گنج پنهان و مهجور صادرات غیرنفتی
هما میرزایی– «متوسط بودن، زشتی بزرگی است؛ متوسط بودن مثل یک گلوله موی بیرونآمده از فرش پارسی است» این جمله تام رابینز، نویسنده آمریکایی یکی از صدها نقلقولی است که در آن از فرش ایرانی به عنوان نماد ارزش و افتخار یاد میشود؛ ارزش و افتخاری که در سایه تحریمهای خارجی و سیاستهای نادرست داخلی جایگاه خود در بازارهای جهانی را از دست داده و در صحنه فرهنگ و هنر بینالملل در حال فراموشی است. صادرات فرش دستباف ایرانی طی سالهای اخیر از ۲/۱میلیارد دلار به ۴۰میلیون دلار کاهش پیدا کرده و آمارها از عدم چشماندازی روشن در حوزه صادرات و تداوم رکود در این حوزه حکایت دارند.
وقوع جنگ ۱۲روزه و در پی آن به وجود آمدن شرایط نه جنگ نه صلح باعث بیثباتی بازارها و عدم تمایل سرمایهگذاران به ورود به عرصه سرمایهگذاری و کارآفرینی شده است. علاوه بر این پافشاری بر اجرای سیاستهای محدودکننده مانند رفع تعهد ارزی و محدودیتهای گمرکی برای صادرکنندگان انگیزه کافی را از آنها سلب کرده است. عدم اجرای کامل و عملیاتی نشدن سیاستهای مرتبط با بازگشت ارز حاصل از صادرات به یکی از بزرگترین چالشهای این حوزه تبدیل شده است.
تحریمهای بینالمللی و عدم دسترسی ایران به بازارهای جهانی نیز باعث از دست رفتن فرصت بزرگ اتصال به فروشگاههای دیجیتال و حضور فعال در بازارهای آنلاین شده است. در حال حاضر کشورهای بسیاری مانند هند، چین، تایلند و ژاپن که دارای صنایعدستی مورد اقبال جهانی هستند، موفق شدهاند با اتصال به بازارهای دیجیتال و پلتفرمهای آنلاین بینالمللی درآمد صادراتی خود را در این حوزه چندین برابر کرده و فرصتهای بسیاری در حوزه کارآفرینی و اشتغالزایی ایجاد کنند.
برای بررسی وضعیت بازار داخلی و صادرات فرش دستباف ایرانی با علانور توکلی، رییس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران و عباس جناتی کاشانی، عضو هیات مدیریه اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران گفتوگویی انجام دادیم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
رونق دوباره بازار؛ بسترساز بازگشت نسل جوان به قالیبافی
توکلی در ابتدای بحث با اشاره به کاهش تمایل نسل جوان به ورود به بازار فرش و کاهش سرمایهگذاران داخلی و خارجی این حوزه گفت: در حال حاضر میانگین سنی بافندگان فرش بالای ۶۰سال است و این موضوع به یک نگرانی جدی در بخش تولید تبدیل شده است. مشخص نیست با ادامه این روند چه آیندهای در انتظار این صنعت خواهد بود اما اگر شرایط به همین شکل ادامه پیدا کند، تعداد تولیدکنندگان ما بهتدریج کاهش پیدا میکند و در نهایت به نقطهای میرسیم که تولید به حداقل یا حتی صفر میل خواهد کرد. در چنین وضعیتی مشاغل کاذب جایگزین بافندگان سنتی شدهاند. یکی از این مشاغل رانندگی در تاکسیهای اینترنتی است. افراد با خرید یک خودرو قسطی بهسادگی وارد این فعالیت میشوند و در بسیاری از شهرستانها نیز این مساله کاملا مشهود است. درآمد این فعالیت برای بسیاری از افراد در شرایط امروز، از قالیبافی بیشتر بهنظر میرسد و همین مساله باعث شده افراد تمایلی به ورود یا ماندن در حرفه قالیبافی نداشته باشند. وی اضافه کرد: مشکلات بیمهای هم این وضعیت را تشدید کرده است. بسیاری از بافندگان بیمه ندارند و تعهدات دولت برای بیمهکردن قالیبافان نیز به طور کامل اجرا نشده است. در نتیجه این حرفه نهتنها با کاهش نیروی کار جوان مواجه است بلکه جمعیت فعال آن نیز رو به پیری میرود و این خود یک معضل جدی است. از سوی دیگر علاقه به آموزشهای تخصصی این حوزه نیز کاهش یافته است. در دانشگاهها یا دورههای مهارتی، اقبال عمومی بسیار کم است زیرا قالیبافی دیگر یک شغل «پولساز» محسوب نمیشود. وقتی فردی در جامعه مدرک کارشناسی میگیرد، معمولا نمیپذیرد که به سراغ قالیبافی یا کارگری برود. حتی در حوزههای مرتبط مانند مهندسی ساختمان نیز نیروی تحصیلکرده کمتر به سمت کارهای عملی میرود و ترجیح میدهد در نقش کارآفرین یا مدیر فعالیت کند اما این مسیر نیازمند وجود نیروی بافنده است در حالی که اکنون بسیاری از کارگاهها با مشکل کمبود بافنده مواجه هستند. با این حال اگر بازار دوباره رونق بگیرد و بافندگان مطمئن شوند که میتوانند مانند گذشته درآمد پایدار داشته باشند، شرایط تغییر میکند. این شغل در صورت وجود بازار میتواند برای بافنده درآمد سالانه ایجاد کند و همچنان مزیت خود را حفظ کرده است. بسیاری از بافندگان روستایی شغل اصلیشان کشاورزی است و قالیبافی برای آنها فعالیتی مکمل در فصلهای غیرکشاورزی محسوب میشود اما برای اینکه این چرخه دوباره فعال شود باید تولید و سفارش وجود داشته باشد. رییس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران در ادامه گفت: در این مسیر مساله سرمایه نیز مطرح است. بسیاری از بافندگان سرمایه اولیه ندارند و باید فرد یا کارگاهی سرمایه را تامین کند. در صورتی که انگیزهای مانند سفارش صادراتی یا بازار فروش مطمئن وجود داشته باشد، این سرمایهگذاری توجیهپذیر میشود و چرخه تولید دوباره فعال خواهد شد بنابراین با وجود مشکلات هنوز امیدی برای بازگشت نسل جوان به قالیبافی وجود دارد مشروط بر اینکه بازار حرکت کند.
واردات مواد اولیه در سایه نوسانات ارزی
توکلی تاکید کرد: البته فضای اقتصادی نیز بر این وضعیت اثر میگذارد. هر بار که خبرهایی از توافق، مذاکرات یا تنشهای بینالمللی مطرح میشود، بازار دچار نوسان میشود و این نوسانات فضای تصمیمگیری را برای سرمایهگذاران و تولیدکنندگان دشوار میکند. در مورد مواد اولیه هم باید گفت افزایش چندبرابری قیمتها کاملا محسوس است. مواد اولیه فرش ماشینی و دستباف بهویژه آن دسته که وارداتی هستند تحتتاثیر مستقیم نرخ ارز قرار دارند. ابریشم یکی از مهمترین این موارد است. ایران در حوزه تولید ابریشم توان محدودی دارد و کیفیت تولید داخلی برای فرشهای ابریشم فانی قم یا فرشهای ظریف مناسب نیست بنابراین تنها ۲۵تا۳۰درصد نیاز از تولید داخلی تامین میشود و بقیه باید وارد شود. این واردات از کشورهایی مانند چین یا نیوزیلند انجام میشود و چون ارزی است و تعرفه گمرکی نیز دارد، قیمت نهایی آن بسیار بالا میرود. در مورد پشم نیز وضعیت مشابهی وجود دارد؛ بخشی از آن وارداتی است و قیمت آن با نوسانات ارز بالا میرود هرچند ایلات و عشایر بخشی از پشم مصرفی را در داخل تولید میکنند.
فروش فرش افغانستان، پاکستان و هند به نام فرش ایرانی
توکلی عنوان کرد: موضوع دیگری که در بازار فرش مطرح است، عرضه گسترده فرشهایی است که به نام فرش ایرانی فروخته میشوند اما در واقع تولید افغانستان، پاکستان یا هند هستند. این مساله تبدیل به یک معضل جدی در بازار شده است. در برخی مراکز فروش، فرشهای خارجی با طرحهای ایرانی و حتی با برچسب «ساخت ایران» عرضه میشوند. علاوه بر این فرشهای رباتباف نیز به بازار آمدهاند که خود بحث جداگانهای دارد و نیازمند بررسی تخصصی است. این اختلاط بازار، هم اعتبار فرش ایرانی را تهدید میکند و هم باعث سردرگمی مصرفکنندگان و تولیدکنندگان شده است.
فرش رباتباف؛ آسیب به اعتماد مشتری و حقالزحمه بافندگان ایرانی
توکلی در ادامه با بیان اینکه نهتنها فرشهای افغانی، پاکستانی و هندی وارد بازار ایران شدهاند بلکه موضوع فرشهای «رباتباف» نیز به یک چالش جدی تبدیل شده است، بیان کرد: این گروه از فرشها با دستگاههایی تولید میشوند که بهصورت خودکار گره میزنند؛ دستگاههایی که در ایران نیز رایج شدهاند بهویژه در مناطق تبریز و خراسان. در این روش نقشه را به ربات میدهند و دستگاه فرش را با همان تکنیک گرهزنی فرش دستباف اما با سرعتی بسیار بالاتر تولید میکند بهطوری که قالیای که دستگاه ماشینی معمولا سه ماه برای تولید آن زمان لازم دارد، با رباتبافی حدود دو هفته تکمیل میشود. از نظر شکل ظاهری، گرهها و مواداولیه نیز با نمونههای دستباف مشابه است و همین امر تشخیص تفاوت را برای حتی فروشندگان حرفهای فرش نیز بسیار دشوار کرده است. با این حال این فرشها با قیمت فرش دستباف فروخته میشوند که خود نوعی تخلف و ضربه جدی به بازار فرش دستباف است. بحث منفی بودن این وضعیت نه بهخاطر استفاده از فناوری بلکه به دلیل عدم شفافیت است. استفاده از تکنولوژی در هنر فینفسه اشکالی ندارد، مشروط بر اینکه پشت فرش نوشته شود «رباتباف» یا «ماشینی» یا «تولید افغانستان» و خریدار با آگاهی کامل انتخاب کند. مخالفتی با تجارت آزاد وجود ندارد. هر نوع تولید اعم از ماشینی، رباتی یا دستباف جای خود را دارد اما آنچه غیرقابلقبول بوده فروش رباتباف بهجای دستباف است. این تخلف نهتنها اعتماد مشتری را از بین میبرد بلکه حق بافندهای را که ماهها پشت دار قالی زحمت میکشد نیز تضییع میکند. در فرش ماشینی یا ابریشمی نیز مسالهای وجود ندارد. بسیاری از تولیدکنندگان با افتخار اعلام میکنند که «فرش ماشینی ابریشمی» تولید میکنند و پشت فرش نیز مشخصات فنی درج میشود.اما مشکل زمانی ایجاد میشود که همین فرشها در خارج از کشور با عنوان «دستباف ایرانی» فروخته میشوند و بازار را تخریب میکنند. در مورد رباتباف نیز همین اتفاق رخ میدهد. خریدار ممکن است بگوید برایش اهمیت ندارد که فرش دستباف است یا رباتباف اما ممکن است خریدار دیگری حساسیت داشته باشد و بخواهد حتما فرش دستباف اصیل بخرد. این فاصله اطلاعاتی و نبود سازوکار تشخیص باعث ایجاد فضای سوءاستفاده شده است. افرادی که سالها در بازارهای خارجی فعالیت داشتهاند، مانند تجربهای که خود من در آلمان داشتم، میدانند که مشتری خارجی برای دستباف اصیل ارزش قائل بوده و حاضر است قیمت بسیار بالاتری نسبت به داخل ایران پرداخت کند اما زمانی که سودجویی و عدم شفافیت در بازار زیاد میشود، این اعتماد از بین میرود و به کل صنعت آسیب میزند. این اتفاق اکنون در بسیاری بخشها مشاهده میشود و یکی از عوامل بیاعتمادی مشتریان و آسیبدیدن بازار سنتی فرش است. مشتری ممکن است بگوید اگر فرش ارزانتر است و کیفیت بالایی دارد، مشکلی نیست اما وقتی فرش رباتی با قیمت دستباف فروخته میشود عملا حق بافندهای که سهماه پای دار نشسته و زحمت کشیده تضییع میشود.
ایجاد خطای عمدی در بافت برای سختتر کردن تشخیص
توکلی اضافه کرد: پیش از این امکان تشخیص محصول رباتباف از دستباف سادهتر بود زیرا رباتها معمولا بدون خطا میبافتند اما اخیرا تولیدکنندگان برای اینکه تشخیص سختتر شود، عمدا در بافت خطا ایجاد میکنند تا قابلتشخیص نباشد. این کار ارادی فرآیند تمایز را دشوار کرده است. در مورد فرشهای افغانی و پاکستانی نیز مشکل مشابهی وجود دارد؛ طرحها کمتر برای مردم قابلشناسایی است و برخی فروشندگان از همین موضوع سوءاستفاده میکنند.
قاچاق و جعل هویت؛ فرصتی مغتنم برای سودجویان
موضوع بعدی بحث قاچاق است. این فرشها مانند بسیاری از کالاهای دیگر حتی پوشاک یا لوازم جانبی از مبادی غیرقانونی وارد میشوند. واردات آنها طبق قانون ممنوع است و بهصورت قاچاق از مرز وارد میشوند اما در بازار بهراحتی فروخته میشوند در حالی که در حوزه پوشاک، اگر یک فروشگاه پته سبز گمرکی نداشته باشد، کالا ضبط میشود ولی برای فرش چنین کنترلی وجود ندارد. زمانی که اعتراض کردیم، گفته شد «تشخیص فرش ایرانی از فرش افغانی برای ما سخت است.» پیشنهاد دادیم حتی آموزش لازم را ارائه دهیم، نمونه بگذاریم، راهنما تهیه کنیم اما ارادهای جدی برای مقابله با این مساله دیده نشد. اگر بخواهند کنترل این فرشها کاملا ممکن است چون از نظر طرح، جنس، رج، و شیوه بافت تفاوتهای واضحی دارند.
با این حال اکنون در بازار فرش قاچاق بهطور گسترده به اسم «فرش ایرانی» فروخته میشود. این تخلف مضاعف است: هم قاچاق است، هم جعل هویت. در تجربههایی که با پلیس اقتصادی تهران و اتحادیه داشتیم، برخورد اولیه تاثیر روانی بسیار خوبی گذاشت اما پس از مدتی رها شد و دوباره وضعیت به حالت قبل برگشت. مشکل اصلی این است که سطح آگاهی عمومی پایین است. افراد آشنا به بازار مانند خبرنگاران، فروشندگان یا فعالان قدیمی بهمرور با تحقیق و مصاحبه آگاهی پیدا میکنند و در هنگام خرید حساسیت نشان میدهند ولی خریدار عمومی چنین شناختی ندارد. در بازارهایی مانند پارکینگ پروانه، فرشهای قاچاق روی هم ریخته شده و به اسم ایرانی فروخته میشود. اگر فروشنده وجدان داشته باشد میگوید «طرح ایرانی»، وگرنه بسیاری حتی همین را هم نمیگویند. در نهایت مساله قاچاق تنها یکی از مشکلات بازار فرش است. علاوه بر موضوعات تخصصی، لازم است نگاه میدانی نیز داشت تا مشخص شود ذائقه خریدار عمومی چیست، چه محدوده قیمتی بیشترین فروش را دارد و کدام سبکها محبوبتر هستند. در میان فعالان بازار، نمونههای موفق در فروش اینترنتی نیز وجود دارند چه در بازار داخلی و چه بینالمللی که با زحمت زیاد و شناخت دقیق مصرفکننده توانستهاند سبکهایی مانند فرشهای ایلیاتی را در بازار جا بیندازند و فروش قابلتوجهی رقم بزنند.
گرایش بازار داخل به سمت فرشهای خوش قیمت و عشایری
در ادامه عباس جناتی کاشانی، عضو هیات مدیره اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران درباره وضعیت بازار داخلی فرش و لزوم بازگشت به استانداردهایی که از قدیم وجود داشته و عیار فرش را مشخص میکردند، گفت: میخواهم کمی درباره بازار داخلی فرش صحبت کنم. بهطور کلی وقتی قیمت فرش دستباف از متری ۱۰تا۱۵میلیون تومان بالاتر میرود، فروش آن سختتر میشود. در شرایط اقتصادی فعلی، مردم بیشتر ظاهر فرش را ترجیح میدهند، یعنی صرفا میخواهند فرشی داشته باشند که از نظر بصری نیازشان را برآورده کند. دیگر به اصالت، کیفیت و ماندگاری چندان توجهی ندارند و همین که از نظر ظاهری قانعکننده باشد برایشان کافی است. به همین دلیل اکنون گرایش عمومی به سمت فرشهایی مانند گبه، سلطانآباد، فرشهای عشایری و سنتی افزایش یافته است. فرشهایی مانند قشقایی که امروز در بازار رایج شدهاند، با رنگهای گیاهی و طرحهای خاص بافته میشوند و همین ویژگیها باعث تفاوت قیمتشان میشود. در مورد قیمت نیز باید گفت حداقل بازه قابل قبول برای فرش دستباف داخلی بین متری ۱۰تا۱۵میلیون تومان است. این کف قیمت است اما هزینه تمامشده این فرشها به عوامل مختلفی بستگی دارد. فرشهای سنتی معمولا با تراکم درشتتر بافته میشوند.
قالیبافان برای کاهش هزینه ناچار به کاهش کیفیت شدهاند
این عضو هیات مدیره اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران اضافه کرد: بسیاری از تولیدکنندگان برای کاهش هزینه، از مواد اولیه ارزانتر استفاده میکنند و رنگها هم اغلب گیاهی نیستند. از رنگهای شیمیایی با ماندگاری کمتر استفاده میشود. پایین بودن تراکم، سرعت بافت را بالا میبرد و بافنده ترجیح میدهد سریعتر کار را تمام کند تا زودتر دستمزدش را بگیرد. بسیاری از بافندگان در طول بافت تنها ۳۰درصد از مبلغ را دریافت میکنند و مابقی را زمانی میگیرند که قالی تمام شود.
این موضوع باعث تفاوت جدی در کیفیت میشود. بسیاری از فرشهای دستباف بیکیفیت ایرانی پس از اولین شستوشو در قالیشویی دچار مشکلات جدی میشوند. رنگها بههم میریزد یا فرش کج میشود. این ایراداتی است که حتی به مراتب بیشتر از فرشهای افغانی در محصولات بیکیفیت داخلی مشاهده میشود.
برای روشنشدن موضوع کیفیت پشم باید اشاره کرد که ما سه نوع پشم داریم:
۱- پشم بره
۲- پشم گوسفند میانسال
۳- پشم گوسفند پیر
کیفیت این سه نوع کاملا متفاوت است اما از همه بدتر پشمی است که از پوست گوسفند ذبحشده در دباغی جدا میشود. این الیاف مردهاند، قدرت جذب رنگ ندارند و برای تولید نخ بسیار نامرغوب هستند. با این وجود از همین پشمها برای تهیه نخ و بافت قالی استفاده میشود. نتیجهاش همان فرشهایی است که رنگشان خراب میشود، پس از شستوشو از بین میروند و مشکلات جدی پیدا میکنند.
فرش بیکیفیت و اقساط ناتمام؛ تجربههایی از فروش اقساطی فرش دستباف
جناتی کاشانی ادامه داد: در حال حاضر فروش اقساطی وجود دارد اما مشکل اینجاست که فروشنده نیز باید مطمئن باشد که پولش بازمیگردد. تجربههای عملی نشان میدهد وقتی خریدار یک فرش بیکیفیت را بهصورت اقساطی میخرد، معمولا یکسوم پول را ابتدا پرداخت میکند و باقی اقساط را در طول استفاده میپردازد اما همینکه ایرادات فرش آشکار میشود، خریدار در پرداخت اقساط دچار تردید میشود و بین مشتری و فروشنده اختلاف ایجاد میشود. مشتری میخواهد فرش را پس دهد و فروشنده نمیپذیرد. این مشکلات فراوان ایجاد کرده است بنابراین اگر صنعت فرش دستباف بخواهد موفق شود، باید به دو نکته کلیدی توجه کند: حفظ اصالت در طرح، مواد اولیه و بافت و حرکت بهسمت هنر، نه تولید صرفا تجاری. اگر هدف تولید انبوه و رقابت در بازار تجاری باشد، فرش دستباف هیچ شانسی در برابر فرش ماشینی یا فرش خارجی ندارد. قیمت بافنده ایرانی حداقل سه برابر بافنده افغان است. فرش ماشینی هماکنون با هزینه بسیار کمتر تولید میشود و حتی نمونههای ماشینی پشمی تولید شدهاند که از نظر ظاهری تفاوتی با دستباف ندارند و با قیمت بسیار پایینتری به بازار میرسند.
بازگشت به اصول ۱۰۰ساله؛ راه نجات فرش دستباف
جناتی کاشانی بیان کرد: برای اینکه فرش دستباف جایگاه خود را حفظ کند باید به همان اصولی بازگردد که ۱۰۰سال پیش نیز اساس تولید بود: انتخاب پشم درجهیک، استفاده از رنگهای گیاهی، طراحی حرفهای و بافت هنری نه صرفا کفپوشی. در گذشته اگر قرار بود فرشی با کیفیت بالا تولید شود، در شهرهای بزرگ بافته میشد؛ طراح حرفهای دستمزد میگرفت، رنگرز متخصص رنگهای گیاهی را تهیه میکرد و برای انتخاب پشم نیز دقت میشد. حتی گوسفند را طوری پرورش میدادند که کیفیت پشم آن بهتر باشد، نه کیفیت گوشت. امروز از آن گلههای اصیل تقریبا اثری نمانده است. مثلا در زابل که زمانی یکی از بهترین مناطق تولید پشم بود، تولید اکنون به ۱۰تا ۱۵تن کاهش یافته است در حالی که در گذشته پشم زابل برای بافت فرشهای بزرگپارچه در کاشان و آذربایجان استفاده میشد. امروز با افزایش قیمتها و شرایط اقتصادی، دیگر کسی به اینکه پشم از چه نوعی است توجهی نمیکند بلکه تنها چیزی که اهمیت دارد این است که فرش از نظر ظاهر «ریز» به نظر برسد یا دو چله ابریشم داشته باشد. در حالی که فرش اصیل تعریف دیگری دارد و بازار داخلی و خارجی همیشه برای محصولات اصیل جا داشته و خواهد داشت.
لزوم ایجاد سیستمی منسجم برای شناسنامهدار کردن فرشها
عضو هیات مدیره اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران اضافه کرد: در طول تاریخ، بازار فرش چه داخلی و چه خارجی همواره جایگاه خود را داشته است. اگر سیستمی برای شناسنامهدار کردن فرشها ایجاد شود، میتواند تا حدی جلوی فروش فرشهای بیکیفیت بهجای باکیفیت یا فروش فرشهای افغانی و پاکستانی بهعنوان فرش ایرانی را بگیرد. البته اکنون نیز نوعی سیستم شناسنامهدهی وجود دارد اما بهصورت جامع و فراگیر اجرا نمیشود زیرا چنین سیستمی نیازمند حمایتهای بالادستی و سرمایهگذاری دولتی است. در فرش ایرانی تنها «محل بافت» اهمیت ندارد بلکه باید طرح، مواد اولیه، رنگ، پود، رجشمار، کیفیت رنگرزی، زمان بافت و حتی مدتزمان تکمیل فرش نیز ثبت شود. برای تشخیص این ویژگیها به کارشناسان متخصص نیاز بوده و کار کارشناسی هزینهبر است. مثلا اگر فرشی در اصفهان بافته شده باشد و مرکز شناسایی در تهران باشد، ارسال فرش برای بررسی هزینه رفتوآمد دارد. علاوه بر آن باید اطلاعات در جایی ثبت، ضبط و آرشیو شود و این روند نیازمند ساختار و بودجه است. نمونهای که مشاهده کردم این بود که یکی از دوستان فرشی را برای کنترل کیفیت به سوییس ارسال کرده بود و برای هر فرش حدود ۵۰۰۰دلار هزینه پرداخت کرده بود. حالا اگر در ایران هم بخواهیم این سیستم را دقیق اجرا کنیم، بازهم هزینه قابلتوجهی خواهد داشت بنابراین بدون سرمایهگذاری و نظارت در سطح ملی، اجرای چنین سیستمی دشوار است. چند سال است که ما درباره شناسنامهدار کردن فرش بحث میکنیم اما یکی از موانع اصلی ذهنیت منفی و فضای مسمومی است که در بخشهای دولتی و اقتصادی وجود دارد. برخی تصور میکنند شناسنامهدار کردن فرش یعنی افشای اطلاعات مالی یا داراییهای افراد. به همین دلیل مقاومتهایی شکل میگیرد در حالی که این کار اقدامی ملی برای حفظ ارزش فرش ایرانی است. به طور کلی شناسنامهدار کردن فرش اقدامی مطلوب و ضروری است اما نیازمند یک سیستم سراسری و حتی بینالمللی است. در برخی کشورها این مسیر آغاز شده است. مثلا بحث استفاده از بلاکچین برای فروش اشیای آنتیک و ثبت سوابق آنها مطرح شد اما هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. علت این است که با اجراییشدن چنین طرحهایی، فرش ارزش بالاتری پیدا میکند و وقتی ارزش افزایش مییابد، دولت باید برای آن هزینه، بودجه و برنامه داشته باشد. وقتی چنین بودجهای تخصیص داده نمیشود، طبیعی است که روند شناسنامهدار کردن نیز با مشکل مواجه شود.
سرنوشت دانشگاه فرش چه شد؟
جناتی کاشانی ادامه داد: این کار تنها نیازمند سرمایه مالی نیست بلکه نیازمند سرمایه انسانی متخصص نیز هست. دانشگاه فرش که در دهه۷۰ تاسیس شد، قرار بود چنین نیروی متخصصی تربیت کند اما بهرهبرداری چندانی از آن نشده است. تعداد محدودی از طراحانی که در آن دوران تحصیل کردند، اکنون در حوزه فرش دستباف فعالیت دارند. بسیاری جذب بخش فرش ماشینی یا رشتههای کاملا غیرمرتبط شدهاند بنابراین اگر سرمایهگذاری انسانی و آموزشی وجود نداشته باشد، حتی اگر بودجه مالی فراهم شود، کارشناس لازم برای تشخیص و نظارت وجود نخواهد داشت.
ضرورت تشکیل وزارتخانه مستقل فرش
عضو هیات مدیره اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش دستباف ایران عنوان کرد: در همین رابطه چند روز پیش با یکی از دوستان ازبکستانی صحبت میکردم. جالب است بدانید ازبکستان پس از چین دومین کشور صادرکننده ابریشم جهان است و آنقدر این صنعت برای دولتشان اهمیت دارد که یک وزارتخانه مستقل برای ابریشم تاسیس کردهاند و صنایع مرتبط از جمله پارچه و فرش را زیرمجموعه آن قرار دادهاند. ما هم باید وزارت فرش داشته باشیم. اگر چنین نگاه و اهمیتی وجود داشت، وضعیت صنعت فرش ایران کاملا متفاوت بود. سالهاست که در جلسات مختلف گفتهایم اگر دولت بخواهد هم مشکل اشتغال را حل کند، هم مهاجرت بیرویه از روستاها را کاهش دهد، هم از خروج ارز جلوگیری کند و هم ارزآوری غیرنفتی داشته باشد، باید به فرش دستباف اهمیت بدهد. همه زیرساختها و ظرفیتهای پایه در این صنعت وجود دارد. بسیاری از فعالان قدیمی بازار دهها سال تجربه ارزشمند دارند؛ تجربههایی که رایگان به دست نیامده است اما از این تجربهها استفاده نمیشود. فرش دستباف ایران میتواند سهم بزرگی در صادرات غیرنفتی داشته باشد. با وجود کوچکشدن بازار جهانی فرش دستباف، یکی از دلایل اصلی کاهش فروش جهانی این است که ایران از گردونه عرضه جهانی کنار رفته است. محصولی که زمانی «فرش ایرانی» نام داشت، برای بازار جهانی یک کالای خاص و بیرقیب بود اما اکنون این موقعیت از دست رفته است.
سقوط صادرات فرش از ۲میلیارد دلار به ۵۰میلیون دلار
ایران زمانی از صادرات ۲میلیارد دلار فرش دستباف برخوردار بود اما امروز این رقم به حدود ۵۰میلیون دلار رسیده است. غیبت فرش ایرانی فقط بازار داخلی را نابود نکرده بلکه بازار جهانی را نیز خراب کرده است زیرا بخش مهمی از اعتبار و هویت بازار جهانی فرش، بر دوش ایران بود. حالا که ایران از این عرصه کنار رفته، کل بازار دچار رکود شده است. بخشی از این وضعیت سیاسی و بخشی اقتصادی بوده اما نتیجه نهایی روشن است: نبودن فرش ایرانی در جهان به ضرر کل بازار تمام شده است. بازار جهانی امروز در اختیار کشورهایی مانند هند است. کافی است وارد یکی از بازارهای فرش هند شوید. بدون اینکه نیاز به تخصص داشته باشید، میبینید که بازار کاملا استانداردسازی شده و تنوع طرحها محدود به چند مدل مشخص است و همه کارگاهها روی همان الگوها کار میکنند اما اگر به کاشان بروید، صدها طرح مختلف میبینید. اگر به تبریز بروید، شاید ۲۰۰ نوع نقشه مختلف ببینید. این تنوع زمانی مزیت ایران بود اما اکنون بهدلیل خروج از چرخه جهانی به ضرر تبدیل شده است.
