یکدست سازی جامعه

علیرضا کیانپور- «بر همه واجب است از آنچه اتحاد و یکپارچگی را تضعیف میکند، پرهیز کنند و در مقابل ذینفعان اختلاف، سینه سپر کنند. نباید اجازه داد کسی در شکاف اختلافسلیقهها آشیانه بسازد» این گزارهای است که محمدباقر قالیباف در بخشی از نطق پیش از دستور خود در جریان برگزاری نخستین نشست علنی مجلس در هفته جاری مطرح کرد؛ جملهای که اگرچه در نگاه نخست، صرفا روایت و خوانش دیگری است از آنچه طی یکی، دو هفته گذشته عملا به یکی از محورهای مرکزی سخنرانیها و موضعگیریهای طیفی گسترده از مسوولان تبدیل شده اما شاید تنها به این دلیل که استفاده از واژگانی متفاوت از آنچه در گفتمان «همبستگی ملی» بهکار میرود، چنان دچار استحاله معنایی شده که بیراه نیست اگر بگوییم به ضد خود نزدیکتر است تا آنچه در گفتمانی که بهویژه از زمان روی کار آمدن دولت پزشکیان با عنوان «وفاق ملی» بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
مشکل اما صرفا یک بیدقتی احتمالی در انتخاب واژگان نیست؛ چه اولا قالیباف در این چند روز، چند نوبت دیگر نیز چنین مواضعی را تقریبا با همین ادبیات و همین واژگان اتخاذ کرده و ثانیا این تنها رییس مجلس نیست که این روزها عملا در تضاد با یکی از مهمترین وظایفش که همان نمایندگی از ملت باشد، موضع میگیرد و علیه تفاوت سلیقه در جامعه نطق میکند. کافی است آنچه را اعضای هیات دولت، نمایندگان مجلس، مسوولان ارشد قوه قضاییه، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، خبرگان رهبری، خطیبان نماز جمعه، طیفهایی از نیروهای سیاسی و حتی شماری از مجریان صداوسیما و سلبریتیها در این یکی، دو هفته به بهانههای مختلف در این رابطه گفتهاند، مرور کنید تا ببینید گستره این دست موضعگیریها تا چه میزان گسترش یافته و شاید مهمتر از آن، اینکه نقطه آغاز شکلگیری گفتمانی که امروز علنا در نفی هرگونه گوناگونی نگرش شهروندان شعار سر میدهد، اتفاقا مفاهیمی روشنگر، عمیق و ملی بوده که «همبستگی» را به این شرط بنیادی و اساسی به عنوان آرمانی هویتبخش پیشنهاد میدهد که اعضای این ملت باوجود به رسمیت شناختن گوناگونی اندیشه، فرهنگ، دین و مذهب و البته گرایش سیاسی-جناحیشان با یکدیگر همدل و همراه باشند. چه آنکه تجربه بشری میگوید همین شرط به ظاهر ساده و بدیهی است که مرز باریک «همبستگی ملی» و «یکدستسازی جامعه» را برمیسازد و عبور از آن، کشور را در آغاز مسیری قرار میدهد که جامعه را به سوی «انسداد سیاسی» و «استبداد رای» هدایت میکند؛ جامعهای که در آن هویت فردی شهروندان از معنا تهی شده و «انسداد سیاسی» حاکم است و «استبداد رای» هر آنکه بیش از دیگری به مرکز و هسته قدرت سیاسی نزدیکتر است و بهپشتوانه همین قرابت دوچندان میتواند حرفش را -فارغ از آنچه جامعه میخواهد و میپندارد- به کرسی بنشاند.
آن سوی این مرز باریک هم البته اغلب از همین تعابیر و همین واژگان استفاده میشود منتها با لحاظ آن شرط اساسی که جامعه اگرچه بدون «همبستگی» از هم میپاشد اما نمیتوان جلوی چنین مصیبتی را با یکسانسازی و یکدستسازی شهروندان گرفت و ازقضا به همین دلیل هم هست که جامعه را به «رنگینکمان» تشبیه میکنند؛ کمانی که رنگارنگ است اما رنگهایی که از یکدیگر دور نمیشوند تا همچون طاقی که بر گنبد نقش بسته، امضایشان را پای این منظره آسمانی ثبت کنند. حال اگر این تمثیل را در مورد این سرزمین بهکار ببریم، قاعدتا باید ایران را آسمان، رنگینکمان را ایرانیان و هر کدام از رنگهایی این رنگینکمان را نیز یکی از شهروندان ایران یا در معنایی دیگر، یکی از انواع رویکردهای فکری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… که تفاوتهای این شهروندان را میسازد، در نظر بگیریم. تفاوتی که ازقضا حتی میان روسای دو قوه انتخابی جمهوری اسلامی نیز دیده میشود و جالب آنکه هردو، چنانکه اشاره شد، از واژگانی عمدتا مشابه برای بیان دیدگاهشان بهره بردهاند.
مسعود پزشکیان که کمتر از ۲۴ساعت پیش از آن نطق پیش از دستور محمدباقر قالیباف از همان مبحث «همبستگی ملی» سخن میگفت که با نگاهی خوشبینانه باید گفت محور موردنظر رییس مجلس نیز بود، گفته: «نباید به صرف ابراز نظر مخالف، کسی را دشمن دانست» چه آنکه به باور رییسجمهور، «باید بپذیریم که اگر کسی نظری مخالف ما داشت، لزوما دشمن ما نیست و چهبسا از دیگران که چاپلوسی هم میکنند، نسبت به ما دلسوزتر است.»
نکته حائزاهمیت آنکه پزشکیان اگرچه در بخشی از استدلال خود در توضیح نوع نگاهش به مساله «همبستگی ملی» و نگاه متفاوتی که به جامعه دارد، مشخصا به رویکرد عمومی شهروندان در جریان «جنگ ۱۲روزه» اشاره و تاکید کرده: «این مردم نشان داده و اثبات کردهاند که حاضرند جان خود را فدای میهن و کشور کنند»، در گذشته و پیش از حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک ایران و شکلگیری این شرایط خاص و کمسابقه نیز به دفعات بر این باور خود تاکید کرده بود. چنانکه به عنوان نمونه، حدود یکسال پیش، در دیدارهایی جداگانه با اعضای مجامع نمایندگان استانهای مرکزی، گیلان و مازندران از این مهم سخن گفته و تاکید کرده بود که «با وجود تفاوت سلایق و نظرات، همه باید بر یک محور وفاق کنیم.» به بیان دیگر، اگرچه پزشکیان نیز دستکم همچون برخی چهرههایی که در این یکی، دو هفته گذشته چنین مواضعی اتخاذ میکنند، لزوم «وفاق حول یک محور» را محور اصلی سخنانش قرار داده اما آن پیششرط مهم را از یاد نبرده که «تفاوت سلیقه و نظرهای شهروندان» را باید به رسمیت شناخت تا «همبستگی» – و نه صرفا یکدستسازی- حاصل شود.
البته ممکن است برخی از این چهرهها در توجیه مواضعشان به شرایط خاص و حساس «جنگ ۱۲روزه» ارجاع بدهند و بگویند به این دلیل از آن شرط اساسی چشمپوشی کردهاند اما واقعیت این است که حتی اگر این توجیه را از آنان که در آن روزهای پرالتهاب حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک ایران چنین مواضعی اتخاذ میکردند، بپذیریم، نمیشود پذیرفت آنان که در این روزهای گذشته نیز کماکان بر همان مواضع خاص پافشاری میکنند، در پی این نیستند که «یکدستسازی» را در زرورق «همبستگی» حاکم کنند. به همین دلیل نیز در جدول زیر سعی کردیم بازه زمانی محدودی را درنظر بگیریم و صرفا به نمونههایی از این دست اظهارنظرها در همین چند روز گذشته استناد کنیم.