10 - 04 - 2022
یک رقابت خانوادگی!
فاطمه رحیمی- قدرت خانوادهها در تجارت و سیاست معتقدان به شایستهسالاری را دچار مشکل میکند.
آرﺗﻮر ﺷﻠﺰﻳﻨﮕﺮ یکی از معروفترین تاریخنویسان آمریکا در سال ۱۹۴۷ نوشت: آمریکا به عنوان یک دموکراسی باید بتواند از خانوادههای سلسلهای رهایی یابد. با این حال با گذشت نزدیک به ۷۰ سال، انتخابات ریاستجمهوری سال آینده میتواند به یک مساله خانوادگی تبدیل شود. یک کلینتون و یک بوش در ۹ دوره رقابتی گذشته دستکم هفت بار حضور داشتهاند. هیلاری در مقابل جب میتواند ضربهای به فرصتهای برابر وارد کند اما نه به قوانین آماری.
جای تعجب دارد که چنین اتفاقی چطور در کشوری رخ میدهد که به جنگ رفت تا از قدرت موروثی پادشاه خلاصی یابد؟ این یک سوال اشتباه است. در سراسر جهان، در سیاست و تجارت، قدرت هنوز هم در خانوادهها متمرکز است. خانواده و خاندانهای قدرت ماندنی هستند. سوال اینجاست که چطور میتوان اطمینان حاصل کرد که آنها نیروی خیر هستند.
دیانای؛ تبعیض و بیعدالتی
در سیاست، خانواده کلینتون و خانواده بوش را به ندرت میتوان استثنا فرض کرد. رهبران ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و بنگلادش همگی به روسای سیاسی سابق خود ربط دارند. همانطور که گاندیها در هند در عرصه سیاست فعال هستند، بوتوها در پاکستان نیز هستند اما کنیاتاها در کنیا پادشاه هستند، یک فوجیموری بار دیگر در نظرسنجیهای پرو پیشتاز است و یک ترودو در کانادا شانس مبارزه دارد ضمن اینکه فهرست طولانی شاهزادگان چینی، فرزندان بزرگان حزب کمونیست دقیقا از همان راس قدرت- شی جین پینگ- حضوری فعال دارند.
در اروپا قدرت خانوادگی باعث شده سیاست مانند یک موسسه انحصاری به نظر برسند. ۵۷ نفر از ۶۵۰ عضو پارلمان انگلیس با نمایندگان فعلی یا سابق این کشور ارتباط دارند. فرانسوا اولاند، رییسجمهور فرانسه چهار فرزند از سگولن رویال دارد که در سال ۲۰۰۷ در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد. سه نسل لوپنها در حزب جبهه ملی کشمکش دارند. نخستوزیر بلژیک پسر وزیر سابق خارجه این کشور و کمیسر اروپاست. نامهایی چون پاپاندرئو و کارامانلیس هنوز هم در یونان وزنه هستند. در تجارت هم شرکتهای خانوادگی همچنان رو به پیشرفت و ترقی هستند. بیش از ۹۰ درصد تجارتهای جهان با مدیریت خانوادگی یا تحت کنترل خانوادهها فعال هستند.
اهمیت خانوادههای صاحب قدرت میتواند بنیانگذاران اقتصاد مدرن و نظریه سیاسی را شگفتزده کند. سلسلههای سیاسی باید با رای آوردن افراد عادی به مرور ناپدید میشدند. تجارتهای خانوادگی باید با گسترش شرکتهای دولتی به واسطه میلیونها سرمایهگذاری کوچک غافله را میباختند، در حالی که این مساله هرگز اتفاق نیفتاد، تاحدی به دلیل اینکه بسیاری از مزایای خویشاندوی به شکل شگفتآوری تداوم دارند. سلسلههای سیاسی دارای ترکیب قدرتمند نام و نشان و ارتباطات شخصی هستند. شرکتهای خانوادگی میتوانند انعطاف بیشتری داشته باشند و آیندهنگرتر از شرکتهای دولتی باشند. مالکان خانوادگی معمولا خواهان پایداری شرکتهایشان برای چندین نسل بعد هستند و میتوانند بدون آنکه نگران سودخواهی فوری سهامداران باشند، سرمایهگذاری درازمدت داشته باشند.
خانوادههای قدرتمند نیز از تغییرات بزرگ اقتصادی و اجتماعی بهره میبرند. رهایی زنان از جمله این تغییرات است. در دورههای پیشین، تعصبات سیاسی میتوانست افرادی چون هیلاری کلینتون را محروم کند.
با این حال قدرت خانوادگی مشکلاتی هم به دنبال دارد. لیبرالها اهمیت حفاظت از مالکیت خصوصی و ایجاد امکان استفاده کارآفرینان از استعدادهایشان را باور دارند اما در عین حال معتقدند که مردم باید براساس شایستگی فردی قضاوت شوند نه ارتباطات خانوادگی و نام و نشانشان. براساس محاسبات نیویورک تایمز، احتمال اینکه پسر یک فرماندار سناتور شود، شش هزار بار بیش از یک مرد آمریکایی متوسط است. تمرکز قدرت و ثروت در میان حلقه کوچکی از نخبگان سوالاتی را در مورد مشروعیت به دنبال دارد. قدرت خانوادگی هم یکجنبه تاریک دارد به خصوص در جایی که تجارت و سیاست در رابطه منحصربه فرد پول و نفوذ پیچیده شده باشد. خانواده کلینتون یک نمونه نگرانکننده هستند: همه نوع آدم، از جمله دولتهای خارجی میلیونها دلار به بنیاد خانواده کلینتون دادهاند، شاید تاحدی به این دلیل که چنین پولی باعث نفوذ آنها بر رییسجمهور آینده میشود. این مقامات این مزیت را دارند که از روابط سیاسی خود برای عدم حضور در رقابتها بهره ببرند که این مساله میتواند منجر به فساد شود.
ارزشهای خانوادگی، خیر عمومی
راز قدرت خانوادگی سالم، رقابت است. در یک سیستم باز بازار آزاد که توسط حاکمیت قانون اداره شده و توسط رسانههای آزاد مورد بررسی قرار گرفته، خویش و قوم پرستی اهمیت کمتری مییابد. انتخابات بسیار پرهزینه آمریکا به نفع دستگاه سیاسی است که این خود دلیلی بر بررسی دوباره امور مالی مبارزات انتخاباتی است. ساختارهای هرمی بازارهای سرمایه را به زنجیر کشیده است. آمریکا در دهه ۱۹۳۰ میلادی آنها را محدود کرد. انگلیس نیز در اواخر دهه ۱۹۶۰ همین رویه را در پیش گرفت. دیگر کشورها نیز باید چنین کنند. مالیات بر ارث در نقاطی مانند انگلیس به نفع شرکت خانوادگی است و باید براساس شایستگی پیش برود. قدرت خانوادگی مانند دیگر منابع، نیازمند نظارت است. اگر نمیتوان با آن رقابت کرد، پس نباید مورد استقبال قرار گیرد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد