4 - 03 - 2024
چارهای جز «اصلاحات جامعهمحور» نیست
آقای میرلوحی! انتخابات برگزار شد و بنابر نتایج اولیه، ظاهرا بار دیگر شاهد رکوردشکنی منفی در بحث مشارکت بودیم. بهنحوی که ظاهرا میزان مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم حدود ۴۰ درصد بوده و در نتیجه کمترین میزان مشارکت در تمامی ادوار گذشته ثبت شده است؛ به نظر شما، علت اینکه شاهد تداوم مسیری هستیم که پیوسته بهسمت کاهش مشارکت سیاسی شهروندان میرود، چیست؟!
باید توجه داشته باشیم که وضعیت مشارکت همیشه اینچنین نبوده است. به عنوان مثال انتخابات مجلس پنجم، ششم و دهم را نیز تجربه کردهایم که همگی با مشارکتی چشمگیر برگزار شدند. حال آنکه در این انتخابات و البته انتخابات مجلس یازدهم شاهد بودیم، بهویژه در کلانشهرها و مشخصا در پایتخت، مشارکت بسیار اندک بود. این در حالی است که در انتخابات شورای شهر پنجم، تنها در حوزه انتخابیه تهران که برخلاف مجلس، آرای شهرستانها اطراف را نیز دربر نمیگیرد و صرفا محدود به آرای شهروندان شهر تهران است، آقای محسنهاشمی با یک میلیون و ۷۰۰ هزار رای بهعنوان نفر نخست وارد شورای شهر شد و نفر آخر تهران هم یک میلیون و ۲۶ هزار رای به دست آورده بود. همچنین در انتخابات خبرگان پیشین که ۸ سال پیش برگزار شد، مرحوم هاشمی رفسنجانی بیش از ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار رای آورد. حال آنکه در انتخابات اخیر، نفر اول تهران حتی نیممیلیون رای کسب نکرده است. این کاهش چشمگیر مشارکت شهروندان که بسیار نگرانکننده و خطرناک است، موضوعی است که کارشناسان و جامعهشناسان بارها در رابطه با آن هشدار دادهاند. این در حالی است که پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ که با مشارکتی بسیار چشمگیر برگزار شد و رکوردشکنی کرد، شاهد فروکش کردن میزان مشارکت هستیم و از آن تاریخ به بعد، همزمان با بالا گرفتن نارضایتی عمومی و نزدیک شدن اعتراضات عمومی به لحاظ زمانی، هر بار انتخاباتی برگزار شده، شاهد مشارکتی کمتر از دوره قبل بودیم. در واقع پس از آنکه آن مشارکت چشمگیر در انتخابات دور دوم آقای روحانی شکل گرفت، به فاصله چند ماه، شاهد اعتراضات گسترده دیماه ۹۶ بودیم و بعد از آن، به دلیل برخورد نهچندان معقول با اعتراضات و کمتوجهی به مطالباتی که مطرح شد، در سالهای بعد نیز شاهد اعتراضاتی گستردهتر بودیم. چنانکه در آبانماه ۹۸ بار دیگر اعتراضاتی گسترده رقم خورد و به فاصله چندماه از آن اعتراضات، وقتی در اسفندماه ۹۸، نوبت به برگزاری انتخابات مجلس یازدهم رسید، رکورد کمترین میزان مشارکت در میان تمامی ادوار مجلس ثبت شد؛ رکوردی که البته حال پس از ۴ سال، بار دیگر شکسته شده و مشارکت در انتخابات اخیر، حتی از آن انتخابات نیز کمتر بوده است. در این میان انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم برگزار شد که باز، شاهد ثبت رکورد کمترین میزان مشارکت نسبت به تمامی ادوار انتخابات ریاستجمهوری بودیم و همزمان آرای باطله آن انتخابات نیز خود پیامی روشن برای حاکمیت داشت،اما باز توجه چندانی به این پیام رای مردم نشد و به فاصله یک سال، در شهریور ۱۴۰۱ اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، بهمراتب گستردهتر از ادوار گذشته به راه افتاد تا حدود ۴ ماه بعد نیز ادامه داشت. اکنون هم که باز فصل انتخابات از راه رسیده، مردم با این نوع مشارکت سعی کردهاندحرفشان را به گوش حاکمیت برسانند.
اما چرا شاهد این رویه هستیم؟!
داستان اینجاست که حکومت، بهرغم آنکه از ابتدای انقلاب همواره بر نقش مردم و بحث انتخابات و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن تمامی شهروندان تاکید داشت، در این سالها عملا به سمتی رفته که توجهی به این جایگاه مردم ندارد و در نتیجه تداوم این رویه، اکنون شاهد این وضعیت هستیم. درواقع در ابتدای پس از پیروزی انقلاب، حاکمیت همواره سعی میکرد روی جلب رضایت مردم سرمایهگذاری کند و این وضعیت کمابیش در حوزههای مختلف دیده میشد. چنانکه حتی در ۸ سال جنگ تحمیلی و پس از آن، درپی تحریمهای اقتصادی، همواره این پشتیبانی مردم بود که زمینهساز حلوفصل مشکلات میشد، اما به نظر میرسد از انتخابات اسفندماه ۹۸، مشارکت حداکثری، اهمیت خود را برای حاکمیت از دست داده و مشارکت کنترلشده آن جایگزین شده است. همزمان جریان اصولگرا و مشخصا طیف تندروی این جریان سیاسی نیز به سمت نوعی «خالصسازی» رفته و به جای آنکه پاسخگوی اعتراضات و مطالبهگری شهروندان باشد، دست به حذف بیشتر و محدودیتهای مضاعف زده و میزند. حاکمیت باید بداند که نمیشود تا ابدالآباد با یک اقلیت منسجم بر اکثریت پراکنده حکومت کند. البته نظریهای وجود دارد که میگوید این نوع حکومت ممکن است اما این به معنای آن نیست که این رویه همیشه ثابت خواهد بود.
یک نکته دیگر این است که به نظر میرسد آنچه پیش از این درخصوص ثابت ماندن پایگاه رای جریان اصولگرا مطرح بود، چندان درست نیست یا دستکم این گزاره نیز کمکم دستخوش تحولاتی شده است، چراکه ظاهرا حتی آرای اصولگرایان نیز کاهش یافته است.
بله، به همین دلیل هم میگویم که نمیشود تا ابدالآباد با همین مشارکت اقلیت ادامه داد، چراکه الان میبینیم آقای قالیباف که در سال ۹۸ بیش از یک میلیون رای به دست آورده بود، امروز حدود یکسوم آن زمان رای دارد؛ آن هم در حالی که واجدین شرایط رای دادن هم بیشتر شدهاند. اینها همه پیامهای روشنی دارد که امیدواریم مقامهای سیاسی و حاکمیتی آنها را دریافت کنند و با فهم درست و دقیق آنچه مردم با نحوه حضور در این انتخابات اعلام کردند، بهسمت اصلاح امور گام بردارند.
بحث دیگر نوع حضور اصلاحطلبان در انتخابات اخیر است. مشخصا عدم حضور آقای خاتمی پای صندوقهای رای که برای نخستینبار شاهد آن بودیم، آیا باید این اقدام نمادین را نشانه آغاز دورانی تازه در جریان اصلاحات بدانیم؟!
آقای خاتمی قبلا هم این مطلب را عنوان کرده بود که حتی اگر از مردم بخواهم و به قول معروف «تکرار» هم کنم، مردم نمیآیند، چراکه آقای خاتمی بهرغم تمامی محدودیتهایی که دارد، بهطور مرتب با کارشناسان حوزههای مختلف از فرهنگ و جامعه گرفته تا اقتصاد و سیاست و سیاست خارجی دیدار میکند و گزارشهای تخصصی و دقیقی دریافت میکند و از وضعیت امور باخبر است.
آیا آنطور که در این چند سال به دفعات مطرح شده، شاهد عبور جریان اصلاحات از «اصلاحات انتخابات- محور» به «اصلاحات جامعه- محور» هستیم؟
ببینید به هر حال ما بهعنوان یک جریان زنده و پویای سیاسی باید به تحولات و اتفاقاتی که در فضای سیاسی و بدنه جامعه میافتد، واکنش نشان دهیم. بارها شنیدهایم که میگویند احزاب همواره دنبال قدرت هستند و این گزاره را به نحوی مطرح میکنند که انگار ایرادی به این رفتار وارد است. حال آنکه احزاب اتفاقا باید دنبال قدرت باشند و در همه جای دنیا چنین است. کار حزب اصولا همین است، اما امروز اینکه احزاب دنبال قدرت باشند، به ناسزای سیاسی تبدیل شده است. همزمان شاهد مسیری بودیم که از سال ۹۶ به این سو آغاز شده و درپی آن، بسیاری با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا»، به دنبال حرکتهای بیسر رفتند. چنانکه اعتراضات گستردهای که در سال ۱۴۰۱ انجام شد نیز با همین دستفرمان تحلیل شد و بسیاری گفتند که آن اعتراضات، اعتراضاتی بیسر بوده و بدون رهبر و هدایت سیاسی، کار خود را پیش میبرد. اصلاحات وقتی میگفت من لولایی بین جامعه و حکومت هستم، به این دلیل بود که بهنحوی این ارتباط را برقرار کند، اما متاسفانه دیدیم که در این سالها، حاکمیت به هیچ عنوان حاضر به پذیرش اصلاحات نیست و حتی در یک مقطع، اجازه ندادند آقای خاتمی محض عیادت با رهبری دیدار کند. از دیگر سو مردم هم به دلایل گوناگون، از اصلاحطلبان دور شدهاند. در نتیجه اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدهاند که با حرکت به سوی «اصلاحات جامعهمحور»، دستکم بخشی از پایگاه اجتماعی خود را ترمیم کند. آن هم در حالی که آشکار شده که اصولا مسیر «انتخاباتمحور» مسدود شده و نهتنها نهادهای قدرت همچون مجلس، دولت، خبرگان و غیره، بلکه نهادهای صنفی همچون نظام مهندسی و پزشکی یا اتاقهای اقتصادی نیز با چالشهای جدی مواجه شدهاند و انتخابات این نهادها نیز با چالشهای جدی و محدودیتها و خالصسازی مواجه شده است. درواقع راهی جز این نیست و ما بهرغم آنکه معتقدیم بهعنوان فعالان سیاسی و حزبی باید از مسیر انتخابات در راستای پیشبرد اصلاحات گام برداریم، اما حال که عملا مسیر انتخابات را مسدود کردهاند، باید به سمت جامعه برویم و سعی کنیم تا اگرچه با دشواری دوچندان، اما تمام تلاشمان را برای اصلاح امور انجام دهیم!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد