین تحول منجربه رفع تحریمها و بهبود وضعیت معیشت اقتصادی مردم میشود. جریان دیگر معتقد است که برجام الزاما ریشه حل مشکلات جاری کشور نیست و رابطه با غرب و بهویژه آمریکا منجربه بهبود کامل وضعیت اقتصادی مردم نمیشود. از نگاه این جریان، فرصتهای سیاست خارجی را باید در جهان غیرغربی و بهویژه شرق جستوجو کرد. در این میان، تقویت قدرت منطقهای ایران ازطریق محور مقاومت بهمثابه یک قوه بازدارندگی به نوعی مورد پذیرش همه جریانهاست اما بعضی اعتقاد دارند که سیاست منطقهای ایران در توسعه همزمان روابط با دولتهای عربی و محور مقاومت (جنبشهای غیردولتی) خود یک معمای امنیتی در سیاست خارجی ایران بوده و روند رشد اقتصادی ایران را بهدلیل کاهش تعاملات اقتصادی با همسایگان کُند میسازد.
در مرکز این نوع نگاهها، ضرورت گفتوگو و مذاکره همزمان با غرب و شرق یا بهعبارتی اتخاذ یک سیاست «متوازن» در سیاست خارجی قرار دارد. همه نامزدهای ریاستجمهوری بر ضرورت اتخاذ این نوع سیاست، البته با الگوی مطلوب خود تاکید کردهاند. چون وظیفه ذاتی قوه مجریه تقویت تعامل و ارائه راهحل برای خروج از بنبستهای سیاسی و اقتصادی است که بخشی از آن مربوط به پیشبرد یک سیاست خارجی خوب میشود. بهواقع، معیار اصلی انتخاب مردم توجه به کارنامه کاری و اقدامات ملموس یک دولت و گرایشهای سیاسی و اقتصادی آن است که بر زندگی روزمره آنها تاثیر میگذارد.اینکه ریشههای تضاد ایران و آمریکا از چه منطق استراتژیکی پیروی میکند؟! آیا با احیای برجام تنش ژئوپلیتیک ایران و آمریکا در منطقه برطرف میشود؟! منطق گرایش ایران به شرق (چین و روسیه) چیست؟! شکلگیری و تقویت محور مقاومت در منطقه و دفاع پیشگیرانه ایران بر چه اصول و اهدافی استوار است؟! تقویت قوه بازدارندگی و موشکی با چه هدفی دنبال میشود؟ منطق تداوم و پیشرفت برنامه هستهای ایران چیست؟! چرا خوداتکایی و افزایش توان تولید ملی مهم است؟! آیا راه توسعه و رشد اقتصادی ایران با اتصال به اقتصاد لیبرالی غرب میسر است؟! و پرسشهای تخصصی دیگر. بهواقع، افکار عمومی پاسخ به این پرسشهای کلان سیاست خارجی را از زاویه تاثیرگذاری آنها بر سیاست داخلی، شیوه حکمرانی و معیشت روزمره مردم میبیند.
اکنون پرسش جدی این است که ظرفیت واقعی تاثیرگذاری حوزه سیاست خارجی بر سیاست داخلی تا چه اندازه است؟! آیا همه مسائل و مشکلات داخلی کشور به سیاست خارجی ارتباط مییابد؟! واقعیت این است که باید با نگاهی واقعگرایانه به ظرفیت تاثیرگذاری سیاستخارجی نگریست. تردیدی نیست که کشورها همواره منافع فردی خود را در اولویت میبینند. گرایش به غرب یا به شرق یا به هردو در قالب یک سیاست متوازن (بهگونهای که توسط نامزدهای ریاستجمهوری بیان میشود) الزاما به ظرفیت سیاستخارجی نمیافزاید. تنها تقویت ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ملی است که عیار سیاست خارجی و ارزش استراتژیک کشور را در صحنه معادلات منطقهای و جهانی افزایش میدهد. یک سیاست خارجی خوب و کارآمد باید متدلورژی نگاه و روابط با قدرتهای غربی و شرقی را تغییر دهد و بهگونهای رفتار کند که این قدرتها از زاویه منافع ژئوپلیتیک ایران روابط خود را با ما تنظیم کنند، نه برعکس. بهعنوان نمونه، باید به غرب فهماند که تضعیف ایران از درون بهوسیله تحریمها و سپس مذاکره با آن به نتیجه مطلوبی نمیرسد. چون تجربه به ما میآموزد که تنها یک ایران قوی و منسجم تمایل به حل معضلات استراتژیک خود با غرب را خواهد داشت.تردیدی نیست که رییسجمهور و از ایشان مهمتر، شخص وزیر امور خارجه در اجرای سیاست خارجی کشور حداقل از دو جهت نقش مهمی دارند: نخست، چگونگی اجرای سیاستگذاریهای کلان کشور، مثلا نوع تعامل برای اجرای یک توافق هستهای یا چگونگی تنظیم روابط متعادل با غرب و شرق و کشورهای جنوب جهانی (جهان غیرغربی). دوم و شاید مهمتر تاثیر شخصیت فرد اجرایی در هدایت سیاست خارجی کشور است. آقای امیرعبداللهیان با روابط خوب شخصی با وزرای خارجه کشورهای عربی زمینههای بهبود روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس، بهویژه عربستان سعودی را فراهم کرد. یا آقای ظریف از طریق حضور و تعاملات موثر در صحنههای اندیشکدهای تاثیرگذار بینالمللی تصویر امنیتی شده ایران در صحنه سیاست جهانی را تغییر داد.
در آستانه دومین و آخرین مناظره انتخابات ریاستجمهوری بهتر است دو نامزد این انتخابات، با جزئیات بیشتری به تبیین سیاست خارجی موردنظر خود بپردازند. بحث اصلی آنها باید متمرکز بر چگونگی اجرای سیاست خارجی با در نظر گرفتن تعادل بین امکانات موجود کشور و محدودیتهای استراتژیک در سطح منطقهای و بینالمللی باشد. فراتر از تولید امنیت و ثروت برای کشور، وظیفه اصلی سیاست خارجی یک دولت اقناع و آگاهی افکار عمومی داخلی نسبتبه روندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی حاکم در صحنه سیاست منطقهای و بینالمللی است. سیاست خارجی یک موضوع کاملا تخصصی است و بنابراین تبیین جزئیات و طرح اقدام آن توسط نامزدهای ریاستجمهوری و خروج از انتزاع موجود یک امر ضروری است.
* استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد روابط بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد