۲تبهکار با یک هدف
جهانصنعت – مجله آلمانی اشپیگل بهتازگی در عکس روی جلد خود مطلبی جنجالی را منتشر کرده است. عکسی مفهومی از ترامپ و پوتین که تیتر آن «دوتبهکار با یکهدف(روح)» است. این مجله در ابتدای مطلب خود آورده که لحظاتی هست که اروپاییها ناامیدی خود را پنهان نمیکنند. برای نمونه اول دسامبر، زمانی که رهبران چند کشور اتحادیه اروپا در یک تماس تلفنی محرمانه گرد هم آمدند موضوع وضعیت اوکراین بود؛ وضعیتی که بهسختی میتوان تیرهتر از آن تصور کرد. روسها از نظر نظامی پیشروی میکنند درحالیکه رییسجمهور آمریکا و اطرافیانش در مذاکرات مستقیم با کرملین میکوشند زلنسکی را بدون مشارکت اروپاییها به پذیرش یک توافق صلح وادار کنند.
اشپیگل در ادامه مطلب خود با بیان این پرسش که اگر آمریکا و روسیه اوکراین را مجبور به سازشی کنند که برای کییف و اروپا قابل پذیرش نباشد، برنامه جایگزین ما چیست، تصریح میکند: متاسفانه تا به امروز پاسخی برای این سوال وجود ندارد. صورتجلسه این تماس تلفنی که در اختیار اشپیگل قرار گرفته نگاهی نادر به میزان بیاعتمادی نسبت به واشنگتن و سردرگمی عمیق اروپاییها میدهد. تا زمانی که دوربینها روشن است رهبران اروپا طبق وظیفه از تلاشهای میانجیگرانه ترامپ تمجید میکنند. مکرون اوایل دسامبر در دیدار با زلنسکی در پاریس گفت: از کاری که دولت آمریکا به رهبری رییسجمهور انجام میدهد استقبال میکنم اما وقتی رهبران در جمعی خصوصی هستند تردیدی باقی نمیگذارند که ترامپ و اطرافیانش را نه متحد بلکه رقیب میبینند؛ رقیبانی که همدلی بیشتری با ولادیمیر پوتین دارند تا با شرکای سابق.
توهم اروپا
اینطور نیست که اروپاییها در ماههای گذشته درباره ماهیت دولت آمریکا دچار توهم بوده باشند. دستکم از اواسط نوامبر وقتی طرح صلحی برای اوکراین فاش شد که شبیه فهرست خواستههای کرملین بود باید برای همه روشن میشد که ترامپ کجا ایستاده است. یک دیپلمات ارشد فرانسوی که ماههاست در تلاش بوده ائتلافی اروپایی از کشورهای مایل به ادامه حمایت از اوکراین تشکیل دهد آهی کشید و گفت: ما تنها هستیم.
از زمانی که ترامپ ۴دسامبر استراتژی امنیتی جدید خود را منتشر کرد اما دیگر کاملا روشن شد که سیاست دولت آمریکا در قبال اوکراین فقط نشانه بیمیلی به صرف میلیاردها دلار دیگر در جنگی دوردست نبوده بلکه بازتاب یک مکتب فکری است که مشکل چندانی با تعرض حاکمان مقتدر به کشورهای همسایه ندارد. در این سند ۳۳صفحهای آمده است: نفوذ بیش از اندازه کشورهای بزرگتر، ثروتمندتر و قدرتمندتر حقیقتی همیشگی در روابط بینالملل است. صدایی که از ایالات متحده به گوش میرسد بوی تغییر رژیم میدهد.
این سند مانند چارچوب فکری سیاستی است که با همه آنچه ایالاتمتحده از پایان جنگجهانیدوم نمایندگی کرده قطع رابطه میکند. ترامپ و نزدیکانش بارها از چنین گسستی سخن گفته بودند اما این نخستینبار است که این رویکرد بهعنوان سیاست رسمی دولت در مهمترین سند راهبردی کشور ثبت میشود. این متن سرود ستایش خودخواهی ملی و نفی سازمانهای بینالمللی است؛ سازمانهایی که خود آمریکا در شکلگیریشان نقش اساسی داشته مانند سازمان ملل، بانک جهانی و ناتو. از نگاه دولت آمریکا این نهادها نه حافظ صلح و رفاه بلکه در بهترین حالت مزاحم و در بدترین حالت انگلهایی در ساختار جهانی دولتهای ملی مستقل هستند. در بخش اولویت ملتها آمده است: ایالاتمتحده منافع خود را در اولویت قرار خواهد داد و دیگر کشورها را نیز به انجام همین کار تشویق میکند. از این منظر طبیعی است که این سند بهطور غیرمستقیم از جنبشهای راستپوپولیستی حمایت کند؛ جنبشهایی که بهگفته دولت ترامپ پیشرویشان در اروپا دلیلی برای خوشبینی فراوان است.
لحن ترامپ درقبال اروپا میان ترحم، تحقیر و دشمنی آشکار در نوسان است. رییسجمهور و اطرافیانش قاره کهن را گاه ازکارافتاده، گاه در سقوط کامل و گاه حتی مرده توصیف میکنند. دولت ترامپ گاهی انتقادهایش را در قالب دلسوزی بیان میکند. فصل مربوط به اروپا در استراتژی امنیتی جدید عنوان «تقویت عظمت اروپا» را دارد. واشنگتن میگوید قصد دارد به اروپا کمک کرده تا مسیر خود را اصلاح کند اما درعمل این بهمعنای حمایت رسمی دولت آمریکا از نیروهای راستپوپولیست از استکهلم تا مادرید است. عبارت «پرورش مقاومت» در سند آمده است؛ عبارتی که در گوش سیاستمداران اروپایی بهطرز مشکوکی شبیه تغییر رژیم به نظر میرسد.
درواقع مشکل اینجاست که اروپا همچنان به آمریکا وابسته است؛ به سلاحها، سرویسهای اطلاعاتی و چتر هستهایاش. ممکن است در برلین و پاریس نسبت به چهرههایی مانند پیت هگست(که خود را «وزیر جنگ» مینامد و در یک گفتوگوی افشاشده به معاون رییسجمهور، جیدی ونس نوشته بود من کاملا از انگلبودن اروپاییها بیزارم و این رقتانگیز است) ابراز انزجار شود اما تازمانیکه اروپا تصمیم نگیرد روی پای خود بایستد دربرابر اینتمسخر بیدفاع خواهد بود.
فضای تیره اقتصادی
همزمان با انتشار این سند فضای روابط میان بروکسل و غولهای فناوری آمریکا تیرهتر شده است. کمیسیون اروپا چندروز پیش پلتفرم ایکس ایلان ماسک را به پرداخت ۱۲۰میلیونیورو جریمه محکوم کرد. ازجمله اتهامها این بود که این پلتفرم با سیستم تیکهای آبی، کاربران را عامدانه گمراه میکند. از نگاه بسیاری از منتقدان الگوریتمهای ایکس صداهای پوپولیستی را تقویت و گفتوگوی مدنی را تخریب میکنند. ماسک با رشتهای از حملات خشمآلود به بروکسل واکنش نشان داد و از سانسور و استبداد اتحادیه اروپا سخن گفت.
در همین راستا آخر هفته گذشته شماری از مقامات بلندپایه آمریکا بهطور ظاهرا هماهنگ در ایکس به اتحادیه اروپا تاختند. کریستوفر لاندو، معاون وزیر خارجه تلویحا گفت اروپاییها باید تصمیم بگیرند عضو ناتو هستند یا اتحادیه اروپا؟ او گفت: نمیتوانیم وانمود کنیم شریک هستیم درحالیکه این کشورها اجازه میدهند بوروکراسی انتصابی، غیردموکراتیک و غیرنماینده اتحادیه اروپا در بروکسل سیاستی از خودویرانگری تمدنی را دنبال کند.
با این حال یک دیپلمات ارشد اروپایی در واشنگتن صریح میپذیرد که این گزاره بیراه نیست. او میگوید: آمریکا نوآوری میکند و اتحادیه اروپا مقرراتگذاری. اقتصاد آمریکا سالهاست سریعتر از اروپا رشد میکند و همین یکی از دلایلی است که اتحادیه اروپا توان رویارویی با واشنگتن را در خود نمیبیند. ازیکسو همه میدانند که ترامپ همانند پوتین اتحادیه اروپا را دشمنی میبیند که باید با آن مقابله کرد. در نگاه او اتحادیه اروپا پاسخ به جنگهای ویرانگر قرنبیستم نبوده بلکه یک انحراف تاریخی محسوب میشود که با هسته ملیگرایانه جنبش مگا در تضاد است. در استراتژی امنیت ملی آمده است: واحد سیاسی بنیادین جهان دولت-ملت است و چنین خواهد ماند.
تله جنگ اوکراین
بیاعتنایی به اروپا اما در هیچکجا بهاندازه مذاکرات اوکراین آشکار نیست. این مذاکرات را نهتنها وزیر خارجه، مارکو روبیو بلکه فرستاده ویژه ترامپ و شریک قدیمی او در بازی گلف یعنی استیو ویتکاف هدایت میکند؛ کسی که مانند ترامپ در بازار املاک نیویورک ثروتمند شده است. جرد کوشنر، داماد ترامپ که هیچسمت رسمی در دولت ندارد نیز در این مذاکرات حضوری جدی دارد.
هردو بر این باورند که میتوان روسها را با وعده معاملات سودآور به توافق کشاند. ترامپ اواسط نوامبر گفت میان واشنگتن و مسکو پتانسیل تجاری فوقالعادهای وجود دارد. براساس گزارشها نماینده پوتین، کیریل دیمیتریف که پیشتر بانکدار سرمایهگذاری در گلدمن ساکس بوده به ویلای ویتکاف در میامی رفته و درباره بهرهبرداری از منابع طبیعی قطب شمال برنامهریزی کرده است. حتی گفته میشود پیشنهاد داده که پس از برقراری صلح در اوکراین ماموریتی مشترک به مریخ انجام شود.
شواهد زیادی اما نشان میدهد که روسها آمریکاییها را بازی میدهند. اگر پوتین واقعا دنبال پول بود هرگز نباید جنگی پرهزینه و خونین را آغاز میکرد که اقتصاد روسیه را تا حد زیادی از بازارهای غربی قطع کرده است. علاوه بر این امیدهای اقتصادی اغراقآمیز بهنظر میرسد. الکساندر گابویف، کارشناس روسیه میگوید: حتی در بهترین دوران همکاری روسیه و آمریکا حجم تجارت دوجانبه فقط ۳۰میلیارد دلار بود درحالیکه این رقم با چین درسال قبل به ۲۴۵میلیارد دلار رسید. اقتصادهای روسیه و آمریکا مکمل یکدیگر نیستند.
درواقع مساله این است که رهبر کرملین در چارچوبهای امپراطوری فکر میکند و نه تجاری. تنها کسی که ظاهرا این را در دولت آمریکا فهمیده روبیو بوده که ارتباط خود را با اروپاییها حفظ کرده است اما مذاکرات با پوتین را ویتکاف انجام میدهد؛ کسی که تاکنون ششبار به مسکو رفته و آشکارا رابطهای صمیمی با پوتین نشان میدهد.
بهنظر میرسد ویتکاف و کوشنر هیچقصدی ندارند اروپاییها را در جریان بگذارند. پس از دیدارشان با پوتین در مسکو بدون توقف در بروکسل به آمریکا بازگشتند. پاریس، لندن و برلین ناچار بودند به اطلاعاتی بسنده کنند که بعدا مشاور امنیتی زلنسکی دراختیارشان گذاشت.
پس از این گفتوگوها ازسوی آمریکا اعلام شد که آمریکاییها و اوکراینیها برسر چارچوبی برای ترتیبات امنیتی به تفاهم رسیدند. همین عبارت کافی است تا در اروپا همه چراغهای هشدار روشن شوند چراکه اگر قرار باشد تضمینهای امنیتی داده شود چه کسی جز اروپاییها باید آنها را بر عهده بگیرد؟
زمانی که ترامپ پس از دیدارش با پوتین در آلاسکا در ماه آگوست برای نخستینبار واژه «امنیت» را برزبان آورد مکرون با شتاب نشستی در پاریس ترتیب داد. او بههمراه نخستوزیر بریتانیا، کییر استارمر تلاش کرد تعهدهایی اولیه جمعآوری کند تا مشخص شود کدام کشورها حاضرند نیروهای زمینی به اوکراین اعزام کنند؟
این رویکرد از نظر منطقی قابل فهم بود: اگر اروپاییها پیشقدم شوند شاید بتوانند بر روند مذاکرات اثر بگذارند اما مرتس بهعنوان صدراعظم آلمان در آنزمان همراهی نکرد زیرا نمیخواست پیش از دستیابی به یک توافق صلح جامع تعهدی بدهد. ازسوی دیگر مسکو پاسخی قاطع و سرد داد: نه هیچ نیروی ناتو در اوکراین تحت هر پرچم و عنوانی.
ترامپ این موضع را بدون اعتراض پذیرفت. بار دیگر اروپا همزمان از سوی واشنگتن و مسکو تحقیر شد. اروپاییها اکنون در نزدیکی پاریس یک مقر نظامی ایجاد کردند که چند ده نظامی از کشورهای «ائتلاف داوطلبان» در آن سناریوهای ممکن برای یک نیروی تثبیتکننده را بررسی میکنند اما به نظر نمیرسد این تلاشها برای ترامپ اهمیتی داشته باشد. افراد معتمد او، کوشنر و ویتکاف در خفا با روسها مذاکره میکنند آنهم بدون اروپاییها و حتی اوکراینیها. تصویر کامل ماجرا اکنون فقط در اختیار واشنگتن و کرملین است.
ترامپ فشار زیادی وارد میکند تا پیش از کریسمس به توافق صلح دست یابد آنهم پس از آنکه جدول زمانی اولیه او برای روز شکرگزاری در نوامبر غیرواقعبینانه از آب درآمد. مشخص نیست زلنسکی تاچهزمانی بتواند در برابر این فشار دوام بیاورد. روسیه اصرار دارد اوکراین بهطور کامل از دونباس عقبنشینی و بهترین مواضع نظامی خود را واگذار کند. هدف این است که از راه دیپلماسی به چیزی دست یابد که در چهارسال گذشته از نظر نظامی موفق به تحقق آن نشده و ترامپ ظاهرا این خواسته روسیه را پذیرفته است. بنابراین برنده بزرگ شکاف فزاینده میان دوسوی آتلانتیک از اکنون مشخص است: ولادیمیر پوتین. او در سطحی برابر با ترامپ مذاکره میکند بدون مزاحمتهای آزاردهنده اروپاییها و لحن استراتژی امنیتی جدید آمریکا برای او آشنا و خوشایند است. در این سند نهتنها گسترش ناتو رد شده بلکه در بسیاری از بخشها جهانبینی کرملین بازتاب یافته است. برای رهبر کرملین این تحقق یک رویای دیرینه است. هدف او همواره شکافانداختن میان اروپا و ایالاتمتحده بوده است. البته طرح اولیه پوتین متفاوت بود: او میخواست اروپا را به روسیه نزدیکتر و از آمریکا دور کند یعنی اروپایی مستقلتر لزوما اروپایی نزدیکتر به مسکو میبود اما اکنون در
کاخ سفید رییسجمهوری نشسته که همانند پوتین اروپا را یک رقیب میبیند. برای پوتین این موقعیتی بسیار راحت است. او مستقیما با آمریکاییها مذاکره کرده، هیچ عجلهای برای رسیدن به نتیجه ندارد و زمان به نفع اوست.ترامپ معتقد است پوتین مشتاق بازگشت به تجارت با غرب است اما درواقع مسکو از این واقعیت سود میبرد که ترامپ و ویتکاف تقریبا فقط با منطق کسبوکار فکر میکنند. پوتین با علاقه از درخواستهای شرکتهای آمریکایی سخن میگوید که گویا مشتاق ورود دوباره به بازار روسیه هستند. این همان طعمهای است که کرملین در گذشته با موفقیت مقابل اروپاییها بهویژه آلمان بهکار برده بود. اروپا تنها زمانی میتواند دوام بیاورد که در برابر روسیه بایستد و از آمریکا مستقلتر شود. درست است که اوکراین نمیتواند در جنگ علیه روسیه پیروز شود و در این نکته ترامپ حق دارد اما واداشتن این کشور به صلحی که فقط به پوتین فرصت تجدید قوا برای تجاوز بعدی علیه اروپا بدهد خطایی نابخشودنی است. همانقدر که اعلام «مرگ مغزی ناتو» ازسوی مکرون ناپخته بود تکیه کامل بر این پیمان نیز تا زمانی که ترامپ در کاخ سفید است، سادهلوحانه خواهد بود.
