یک روز برای خودمان

مهدیه بهارمست
کدخبر: 550023

مهدیه-بهارمست

مهدیه بهارمست

بالاخره امسال هم به ۱۷مرداد رسیدیم، با اینکه سخت و جانفرسا بود ولی انسان به امید زنده است. ۱۷مرداد روزی است که برخلاف روزهای دیگر تمام و کمال می‌توانیم از مشکلات خود در روزنامه بنویسیم چراکه ما زنده‌ترین راویان جنگ ۱۲روزه اخیر بودیم که زیر تل آوار جنگ به جست‌وجوی خبر رفتیم، واژه‌ها را به‌هم دوختیم و گزارش ساختیم، به این امید که در تاریک‌ترین روزها، نور باشیم به دل مردمی که وحشت بی‌خبری را هر لحظه مزه می‌کردند. در واقع ۳۶۵روز از سال را به مشکلات جنگ، کمبود دارو و بیماران، کارگران، مسکن، زندانیان، کودکان کار، زنان آسیب‌دیده، معضلات شهری مانند آلودگی هوا و ترافیک، مشکلات بخش‌خصوصی و ورشکستگی بسیاری از کارخانه‌ها و تعطیلی خط تولید داورها و داروخانه‌ها، بیکاری جوانان فارغ‌التحصیل و تعرفه‌های پزشکی اختصاص می‌دهیم. حال تنها یک روز با فراغ دل و آزادگی به مشکلات خودمان که از فقدان امنیت معیشتی گرفته تا فقدان امنیت شغلی و حرفه‌ای است، می‌پردازیم. ۳۶۵روز صدای رسای ۸۵‌میلیون ایرانی در اعتراضات، خشکسالی، قحطی، سیل و زلزله هستیم اما تنها در یک روز می‌توانیم از حقوق‌های پایین، سختی کار و سایه شکایت‌های متعدد سخن بگوییم. در حالی ۳۶۵روز از سال را پیگیر مطالبات بیماران، کمبود دارو و مرگ آنها هستیم که عزیزان خودمان هم بر تخت بیمارستان با مرگ و زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. ما ۳۶۵روز از دستمزدهای معوق کارگران می‌نویسیم اما آتش‌بس که از راه رسید، تعدیل‌ را هم با خودش به تحریریه‌ها آورد. خبرنگاران زیادی به خانه برگشتند اما درِ این خانه روی همه آنها باز نشد. یا حقوق دریافت نکرده‌اند یا ۵۰‌درصد گرفتند. بعضی رسانه‌ها هم که خبرنگاران‌شان را تعدیل نکردند، حقوق‌ها را با تاخیر و نصفه‌ونیمه پرداخت کردند. ما ۳۶۵روز از مرگ خودخواسته رزیدنت‌ها و پزشکان می‌نویسیم اما در سکوت برای خودکشی همکارانمان سوگواری می‌کنیم.

۳۶۵روز از نگرانی کارگران برای تعطیلی کارخانه‌ها و بیکاری آنها می‌نویسیم اما با یک توقیف خودمان بارها جان به لب شده‌ایم. ۳۶۵روز دغدغه‌های ریز و درشت شما مردم شریف را با مسوولان مختلف از سازمان و وزارتخانه‌های مختلف در میان گذاشتیم اما نوبت به خودمان که می‌رسد توهین‌ها و تحقیرها به سویمان روانه می‌شود. هرکس مبلغ حقوقمان را می‌شنود، فکر می‌کند دیوانه‌ایم! شاید هم دیوانه‌ایم اما شوق رساندن صدای لرزان شما، مردم شریف ایران به مدیران دولتی جان تازه‌ای در رگ‌های ما می‌دمد. با اینکه گاه در برابر مشکلات تنها هستیم اما به امید شما با مشکلات می‌جنگیم و همچنان می‌نویسیم. گاهی این نوشتن برای ما خطراتی هم دارد. خود من بارها با دلهره و اضطراب پله‌های دادگاه را بالا و پایین کردم.

با اینکه همواره مراجع قضایی با من و احتمالا دیگر همکاران‌مان هم محترمانه برخورد می‌کنند ولی بار روانی این شکایات و قضاوت‌های اطرفیان به دوش ما سنگینی می‌کند. این در حالی است که به عقیده بسیاری از کارشناسان حقوقی روزنامه‌نگار در هر حوزه‌ای که کار می‌کند باید از تعرض مصون بماند. نه‌اینکه روزنامه‌نگار با انتشار یک عکس، گزارش و یادداشت پاسخگوی مراجع قضایی شود. با این حال امروز را به تمام همکارانم که در این روزهای سخت و تلخ همچنان از دغدغه مردم می‌نویسند، تبریک می‌گویم و امیدوارم همواره راهشان سبز و قلمشان مانا باشد.

وب گردی