3 - 11 - 2019
بیتوجهی به ریشهها
گروه جامعه- «هیچ لزومی ندارد که دانشآموزان گرایش علوم تجربی و ریاضیفیزیک برای مطالعه درس تاریخ زمان صرف کنند. مطالعه این درس فقط زمان مطالعه بهتر برای موفقیت در کنکور را از آنها میگیرد.» چنین جملههایی را در مدارس غیردولتی و حتی مدارس دولتی خاص زیاد میشنوید. مدیر مدرسه در جلسهای که با دبیران مدرسه برگزار میکند تصمیم به حذف درس اختیاری تاریخ میگیرد؛ حذف درسی که تاثیری در کنکور دانشآموزان ندارد. تاریخ هرچند به نظر مدارسی که بناست ژست موفقیت در ورود به کنکور را بگیرند بیاهمیت است اما تاریخ، اصلیترین درسی است که تفکر و اندیشه انسانها را تغذیه میکند.
حذف تاریخ یعنی حذف ریشههای زندگی انسانها. یک نخبه ریاضیات را تصور کنید که هیچ ذهنیتی از پیشینه تاریخی کشور خود ندارد. بدتر از آن عدم آگاهی نسبت به گذشته و تاریخ جامعه جهانی است. همین ناآگاهی و بیبهره ماندن از سواد عمومی است که جامعه را دچار شکاف کرده. هنگامی که دانشآموزان از آنچه باید بدانند محروم میشوند دیگر چه انتظاری است که سالها بعد مدیرانی توانمند، آگاه و مسلط تصمیمگیری کنند.
آنچه بر گریبان جامعه چنگ میزند و هر روز بر دردهای آن میافزاید بیسوادی و ناآگاهی است. تاریخ را مدیران مدارس در راستای دستیابی به منافع مالی ذبح کردند. ادامه مسیر هم به مسلخ ادبیات توسط تصمیمگیران برنامهریزان درسی تبدیل شد.
بیتفاوتی والدین و حتی رضایتشان از حذف درس تاریخ در برنامه درسی خود به تنهایی موضوعی نگرانکننده است. این بیتفاتی در سالهای گذشته خود موجب آن شده که مدیران برنامهریزی آموزشی کشور بر حرکت خود در مسیر حذف استوارتر گام بردارند. گروهی از مسوولان آموزشی بر این باورند که منابع درسی محتوایشان باید دیگرگونه باشد. همین میشود که قلم قرمزی برمیدارند و هر آنچه به مذاقشان خوش نیست را زیر خط قرمز قربانی میکنند. نکته عجیب در این میان آن است که بسیاری از آگاهان حوزه آموزشی این تصمیم ناآگاهانه را به نقد کشیدهاند.
نیت نامعلوم مسوولان در حذف آثارِ شعرا و نویسندگان نامی کشور
محمد قمی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در واکنش به حذف برخی مباحث درسی از جمله رباعیات خیام، داستان حلاج تذکرهالاولیا، اشعار مهتاب و داروگ نیما یوشیج و جایگزینی آنها با اشعار فاضل نظری و امیری اسفندقه گفت: بعضی از شعرا و افراد سرشناس مانند سعدی، حافظ، خیام و… در ادبیات ما یک برند ادبی محسوب میشوند و مطرح هستند. اشعار و سرودههای این دست از شعرا همیشه نو بوده و همواره حاوی پیامها و مطالب عمیقی است.
وی ادامه داد: به نظر من تا امروز کسی نتوانسته به لحاظ شعر و ادبیات فارسی به سطح اشعار سعدی و حافظ یا فردوسی برسد، حالا اینکه به چه نیتی میخواهند اشعار و داستانهای شعرا و نویسندگان سرشناس ادبیات فارسی را حذف کنند و اشعار دیگری را جایگزین کنند، مشخص نیست. البته برای آشنایی دانشآموزان با شعرای امروزی اشکالی ندارد که یک یا دو مورد از اشعار شاعران جدید در کتب درسی باشد، اما لزومی ندارد اشعار قبلی را حذف کنند.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه اصل ادبیات فارسی ما در ایران همان اشعار سعدی، حافظ، فردوسی و خیام است، گفت: این شعرا همیشه باید زنده باشند و آثار آنها مورد توجه قرار بگیرد، زیرا اصل ادبیات فارسی در کشور ما این اشخاص برجسته هستند. مقام معظم رهبری نیز همواره بر ادبیات فارسی و توجه به آن تاکید داشتهاند. ما اشعاری قویتر، عمیقتر، سلیستر و با محتواتر از این اشعار نداریم و بچههای ما برای اینکه با ادبیات و اُدبای ایران آشنا شوند، باید آثار این شاعران برجسته را مطالعه کنند.
قمی تاکید کرد: در این میان اگر برخی افراد نظرشان این است که دانشآموزان باید با اشعار جدید و یا برخی شعرای امروزی آشنا شوند ایرادی ندارد، ولی این به آن معنا نباشد که نویسندگان و شعرای فاخر از کتاب درسی ادبیات فارسی حذف شوند زیرا اُمهات ادبیات فارسی ایران در اشعار شعرای برجستهای چون خیام، سعدی و حافظ خلاصه میشود پس باید این شعرای بزرگ همیشه زنده بمانند تا در گرو آن ادبیات فارسی و زبان فارسی زنده بماند.
وی در ادامه افزود: حتی افرادی که در کشورهای دیگر میخواهند با ادبیات ایران آشنا شوند، حتما دنبال اشعار خیام، سعدی، حافظ و… هستند و در کشورشان اشعار آنها را به روشهای مختلف آموزش میدهند. ما باید در راستای ترویج این ادبیات با تمام قوا بکوشیم، از طرفی به جهت اینکه مدارس و دبیرستانها پایه فکری دانشآموزان در آنجا شکل میگیرد، باید در این مساله کوشا باشند و دانشآموزان ما باید به این ادبیات مسلط شوند و استخوانبندی و چارچوب ادبیات فارسی را از این طریق بیاموزند.
منافع مالی حرف آخر را میزنند
اگر از تصمیمگیریهای آموزشوپرورش مبنی بر حذف بخشهایی از کتب درسی بگذریم. این تصمیمات به هر دلیلی هم باشد، تصمیم مدارس مبنی بر حذف دروسی که وزارت آموزشوپرورش خود تعیین کردهاند به گفته فعالان حوزه آموزشی به طور مستقیم در راستای منافع مالی است. مهدی بهلولی، کارشناس آموزشی و عضو کانون صنفی معلمها در این باره به «جهان صنعت» میگوید: آنچه بر بحرانهای آموزشی کشور دامن میزند چیزی نیست مگر آزمونهای مکرر از قبیل المپیادها، کنکور و توجه جدی به رتبه بحرانی جدی است که برخی مدارس با برنامهریزیهای هوشمندانه از آن بهرهوری به نفع خود میکنند.
بهلولی همچنین معتقد است تنها روشی که این کارزار را تعدیل میکند یا تغییراتی در آن ایجاد خواهد کرد آگاهی خانوادهها نسبت به موضوع و البته مطالبه دانشآموزان از مدارس است. دانشآموزان نباید این اجازه را بدهند که برخی با سودجویی تمام به مانند کالا با آنها برخورد کنند و فقط در مسیر بهرهوری مالی با دانشآموزان برخورد کنند. نظام ارزشیابی کنونی مدارس سنتی و کمی است. یکی از عواملی که تغییر در نظام ارزشیابی سنتی را اجتنابناپذیر میساخت، وجود آسیبها و کاستیهای موجود در نظام تحصیلی بود.
آسیبهای فراموششده
برخی از این آسیبها و کاستیهای موجود در نظام ارزشیابی تحصیلی دوره ابتدایی عبارتند از: حافظهپروری و کمتوجهی به حیطهها و سطوح مختلف یادگیری، تحمیل اضطراب نامطلوب به دانشآموزان، افزایش تکرار پایه تحصیلی، هدف شدن امتحان به جای یادگیری، کمتوجهی به بهداشت روانی محیط یاددهی یادگیری، کمتوجهی به پرورش خلاقیت و روحیه پرسشگری، حاکمیت امتحانهای پایانی و توجهاندک به تلاش و پیشرفت همه جانبه دانشآموزان، سنجش کمی و بیاهمیتی به سنجش کیفی و استفاده محدود و ناچیز از ابزارها و روشهای سنجش جایگزین که البته باید اذعان کرد آسیبهای ذکر شده به صورت یکجا، مصداق نداشته و آموزگاران گرامی با به کارگیری روشها و ابزارهای جدید، با نگرش نو تلاش کردهاند این آسیبها به حداقل برسند. اگرچه حاکمیت دیدگاههای سنتی، نسبت به سنجش و ارزشیابی و عدم بازنگری در قوانین، مقررات و آییننامهها این فرصت را به طور کامل فراهم نکرده و راه رسیدن به آرمانشهر سنجش و ارزشیابی را دور و دراز کرده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد