13 - 02 - 2020
حد فاصل انتخاب تا انقلاب
آرزو فرشید – آقای رییسجمهور استاد گوشه و کنایه است. احتمالا واکنشهای معمولا تند به اظهارات صریح، وی را به استفاده از این راهکار واداشته است. برای همین شاهدیم که بعد از انتقادات گسترده به اعتراضات وی پیرامون عملکرد شورای نگهبان و فاصله گرفتن از انتخابات آزاد چطور در سخنرانی روز ۲۲ بهمن به این موضوع پرداخت. این بار از در قصه و حکایت وارد شد و گفت: «اگر رژیم شاه به مردم ایران اجازه انتخاب میداد، نیازی به انقلاب نبود و اگر رژیم گذشته مردم را آزاد میگذاشت تا نوع حکومت [دلخواه خود] را برگزینند و به یک انتخابات سالم و آزاد ملی تن میداد انقلاب نمیشد.»
این سخن در لفافه روحانی هم مورد پسند رقبای سیاسی وی نبود و دیدیم که چطور در رسانهها و توئیتر چهرههای اصولگرا به سکولار بودن و سوءاستفاده از تریبون و… متهم شد. گذشته از حاشیههایی که عموما بعد از سخنرانیهای وی ساخته میشود باید دید که چرا روحانی از وضعیت موجود اینقدر احساس خطر کرده و بیان هشدارهایی از این دست را ضروری میداند؟ نکته دیگر آن است که مسوولان امر این هشدارها را تا چه اندازه جدی گرفته و درصدد اصلاح برمیآیند؟
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی سخنان روحانی را از یک سو روایت تاریخ انقلاب و از سوی دیگر هشدار و زنهار میداند. او معتقد است که این هشدارها زمانی جدی گرفته میشود که نظام جمهوری اسلامی دست از پنهان کردن دلایل اصلی انقلاب برداشته و حاضر به پاسخگویی درباره میزان تحقق آرمانهای آن انقلاب باشد.
آقای روحانی در مراسم ۲۲ بهمن گفتند که اگر رژیم شاه اجازه انتخابات آزاد داده بود، انقلاب رخ نمیداد. با توجه به انتقادات آقای رییسجمهور در هفتههای گذشته نسبت به کیفیت انتخابات، میتوان این صحبت را نوعی هشدار تلقی کرد؟
هم میتوان هشدار تلقی کرد و هم میتوان روایت تاریخ انقلاب اسلامی تصور کرد. به هر حال اینکه ایشان به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب در حال سخنرانی میکردند و به این نکته توجه داشتند که نسلهای بعد انقلاب یک سوال جدی دارند و آن هم این است که نسل قبل از انقلاب یعنی میلیونها نفری که آمدند و علیه رژیم شاه راهپیمایی و اعتراض کردند و بعضا کشته شدند، مشکلشان چه بود و نسبت به چه چیزی در رژیم شاه اعتراض داشتند؟ متاسفانه نظام جمهوری اسلامی و خود آقای روحانی راوی خوبی از انقلاب اسلامی نبودند و این انقلاب عملا نوعی مصادره ایدئولوژیک شد. در واقع نظام جمهوری اسلامی خیلی از اعتقادات خود را به جای انگیزههای مردم برای خیزش در برابر رژیم قرار داده است. آقای روحانی در روز ۲۲ بهمن در واقع یکی از این جنبهها را که انتخابات آزاد بود، مطرح کردند.
واقع مطلب این است که شما در ۱۰ روز دهه فجر اصلا از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران یا تریبونهای نماز جمعه و … نمیشنوید که مشکل، درد و علت اعتراض و مخالفت مردم به پا خواسته علیه رژیم شاه چه بود. نظام جمهوری اسلامی ایران واقعیتها را کتمان کرده و به جای آن استکبارستیزی، آمریکاستیزی، غربستیزی، صدور انقلاب و حمایت از محرومین روی زمین را مطرح میکند در حالی که مردم به پا خاستند زیرا خواهان آزادی، آزادی بیان، نبود زندانی سیاسی، حاکمیت قانون، نبود شکنجه در زندانها، انتخابات آزاد و… بودند. اینها اسباب و عللی بود که باعث شد مردم علیه آن رژیم به پا خیزند نه موضوعات دیگری که نظام جمهوری اسلامی میگوید.
سخنان اخیر آقای روحانی جالب بود زیرا دستکم به یکی از آن اعتراضات و انگیزههای مردم یعنی انتخابات آزاد اشاره کردند.
مصادره ایدئولوژی انقلاب بحث دیگری است اما به پنهانکاری درباره دلایل انقلاب و جایگزین کردن آن اشاره کردید. دلیل این پنهانکاری به نظر شما چیست؟
برای اینکه اگر بگوید مردم چرا به پا خواستند باید به این سوال پاسخ دهد که پس چرا آن آرزوها و آرمانها تحقق پیدا نکرد. در تمام راهپیماییها و قطعنامههایی که بعد از آن قرائت میشد به موضوعات مختلفی از جمله نبود زندانی سیاسی پرداخته میشد.
آیا واقعا میتوان گفت که امروز در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد؟ یا همین انتخابات آزاد که آقای روحانی مطرح کرد. بنابراین میتوان فهمید که چرا نظام از گفتن واقعیتهایی که باعث انقلاب شد ابا دارد. چون مردم میپرسند که زندانی سیاسی داریم؟ چرا انتخابات آزاد وجود ندارد؟ چرا آزادی بیان نیست؟ چرا روزنامهها با اشاره حکومت تعطیل میشوند؟
بنابراین آنچه روحانی گفت هم به نوعی اشاره به گوشهای از تاریخ انقلاب است و اینکه اگر رژیم شاه انتخابات آزاد را انجام میداد چهبسا که اعتراضات کمتر شده و انقلاب نمیشد. از سوی دیگر هشدار و زنهاری است به نظام فعلی که اگر ما هم انتخابات آزاد نکنیم، بعید نیست به همان سرنوشت دچار شویم. قطعا اگر رژیم شاه اجازه برگزاری انتخابات آزاد میداد حتما نمایندگانی روی کار میآمدند و واقعیتها از نبود آزادی، شکنجه و… را طرح میکردند و شاید رژیم شاه میتوانست در مقام اصلاح برآید و همانطور که روحانی گفت، انقلاب نمیشد.
یعنی اگر رژیم شاه توانسته بود درجهای از توسعه سیاسی را به موازات توسعه اقتصادی انجام دهد، اگر قدری از استبداد و دیکتاتوری حکومت میکاست و اجازه میداد که مطبوعات مشکلات را منعکس کنند، نمایندگان مجلس حرف بزنند و … قطعا انقلاب نمیشد.
اگر اظهارات روحانی را هشدار به نظام جمهوری اسلامی ایران در نظر بگیریم، این سوال طرح میشود که وضعیت کنونی چقدر با مرحلهای که در گذشته به انقلاب ختم شد، فاصله دارد؟
واقع مطلب این است که چون نظام سعی کرده است دلایل اصلی انقلاب را به نسلهای بعد از انقلاب نگوید، یک مرحله فاصله داریم. اندازهگیری فاصله تا انقلاب در واقع مرحله دوم است. مرحله اول آن است که روشن شود که چرا انقلاب شده بود. آیا برای دشمنی با آمریکا و صادر کردن انقلاب بود یا اهداف آزادیخواهانه و دموکراسیخواهانه در کار بود؟
اول باید این روشن شود و متاسفانه هنوز این مساله روشن نشده است. در مرحله بعدی است که باید پاسخ داد چقدر از اهداف انقلاب محقق شده است؟
میفرمایید دلایل اصلی انقلاب پنهان شده است. سوال من این است که مگر کتمان دلایل اصلی یا عوض کردن آن موجب از بین رفتن مطالبات آزادیخواهانه و دموکراسیخواهانه در جامعه میشود؟ به هر حال این مطالبات در بطن جامعه وجود دارد و میتوان گفت که حد تحمل جامعه نسبت به پاسخ نگرفتن مطالبات خود تا کجاست.
قطعا همینطور است. مقصود من این است که قبل از اندازهگیری تحقق اهداف انقلاب باید بگوییم که آن اهداف چه بوده است. وقتی نظام میگوید که آمریکاستیزی، دشمن با اسراییل و … جزو اهداف انقلاب بوده است، خودش هم نتیجه میگیرد که این اهداف محقق شده است زیرا ما با آمریکا دشمن هستیم.
اما واقعیت این است که اینها اصلا جزو اهداف انقلاب نبود. حرف من این است که اول دلایل اصلی انقلاب روشن شود و بعد بگوییم که چقدر آن اهداف محقق شده است.
همانطور که گفتید دستکم آقای روحانی به یکی از این اهداف یعنی انتخابات آزاد اشاره کرد. اگر همان- انتخابات آزاد- را معیار قرار دهیم وضعیت کنونی با آن وضعیتی که منجر به انقلاب شد چقدر فاصله دارد؟
آنچه میتوان گفت این است که یک مقدار و درصدی هدف انتخابات آزاد تحقق یافته است. به هر حال کم نیستند نمایندگانی که راهی مجلس میشوند و از مردم رای گرفتهاند. از طرف دیگر شورای نگهبان و پدیده ردصلاحیتها دقیقا مغایر با هدف انتخابات آزاد است. در واقع نمیتوان گفت که انتخابات آزاد داریم و در عین حال افرادی را از شرکت در انتخابات محروم کرد. یعنی آنچه شورای نگهبان انجام میدهد مغایر با انتخابات آزاد است. برای همین باید گفت که وضعیت قدری از زمان شاه بهتر شده اما فرسنگها با انتخابات آزاد فاصله دارد.
این فرسنگها فاصله از سوی جامعه تا کی تحمل میشود؟
آن را دیگر خدا میداند، اعتراضات آبانماه ۹۸، اعتراضات دیماه ۹۶ و اعتراضات سال ۸۸ نشان میدهد که مردم اعتراض و نارضایتی دارند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد