13 - 01 - 2017
کهنه بودن محتوا و نارضایتی معلمان
نرگس ملکزاده- بسیاری از سازمانها برای تداوم موفقیت و تثبیت موقعیت سازمانی خود با توجه به اهداف تعیینشده برای آنها به منظور توسعه جامعه راهی جز ارتقای دانش، مهارت و نگرش کارکنان خود نخواهند داشت. این خلاء با توجه به سطح رشد علم و تکنولوژی و حتی مهارتهای ارتباطی به جایی میرسد که حتی کارکنان یک سازمان نیز خود را بینیاز از آموزش مجدد نمیبینند و در پی آن هستند تا خود را با شرایط روز جامعه که در سازمانشان نیز غلبه کرده است، همسان کنند تا از چرخه مفید فعالیت سازمانی خارج نشوند و به آنها به چشم یک عنصر بیقابلیت در سازمان نگریسته نشود. دوره آموزشی باید ضرورت تغییر را در کارکنان ایجاد کند و سرفصلهای این دوره ضمن خدمت آموزشی در سازمانها طوری طراحی و تدوین شود که فرد بنا به تناسب پست سازمانی و وظیفه محوله خود در سازمان بتواند بعد از اتمام دوره، تغییری در دانش، مهارت و حتی نگرش شغلی خود احساس کند و برونداد مثبت آن تاثیرگذاریاش را بر کل مجموعه نشان دهد. بر این اساس رضایت شغلی نیز در فرد ایجاد خواهد شد و خود را جزیی از کل موفق یک سازمان میداند. آموزش شاید تنها راه سازگاری کارکنان با شرایط تغییر یافته و در حال تحول سازمان است تا افراد بتوانند با توجه به همگونی و همبستگی تغییرات و آموزشها به کارایی خود بیفزایند و فرصت پیشرفت برای خود و سازمان خود فراهم کنند و از ابزار آموزش ضمن خدمت برای همسانی و انطباق با تغییرات به دو اثر نمایان آن یعنی رضایت فردی و رضایت سازمانی نائل شوند. تحقق این شرایط زمانی است که درستی تعریف سازمان به یک پدیده اجتماعی را نشان دهد. (سازمان پدیدهای است اجتماعی که به طور آگاهانه و هماهنگ شده دارای حدود و ثغور نسبتا مشخص است که به صورت مداوم برای تحقق یک هدف مشترک یا مجوعهای از اهداف فعالیت میکند.)
آموزشوپرورش از جمله موثرترین سازمانهایی است که علاوه بر انتقال دانش و مهارت، نقش انتقال و انتخاب عناصر فرهنگی به دانش آموزان را برعهده دارد. از آنجا که نظام آموزشی ما نمیتواند چشمش را بر تغییرات علمی و حتی اجتماعی ببندد ناگزیر است (به درستی) این تغییرات را وارد کتب درسی و نظام آموزشی خود کند و این از وظایف سازمان آموزشوپرورش است که با دخالت آگاهانه خود بر این پیشرفت روزافزون دانش و مهارت بشری و حتی پیچیدهتر شدن روابط انسانی به جریان انتقال آن به دانشآموزان ورود کند و معلمان خود را با این تغییرات آشنا کند و رسالت خود را در برابر اهداف توسعه جامعه که از آن بهعنوان یک سرمایهگذاری اثربخش و پربازده نام برده میشود به درستی و با وسواس بیشتری پیگیر باشد.
اما اگر پای صحبت معلمان به عنوان بخشی از کارکنان این سازمان بنشینیم آنچه از دورههای ضمن خدمت تعریف میکنند را با آنچه در حال اجرای آن در این سازمان است با یکدیگر مقایسه کنیم، چیزی که عیان است فاصله اهداف این دورهها و نتایج حاصل از آن است. چیزی شبیه به تفاوت از زمین تا آسمان. در بیشتر این دورهها مطالب ارائه شده بسیار قدیمی است و تنها شاید سرفصلها متفاوت باشد اما در نهایت محتوای ارائه شده همان مطالب بازگو شده در دورههای پیشین است که نیاز معلم برای آشنایی با آموزههای تربیتی و روانشناسی، متناسب با تغییرات رفتاری و نحوه جامعهپذیری دانشآموز را تامین نخواهد کرد. دورههای عمومی که معلم با انگیزه در آن شرکت میکند اما در حالی دوره را به اتمام میرساند که دستانش همچنان خالی است و رغبت خود را نیز برای حضور مجدد در این کلاسها از دست داده است. از معایب دیگر این دورهها نبود زمانبندی مناسب است. همچنین کتب جدیدالتالیفی که کتب کمک آموزشی آنها زودتر از خودشان روانه بازار میشود اما مسوولان برای آموزش معلمان و آشنایی آنها با روش نوین تدریس این کتب آنقدر تعلل میکنند که سال تحصیلی آغاز شده و معلم و دانشآموز در کنار هم تجربه تدریس کتاب را به دست میآورند. از این موارد و دهها مورد ذکر نشده که بگذریم به این نتیجه خواهیم رسید ارگانهایی که به بازار ضمن خدمت فرهنگیان وارد میشوند و دورههای ضمن خدمت را ارائه میدهند در ازای این به اصطلاح خدمت از فرهنگیان مبالغی را دریافت میکنند و با توجه به نیاز مبرم فرهنگیان در ارزشیابی و ارتقای رتبه شغلی خود، این بازار در حال گرم شدن بود تا جایی که گرم شدن از حد گذشت و هر روز کدهای آموزشی ضمن خدمت با مبالغ اعلام شده برای فرهنگیان از سوی سازمانهایی غیر از آموزشوپرورش ارائه شد. این درست زمانی است که آموزش ضمن خدمت در مقابل هدف خود قرار میگیرد. بر این اساس رضایت شغلی کمتر شده و فرد رغبت و انگیزهاش را در مقابل پویایی سازمانش از دست میدهد و نتیجه ناخواسته آن منفعل شدن فرد و سازمان مربوطه است. زمانی براساس مصوبه دولت آموزشهای ضمن خدمت اختیاری بود و حتی افراد در ازای گذراندن ۱۷۹ساعت ضمن خدمت یک گروه تشویقی و یک ماه حقوق دریافت میکردند تا اینکه یکی از چند شرط تغییر در رفتار، یعنی عاملی با عنوان پاداش نیز از مسیر ضمن خدمت خارج شد و این دورهها ماند و یک دنیای مجازی و یک اپراتوری که میتواند هر کسی باشد به غیر از معلم پشت سیستم. همه این اتفاقها رخ داد تا سرانجام دمل پر از چرک ضمن خدمت فرهنگیان در چند روز گذشته سرباز کرد و توانست به کمک فضای مجازی کمپینی را با عنوان «نه به ضمن خدمت پولی فرهنگیان» به راه اندازد که ماحصل تلاش آن جمعآوری ۱۰ هزار امضا در فضای مجازی و تقدیم آن به مسوولان بوده است تا جایی که واکنشهایی نیز به این اعتراض و نحوه نه گفتن به این آموزشها که نه سودمندی علمی برای معلم دارد و نه مهارتی به او میافزاید، از سوی مسوولان ذیربط در پی داشته است. در پایان امیدواریم این کمپین که با هدف تحقق یافتن وظیفه آموزشوپرورش در برابر آموزش رایگان نیروهای خود در جهت ارتقای سطح علمی و مهارتی آنها ایجاد شده است، بتواند با محکوم کردن هرگونه دریافت وجه غیرقانونی از این دورهها و پایان دادن به رفع تبعیض در این رابطه نسبت به سایر کارکنان دولت اقدام کند و نوید دورههایی باکیفیت و مطابق با تغییرات برای معلمان خود را بدهد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد