25 - 12 - 2022
بوی عیدی، بوی باغچه
مسعود سلیمی
فرهاد ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران متولد شد. پدرش رضا مهرداد کارمند وزارت خارجه بود که به عنوان کاردار در کشورهای عربی خدمت میکرد. فرهاد تا هشت سالگی در عراق زندگی میکرد و بعد همراه با خانوادهاش به تهران آمد.
برادر بزرگ فرهاد ویولن مینواخت. یکی از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسیقی میشود و از خانواده میخواهد که سازی برای او تهیه کنند، ابتدا خانواده مخالفت میکند اما سرانجام به اصرار برادر ویولننواز، یک ویولن سل برای فرهاد تهیه میکنند و او تمرینات خود را شروع میکند اما ویولن سلنوازی فرهاد خیلی زود به پایان میرسد و ساز را زمین میگذارد.
سالها پس از ویولن سلنوازی کوتاهمدت و ناموفق، فرهاد که در کلاس پنجم دبیرستان تحصیل را رها کرده بود با یک گروه نوازنده ارمنی آشنا میشود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی، نواختن را آغاز میکند و به سرعت یاد میگیرد. فرهاد مدتی به عنوان نوازنده گیتار با همان گروه همکاری میکند و سپس در سفر و اقامتی دو ساله در انگلیس با موسیقی پاپ آشنا میشود.
هتل ریمبو در خیابان ایرانشهر تهران نخستین جایی بود که فرهاد پس از بازگشت به ایران به اجرای موسیقی پرداخت. بعد نوبت به «کوچینی» رسید، رستوران کوچکی در تقاطع بلوار الیزابت و خیابان کاخ آن دوران و بلوار کشاورز و خیابان فلسطین امروزی که هنوز هم به عنوان سالن چلوکبابی همچنان دایر است. شهرت فرهاد به عنوان یک خواننده جاز و متفاوت پا گرفت و در موسیقی ایران پایدار ماند.در آن دوران در سالهای آغازین و میانی دهه ۴۰ خورشیدی، فرهاد ترانههایی از خوانندهها و گروههای معروف مانند الویس پریسلی، ریچالز و بیتلها را به زیبایی اجرا میکرد.
کوچینی که توسط یکی از هنرپیشههای معروف سالهای میانی دهه ۳۰ تا دهه ۴۰ خورشیدی به نام ویدا قهرمانی دایر شده بود، نامش به عنوان یکی از مراکز ترویج موسیقی جاز و پاپ ایران به ثبت رسیده است. گروه بلک کتس (Black cats) که توسط برادران شبپره- شهبال و شهرام و منوچهر اسلامی- برپا شده بود با اجرای برنامه در کوچینی نامی برای خود دست و پا کرد و از سال ۴۵ فرهاد هم همکاری خود را با این گروه به عنوان خواننده و نوازنده گیتار و پیانو آغاز کرد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
از قول شهبال شبپره آمده است که صاحب کوچینی، ویدا قهرمانی در یک مهمانی خصوصی با خواننده جوانی آشنا میشود که هم خوب پیانو مینواخته و هم به زیبایی آهنگهای خارجی را اجرا میکرده است. با معرفی ویدا قهرمانی، خواننده جوان در کوچینی کار خود را آغاز میکند و به فرهاد بلککتس معروف میشود.
منوچهر اسلامی یکی دیگر از اعضای اولیه بلککتس که از فرهاد به عنوان پایه اصلی گروه یاد میکند در مورد استعداد و توانایی او میگوید: «با اینکه نت نمیدانست و موسیقی را از راه گوش آموخته بود، نیاز چندانی به تمرین نداشت و با چند بار زمزمه کردن شعر، ساز و صدایش را با بقیه گروه هماهنگ میکرد، در واقع فرهاد فقط به احترام دیگر اعضا در جلسات تمرین حاضر میشد.»
با وجود اسم و رسمی که فرهاد به عنوان یکی از اعضای گروه بلککتس و با حضور در کوچینی به دست آورده بود، جمع زیادی را هر شب به این رستوران کوچک یا به تعبیری «کلاب کوچینی» میکشاند اما شهرت واقعی او با ترانه «مرد تنها» با ترانههایی چون «جمعه» و «سقف» آغاز شد و ادامه یافت. در ۱۳۴۸ و پس از موفقیت «قیصر» مسعود کیمیایی «رضا موتوری» را ساخت که جای پای او را در سینمای ایران محکم کرد.
سال ۱۳۴۹ همزمان با اکران رضا موتوری که من در شیراز و در سینمای آریانا- خیابان زند- آن را تماشا کردم، مرد تنها به صورت صفحه ۴۵ دور منتشر و نام خواننده آن فرهاد به عنوان خواننده روز در کشور مطرح شد.
موفقیت «مرد» تنها با صدای فرهاد، آهنگسازی منفردزاده و ترانهسرایی شهیار قنبری در ۱۳۵۰ با ترانه «جمعه» در فیلم خوب «خداحافظ رفیق» از امیر نادری دوباره تکرار شد و نام فرهاد به عنوان خوانندهای با صدایی متفاوت بیش از پیش بر سر زبانها افتاد.
فرهاد در ۱۳۵۶ ترانه «سقف» را با شعر جنتی عطایی برای فیلم «ماهیها در خاک میمیرند» به زیبایی اجرا کرد اما نه فیلم و نه ترانه هیچکدام مانند دو کار قبلی مورد توجه قرار نگرفتند.
فرهاد تا ۱۳۵۷ با شهرت و موفقیت در موسیقی جاز و پاپ ایران میدرخشید و کنسرتهای فراوانی را در سراسر ایران برگزار کرد که با استقبال زیادی همراه بود. فرهاد در بهمن ۵۷ همزمان با انقلاب، ترانه معروف «وحدت» را با شعر سیاوش کسرائی و آهنگی از منفردزاده ضبط کرد.
در سالهای آغازین انقلاب فرهاد خاموش بود، به تعبیری از کار منع شده بود تا سرانجام در ۱۳۶۹ آلبوم «خواب در بیداری» را منتشر کرد که چند ترانه فارسی و انگلیسی را همراه داشت.
در این آلبوم که فرهاد پیانو مینواخت، برخی از آهنگ را هم ساخته بود.
در سال ۱۳۷۴ فرهاد نخستین کنسرت پس از انقلاب را در کلن اجرا کرد که با استقبال زیادی روبهرو شد.
پس از انتشار آلبوم وحدت در سال ۱۳۷۶ که ترانههای دهه ۵۰ را در پی داشت، یکسال بعد فرهاد نخستین کنسرت خود را در خاک ایران برگزار کرد و به دنبال آن آلبوم «برف» هم از او به بازار آمد.
فرهاد جدا از اجرای کارهایی از آهنگسازان و ترانهسرایان خوب که علاقهمندان به او به خوبی آنها را میشناسند، آثار دیگری هم دارد که با شعر دیگران و آهنگسازی خود او اجرا شدهاند که میتوان به «تو را دوست دارم» از اخوان ثالث، «برف» اثر نیما و «کوچ بنفشه» از کدکنی اشاره کرد. از آلبومهای فرهاد هم میتوان از اسیرشب، هفته خاکستری، ققنوس، وحدت و خواب در بیداری نام برد.
پس از انتشار آلبوم برف، فرهاد در پی آمادهسازی آلبومی با نام آمین بود که ترانههایی از کشورها و زبانهای مختلف را در برمیگرفت اما جدی شدن و اوج گرفتن بیماری این اجازه را به او نداد.
فرهاد که به بیماری هپاتیت مبتلا بود، در خرداد ۱۳۸۱ برای ادامه درمان به لیل در فرانسه رفت اما بیهوده بود چراکه پس از مدتی اغما در ۹ شهریور همان سال در ۵۹ سالگی چشم از دنیا بست و در ۱۳ شهریور ۱۳۸۱ در گورستان «تیه- Thiais» در حومه پاریس به خاک سپرده شد. پس از درگذشت فرهاد مجموعه آثار و فیلم مستندی از زندگی او منتشر شد.
فرهاد را فقط یکبار دیدم؛ اوایل پاییز ۴۷ یا ۴۸ بود، تاریخش درست یادم نمیآید اما به روشنی یادم میآید که با وقار تمام پشت پیانو نشسته بود و آهنگهای معروف بیتلها و یکی دو آهنگ از الویس پریسلی را میخواند؛ سالن نه چندان بزرگ کوچینی مقابل طنین صدای او احساس حقارت میکرد.
بیشتر ترانههای فرهاد را دوست میدارم و از آنها خاطره دارم، پایانبندی رضا موتوری در جلوی پرده سینما دیانای آن روزها و بعد موتورسواری رضا موتوری با تن زخمی در شب تهران با صدای فرهاد یک خاطره جاویدان است اما دو ترانه در میان آنها برای من جای خاصی دارند؛ یکی «کودکانه» که هر بار گوش میکنم مرا به کودکی و نوجوانیام به روزهای آخر اسفندهای تکرار ناشدنی میکشاند، بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی، بوی تند ماهی دودی… شادی شکستن قلک پول…
ترانهای که هر بار تمام میشود از خودم میپرسم راستی برای در کردن خستگیهایم، چگونه باید زمستان را سر کنم…
و دیگری «جمعه» است که حدیث دل است… عصر جمعه به هزار سال میرسه/ جمعهها غم دیگه بیداد میکنه/ آدم از دست خودش خسته میشه/ جمعه وقت رفتنه، موسم دل کندنه/
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد