3 - 12 - 2019
ضیافت شعر و داستان
بیژن نجدی (زاده ۲۴ آبان ۱۳۲۰ در خاش- درگذشت چهارم شهریور ۱۳۷۶ در لاهیجان)، شاعر و داستاننویس بود. او ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در خاش زاهدان متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشت گذراند. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغالتحصیل و با سمت دبیر در دبیرستانهای لاهیجان مشغول تدریس شد. پدرش از افسران مبارزی بود که در قیام افسران خراسان نقش داشت و در مسیر رفتن به گنبدکاووس به دست تعدادی ژاندارم کشته شد. در سال ۱۳۴۹ با پروانه محسنیآزاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر است. از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد.
بیژن نجدی چهارم شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.
نجدی در زمان زندگی خود تنها مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را در سال ۷۳ منتشر ساخت که در سال ۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد. بقیه آثارش پس از درگذشتش توسط همسرش به چاپ رسید. مجموعه داستان «دوباره از همان خیابانها» در سال ۷۹ نیز برگزیده نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. نجدی همچنین در کارنامه ادبی خود تندیس یادمان بنیاد شعر فراپویان به خاطر برگزیده اشعار دهه ۷۰ و لوح افتخار به پاس جانسرودهها در پاسداشت آیینهای ملی و میهنی را دارد. از وی اشعار گیلکی کمی نیز باقیمانده است.
همچنین پس از مرگ وی داستانهای «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستانهای «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» و نیز داستانهای «مرثیهای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه «دوباره از همان خیابانها» به فیلم درآمده است.
بیژن نجدی نویسندهای با ذوق ادبی است که داستانهایش در سبکهای واقعگرایی و فراواقعگرایی نوشته شده است. وی از پیشگامان داستاننویسی پستمدرن در ایران بهشمار میآید. نشانههای سبک واقعگرایی از زندگی ملموس شخصیتها در بخشهای مختلف برخی از این داستانها و نشانههای سبک فراواقعیتگرایی از همذاتپنداری با اشیای بیجان در تعداد دیگری از داستانهاست که بهطور بارز به ذهن خواننده کتاب منعکس میشود. بیژن نجدی از قریحه شاعری خود در متن داستانها بهره برده و استعارهها و تشبیههای فراوانی در متن کتاب موجود است. اما متاسفانه در زمان حیات او شعرها و داستانهایش مورد بررسی قرار نگرفت. بیژن نجدی نویسندهای است که از عناصر شاعرانه در داستانهای خود استفاده میکرد، به حدی که داستانهای او را میتوان داستانهای شاعرانه دانست.
آنچه در زبان نجدی به وفور موج میزند وجود استعارههای بیبدیلی است که در محورهای جانشینی زبان قرار میگیرند. انواع استعاره، تشبیه، تشخیص، فضاسازی، حسآمیزی و تصویر از مهمترین دستاوردهای این زبان خاص است. اگر از منظر زبانشناسی به زبان به کار برده شده در داستانهای نجدی بنگریم در بعضی از داستانها با متن داستانیای روبهرو هستیم که اگر موسیقی را در آن نادیده بگیریم، شعر است. شعر و داستان هر دو در حوزه نوشتاری در بستر زبان است که شکل میگیرند، زبان است که شکل شعر را برای شاعر و داستان را برای نویسندهاش خلق میکند.
«یوزپلنگانی که با من دویدهاند»، «دوباره از همان خیابانها»، «داستانهای ناتمام»، «خواهران این تابستان»، «واقعیت رویای من است» و «پسرعموی سپیدار» آثاری است که با قلم نجدی در ادبیات به یادگار مانده است.
اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلیهایش خالی است
قطاری میرود از تبریز
یکی از کوپههایش خالی است
سینماهای شیراز پر از تماشاچی است
که حتما ردیفی از آن خالی است
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عدهای هستند که نمیآیند
شاید، کسی در چشم من است
که رفته از چشمم
نمیدانم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد