11 - 12 - 2019
نگاهی به رمان «ماجرای عجیب سگی در شب» نوشته مارک هادون
مارک هادون نویسنده انگلیسی متولد سال ۱۹۶۲ است. او در کارنامه کاریاش چندین و چند اثر دارد اما هیچکدام به اندازه «ماجرای عجیب سگی در شب» موفقیتآمیز نبودهاند.
رمان «ماجرای عجیب سگی در شب» نوشته مارک هادون برای او چندین و چند جایزه ادبی به ارمغان آورده است. این کتاب در ایران توسط «نشر افق» منتشر و بیش از ده بار تجدید چاپ شده است.
مارک هادون درباره پرداختن به شخصیتی اوتیسمی در این کتاب و دیگر آثارش اینطور توضیح میدهد: «من این را طور دیگری بیان میکنم، همیشه تعداد بیشمار تجربیات حسی متفاوت افراد در شرایط یکسان من را مجذوب خود میکند. اتفاقا این یکی دیگر از دلایلی است که همیشه ویرجینیا وولف را دوست داشتهام. اینکه صرفا کسی به چگونگی ذهن افراد با روحیات مختلف علاقه داشته باشد برای خلق چنین شخصیتهایی کافی نیست و باید به تفاوتهای ذهن افراد مختلف نیز علاقهمند بود. یک رماننویس باید همان قدر به این تفاوتها توجه کند که یک دانشمند یا یک روانشناس، حداقل یکی از تکنیکهای من همین بوده. جدا از اینها افرادی که روحیاتی متفاوت از روحیات غالب در جامعه دارند به انزوا رانده میشوند. من همیشه به این افراد که از جامعه بیرون انداخته شدهاند علاقه داشتهام و باید بگویم که اکثر اوقات طرد شدن حق این افراد نیست. این افراد طرز فکر جامعه را در رابطه با مسائل مختلف از جمله مسائلی که خودشان با آن به مشکل برخوردهاند آشکار میکنند.»
هادون در مورد چگونگی روایت رمان و فراز و فرودهایش اینطور توضیح میدهد: «میتوانم بگویم که اگر خواننده کتاب به دنبال بخشهای دراماتیک میگردد باید با داستان جلو برود تا به وسط کتاب برسد و به نظر من اتفاقا این همان جایی است که تمام اتفاقات دراماتیک در آن جمع شدهاند؛ اتفاقات جذاب و کلیدی مانند پیدا شدن نامههای مادر کریستوفر توسط کریستوفر، عکسالعمل پدر کریستوفر به این کشف، سفر کریستوفر برای پیدا کردن مادرش و آشتی کردن کریستوفر با مادرش. بخشهای پایانی کتاب هم خالی از اتفاق نیستند؛ اتفاقاتی مثل بازگشت کریستوفر به شهرش، مرگ توبی و کسب نمره الف در درس ریاضی توسط کریستوفر همگی اتفاقات بخش پایانی این کتاب هستند، اما خواننده حین خواندن داستان جهان را از دریچه چشمان کریستوفر میبیند و اهمیت تمامی این اتفاقات از نظر کریستوفر یکسان است. احتمالا به نظر کریستوفر مهمترین بخش کتاب، قسمت ضمیمه کتاب باشد که در آن به خوانندگان نشان میدهد چگونه توانسته یک سوال سخت ریاضی را حل کند.»
او در مورد چگونگی رسیدن به کاراکترهایش میگوید: «تابهحال در مورد یک مشکل روحی به صورت اختصاصی تحقیق نکردهام، اما وقتی که با مردم صحبت میکنم یا مطالب مختلف را میخوانم از تجربیات افراد دیگر آگاه میشوم.
هیچ نکته مثبتی در نوشتن راجع به انسانها وجود ندارد اگر عمیقا عاشق آنها نباشیم. اگر کسی واقعا انسانها را دوست داشته باشد و خالصانه با آنها ارتباط برقرار کند تمام چیزی که برای نوشتن نیاز دارد نیروی تخیل و توانایی قرار دادن کلمات در جای درست خود است.»
هادون عاشق نقاشی است و این حرفه را در نوشتن رمانهایش بسیار موثر میداند و توضیح میدهد: «در بسیاری از کتابهایی که برای کودکان نوشتهام تصاویر شخصیتها را هم داخل کتاب کشیدهام، در باقی کتابها هم طراحی شخصیت را به خود کودکان محول کردهام تا از قوه تخیل خود استفاده کنند.
گاهی اوقات هم فقط تصویر شخصیت اصلی داستان را میکشیدم. قطعا تصویری از هر شخصیت در ذهنم دارم و تجربه همکاری با تصویرگران کتاب کودک به من نشان داده که تصویر ذهنی من تا حدودی متفاوت از تصویر ذهنی آنهاست.
اکثر نویسندهها این کار را نمیکنند اما دو تا از کتابهایی که برای بزرگسالان نوشتهام محتوی طرحهایی از موقعیتهای مختلف است. در رمان آخرم که شامل چند داستان کوتاه است ۱۱ تا از صحنههای کتاب را نقاشی کردهام که البته هیچکدام از آنها راجع به شخصیتهای انسانی نیست.
ماجرای عجیب سگی در شب پر از نقاشیهایی بود که مثلا توسط خود کریستوفر کشیده شده بودند.
جنبه مهم همه این نقاشیها سادگی آنها بود به طوری که هر خوانندهای آن خطوط را میدید منظور کریستوفر را میفهمید چراکه اینها نشانههای خاصی بود که کریستوفر با استفاده از آنها منظور خود را بیان میکرد. اکثر مخاطبان کتاب ایده روشنی از ظاهر کریستوفر دارند و وقتی میبینند که تصویر ذهنی آنها اینقدر به تصویری که در ذهن من است شبیه است تعجب میکنند.
به نظر من یکی از دلایل موفقیت کتاب ماجرای عجیب سگی در شب این بود که فرصت خیالپردازی زیادی به مخاطب میدهد و به مخاطب این اجازه را میدهد که در دنیای خیالی که ساخته ذهن خودش است زندگی کند.»
او در مورد مخاطب رمان «ماجرای عجیب سگی در شب» نیز میگوید: «قبل از نوشتن این کتاب من تعداد زیادی کتاب برای کودکان و بزرگسالان نوشته بودم که همهشان ضعیف بودند، هرچند هر کتاب کمی از کتابی که قبل آن نوشته بودم قویتر بود. بعد از نوشتن این کتاب برای اولین بار حس کردم که اثرم به اندازه کافی خوب است.
مخاطب اصلی من جوانان و بزرگسالان بودند و وقتی مدیربرنامههایم پیشنهاد داد تا کتاب را به ناشران کودک هم نشان دهیم شوکه شدم. در نهایت این کتاب را در دو نسخه موازی، یکی برای بزرگسالان و یکی برای نوجوانان منتشر کردیم و این کار واقعا نتیجه خوبی داشت.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد