23 - 09 - 2020
کاربرد دادههای اقتصادی در مطالعات شهری و منطقهای
دکتر بهرام وهابی* – دادههای اقتصادی دارای کاربردهای وسیعی است که در اینجا این کاربردها را به صورت زیر طبقهبندی میکنیم:
الف – کاربرد دادههای اقتصادی در برنامهریزی و مدیریت اقتصادی مناطق و شهرها
ب – کاربرد دادههای اقتصادی در الگوهای اقتصادی شهری و منطقهای
پ – کاربرد دادههای اقتصادی در حسابهای منطقهای
ت – کاربرد دادههای اقتصادی در توزیع جغرافیایی اعتبارات و اهداف کلان و ملی
۱ – برنامهریزی و مدیریت اقتصادی مناطق و شهرها. برنامهریزی و مدیریت اقتصادی در سطوح پایینتر از سطح ملی نیازمند اطلاعات خاص منطقهای و شهری است و به همین دلیل ایجاب میکند که چارچوب مدون و مشخصی برای دادههای اقتصادی در این سطوح طراحی شود. مهمترین بحثی که در این زمینه مطرح است، وابستگی ماهیت دادهها به نظام سیاسی و اجرایی کشور از نظر نوع تمرکززدایی و روابط عمودی سطوح مختلف دولت است. در بحث فدرالیسم مالی (FISCAL FEDERALISM)، الزامات روابط اقتصادی و عمودی میان سطوح دولت ایجاب میکند که تحت هر نظام توزیع اختیارات (از نظر تمرکز و عدم تمرکز)، نظام اطلاعات اقتصادی خاصی نیز متناسب با نظام مربوطه شکل گیرد. این اطلاعات طیف وسیعی از دادهها از سطوح ملی تا محلی را دربر میگیرد و برنامهریزان و مدیران در سطوح مختلف جغرافیایی نیازمند اطلاعات گزیده و مورد نظر در این خصوص هستند. درجه نیاز هر سطح به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از این عوامل، نحوه تحرک عوامل تولید در سطوح مختلف جغرافیایی است. به طور مثال، تحرک سرمایه و پول میان مناطق و درجه آزاد بودن این تحرک در سطوح ملی و منطقهای متفاوت است به طوری که تحرک سرمایه و پول در سطح ملی (یعنی از یک کشور به کشور دیگر) کاملا مقید به ضوابط و قواعد خاص کشورهای مبدا و مقصد است در حالی که تحرک این عامل در سطح منطقهای (بیناستانی) با قیود کمتری همراه است و به همین دلیل، سیاستگذاران و برنامهریزان ملی به دادههای مربوط به این حوزه نیاز بیشتری نسبت به سیاستگذاران و برنامهریزان محلی دارند. همین امر باعث میشود که ساختار و چارچوب اطلاعات آماری در این حوزه در سطوح ملی و محلی کاملا متفاوت باشد.
عامل دیگر در تفکیک نیاز سطوح مختلف به انواع اطلاعات آماری، نحوه توزیع مدیریت اقتصادی در سطوح عمودی دولت (ساختار عدم تمرکز) است. در بحث فدرالیسم مالی و در حالت کلیتر در بحث عدم تمرکز دولتی، ساختار قدرت و ساختار برنامهریزی بستگی زیادی به ساختار عدم تمرکز دارد. هر سطح دولتی متناسب با نیازهای برنامهریزی خود و خصوصا در حیطه وظایف خود، طرح مشخصی از دادههای آماری مورد نیاز را مورد استفاده قرار میدهد و به این ترتیب نیازهای اطلاعاتی را میتوان در سطوح عمودی دولت (متناسب با سطوح عمودی توزیع جغرافیایی کشور) طبقهبندی کرد (شکل یک). بر اساس این شکل، دولت مرکزی بیش از هر سطح دیگری به اطلاعات ملی نیاز دارد (مانند تولید ناخالص داخلی، عرضه کل، تقاضای کل، صادرات و واردات ملی) ولی با اهمیت کمتر به اطلاعات در سطوح محلی و خصوصا منطقهای نیز توجه خواهد داشت. در مقابل، سطح منطقهای به عنوان سطح بینابین در نظام سطوح عمودی دولت، با وجود تاکید بیشتر بر اطلاعات آماری در سطوح منطقهای، وابستگی زیادی به اطلاعات در سطوح ملی و محلی نیز خواهد داشت. همچنین اطلاعات محلی هر سطح، با سطوح دولتهای محلی ارتباط خواهد داشت.
با بسط این امر به صورت تفصیلیتر، به سطوح بینمنطقهای و بینمحلی نیز میتوان پرداخت. در این طرح (که برای سادگی، عنصر اطلاعات آماری در آن نیامده است)، روابط مختلفی میان سطوح عمودی و افقی دولت میتوان در نظر گرفت. در این حالت با داشتن n منطقه با منطقه نمونه () و m سطح محلی با سطح محلی نمونه j () و در راس آنها دولت مرکزی، سطوح مختلف دولتی را میتوان به صورت زیر در نظر گرفت:
الف- سطح ملی با دولت مرکزی ()
ب- سطح منطقهای با دولتهای منطقهای ()
پ- سطح محلی با دولتهای محلی ()
اکنون میتوان نیازهای آماری مختلف در سطوح عمودی و افقی دولت را به صورت زیر طبقهبندی کرد:
الف- روابط دولت مرکزی با دولت منطقهای (n رابطه به صورت رابطه با ). این رابطه به صورت عمودی است و شدیدا وابسته به نوع عدم تمرکز دولتی است. اطلاعات آماری مورد نیاز در این حالت با توجه به انواع الگوی برنامهریزی به صورت برنامهریزی پایین به بالا (BUTTOM-UP) یا برنامهریزی بالا به پایین (TOP-DOWN) متفاوت خواهد بود. نوع اول نیاز به اطلاعات تراکمی یا تجمیعی و نوع دوم نیاز به اطلاعات توزیعی دارد.
ب – روابط دولت منطقهای با دولت محلی ( به صورت رابطه با و بسیار کمتر از رابطه ). هر دولت منطقهای به صورت قوی با دولتهای محلی خود و به صورت ضعیف با دولتهای محلی خارج از حیطه خود ارتباط خواهد داشت. با حذف روابط ضعیف، تعداد روابط برابر با n رابطه خواهد بود و هر چه روابط ضعیف بیشتری وارد الگو کنیم، تعداد روابط بین n و متغیر خواهد بود. اگر تعداد دولتهای محلی موجود در حیطه دولت منطقهای i را به صورت بنامیم، هر با تعداد دولت محلی رابطه قوی خواهد داشت به طوری که الزام آن خواهد بود.
پ – روابط دولت مرکزی با دولت محلی (به صورت رابطه با و شامل m رابطه). الزامات این روابط با محدودیت بیشتر و به صورت ضعیفتر بوده و در ساختارهای غیرمتمرکز، محدودتر است ولی اطلاعات آماری همان شرایط یادشده در بندهای الف و ب فوق را دارد.
ت- روابط بین دولتهای منطقهای (به صورت رابطه و و تعداد n! رابطه). این روابط به صورت زیر روابط بینمنطقهای (INTERREGIONAL) بوده و متفاوت از روابط درونمنطقهای (INTRAREGIONAL) است. این روابط به صورت روابط افقی بوده و بستگی شدیدی به اطلاعات آماری در سطح منطقهای و بینمنطقهای دارد. اطلاعات آماری سطح منطقهای مانند تولید ناخالص داخلی، اشتغال، مصرف و… برای هر استان و اطلاعات آماری بینمنطقهای مانند مهاجرت، تحرک سرمایه، صادرات و واردات بیناستانی است.
ث – روابط بین دولتهای محلی (به صورت رابطه و m! رابطه). این حالت نیز متناسب با محلی بودن نوع اطلاعات آماری، دارای چارچوبی مشابه بند ت فوق بوده و بستگی شدیدی به اطلاعات آماری، برای هر یک از سطوح محلی (به صورت دو به دو) و اطلاعات آماری جریانات بین محلی دارد با این تفاوت که بسیاری از روابط از کل m! رابطه به صورت ضعیف بوده و تعداد کمتری از روابط یادشده (با توجه به مجاورت مکانی تشابه در ساختارهای اقتصادی) به صورت قوی است.
۲- الگوهای اقتصادی. یکی از مهمترین ابزارهای اقتصادی، طراحی الگوهای اقتصادی برای بررسی آثار سیاستها روی اهداف اقتصادی است. الگوهای اقتصادی در سطوح ملی، منطقهای و محلی دارای خصوصیات بعضا متفاوتی بوده و الزامات آماری خاصی را ایجاب میکند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم.
الف- الزامات الگوهای ملی (کلان). الگوهای کلان به بررسی روابط متغیرهای اقتصادی در سطح کلان پرداخته و در نتیجه نیازهای آماری در این سطح از دادههای اقتصادی را دارا هستند. به طور مثال، الگوی ساده کینزی زیر را در نظر میگیریم:
که همان فرم ساختاری یک الگوی ساده کینزی است. در این الگو کلیه نیازهای آماری شامل درآمد ملی (تقاضای کل) (y)، مصرف ملی (C)، سرمایهگذاری کل (I)، صادرات (X) و واردات (M) در سطح ملی و کلان بوده و توزیع در سطوح پایینتر را شامل نمیشوند. این الگوها برای مدیریت اقتصادی در سطح کلان جامعه طراحی شده و برای بررسی آثار سیاستها در سطوح منطقهای و محلی مفید نیستند.
ب- الزامات الگوهای منطقهای. الگوهای منطقهای طیف وسیعی از الگوها را شامل میشوند که در سطوح منطقهای و بینمنطقهای تدوین شدهاند. انواع کلی الگوهای منطقهای عبارتند از:
الف – الگوهای تکمنطقهای (SINGLE-REGION MODELS)
ب – الگوهای بینمنطقهای (INTERREGIONAL MODELS)
پ – الگوهای چندمنطقهای (MULTIREGIONAL MODELS)
الگوهای تکمنطقهای برای یک منطقه خاص طراحی میشود و سایر مناطق را برونزا تلقی میکند (مانند طراحی یک الگو برای یک استان خاص). الگوهای بینمنطقهای روابط میان مناطق را نیز دربر میگیرد و به این ترتیب نیازمند اطلاعات آماری مربوط به روابط و ارتباطات بینمنطقهای مانند مهاجرت و صادرات و واردات بینمنطقهای نیز میشود. الگوهای چندمنطقهای تعدادی از مناطق را در کنار هم در نظر میگیرد که میتواند به صورت بینمنطقهای یا چندمنطقهای خاص (همانند الگوهای تکمنطقهای ولی با تعداد بیش از یک منطقه) طراحی شود. هر یک از این الگوها اطلاعات خاصی را با توجه به بحث تحرک عوامل و الزامات ارتباطات بینمنطقهای ایجاب میکند. به طور مثال، شفر الزامات اطلاعات آماری برای تدوین یک الگوی داده- ستاده را در حالت ساده و در حالت تاکید بر حساب کالا و جریانات فرامنطقهای در دو شکل زیر آورده است.
همچنین وی بر لزوم وجود اطلاعات در مورد کالاها در مبدا و مقصد ( بین مناطق ) و اطلاعات مربوط به جریانات کالایی (COMMODITY FLOWS) در تدوین الگوهای چندمنطقهای تاکید میکند. از طرف دیگر، ریتولد با مرور تعداد ۵۰ الگوی منطقهای، به بررسی نیازهای آماری آنها پرداخته است. وی با مقایسه الگوهای منطقهای ۱۹ کشور و یک منطقه به صورت زیر:
۱- الگوهای منطقهای آلمان فدرال (شامل الگوهای IMPE، HESSEN، NRWF و MIO).
۲- الگوهای منطقهای کشور هلند (شامل الگوهای REM، REGAM، MEEEI و TLM).
۳- الگوهای منطقهای کشور بلژیک (شامل الگوهای RENA، SERENA، MACEDOINE II، BREIN و KIM).
۴- الگوهای منطقهای کشور فرانسه (الگوهای REGINA).
۵- الگوهای منطقهای کشور ایتالیا (شامل الگوهای RNEM و SUD- NORD).
۶- الگوهای منطقهای کشور انگلستان (شامل الگوهای I IOMو WREM).
۷- الگوهای منطقهای کشور اتریش (الگوی REMO).
۸- الگوهای منطقهای کشور سوئد (شامل الگوهای LPFM، LURE، MORSE، REGAL و GISSIR).
۹- الگوی منطقهای کشور نروژ (الگوی REGION).
۱۰- الگوی منطقهای کشور یوگوسلاوی (الگوی BACHUE).
۱۱- الگوی منطقهای کشور چکسلواکی (الگوی MFM).
۱۲- الگوی منطقهای کشور لهستان (الگوی IRUD).
۱۳- الگوهای منطقهای جمهوری سوسیالیستی شوروی (شامل الگوهای SMOPP و OPT- SYREN)
۱۴- الگوهای منطقهای کشور کانادا (شامل الگوهای FRET و SCI IOM)
۱۵– الگوهای منطقهای ایالات متحده آمریکا (شامل الگوهای MRIO، MAG، MULTIREGION، IDIOM، NRIES، MREED، MRMI، II- MEPA و ECESIS )
۱۶- الگوهای کشور ژاپن (شامل الگوهای II- RDM، BALAMO، NRPEM و EPAM)
۱۷- الگوهای منطقهای کشور استرالیا (شامل الگوهای INTEREG و DREAM)
۱۸- الگوهای منطقهای جمهوری کره (الگوی OTSIS)
۱۹- الگوی منطقهای کشور کنیا (الگوی I IOSMK)
۲۰- الگوی منطقهای جامعه اقتصادی اروپا (الگوی FLEUR)
ریتولد نیازهای اطلاعاتی آنها را نیز مورد بررسی قرار داده است. وی با تفکیک متغیرهای درونزا و برونزای هر یک از الگوها به متغیرهای ملی و منطقهای، نیازهای آماری به دادههای مورد نظر در سطوح یادشده را نشان داده است. به طور مثال، الگوی BACHUE در سطح ملی نیاز به متغیر تجارت جهانی (به صورت برونزا) و متغیرهای کسری حساب جاری خارجی، وجوه ملی برای توسعه منطقهای و بودجه دولت فدرال (به صورت درونزا) داشته و در سطح منطقهای به متغیرهای مصرف سرانه، بودجه دولت فدرال، مرگومیر و مهاجرت به خارج به صورت برونزا و متغیرهای محصول، تولید اجتماعی، سرمایهگذاری، درآمد، مصرف شخصی، واردات، صادرات، مصرف اجتماعی، اشتغال، عرضه نیروی کار، دستمزدها، زاد و ولد، جمعیت، مهاجرت بینمنطقهای و تعداد دانشجویان به صورت درونزا دارد. همچنین وی در بخش دیگر بررسی خود، خصوصیات الگوها از نظر وجود تجارت بینمنطقهای و بینالمللی و سایر ارتباطات بینمنطقهای را در کنار ارتباطات ملی- منطقهای بررسی میکند که در مورد الگوی فوق، این الگو تجارت بینمنطقهای و بینالمللی را وارد الگو کرده و در زمینه سایر ارتباطات بینمنطقهای از اطلاعات مربوط به جریانات جمعیت و نیروی کار استفاده کرده است. با توجه به نتایج حاصل از بررسی ریتولد در مورد ۵۰ الگوی معتبر منطقهای فوق، تعداد ۲۱ الگو دارای دو تا هشت منطقه بودهاند، تعداد ۱۳ الگو دارای ۹ تا ۲۰ منطقه، تعداد ۱۳ الگو دارای ۲۱ تا ۱۰۰ منطقه و تعداد ۲ الگو دارای بیش از ۱۰۰ منطقه بودهاند. از طرف دیگر اندازه الگوها نیز نیازهای آماری آنها را نشان میدهد به طوری که تعداد ۲۵ الگو کمتر از ۸۰۰ متغیر و مابقی بیش از ۸۰۰ متغیر داشتهاند. الگوی SMOPP در شوروی (سابق)، بیش از یکصد هزار متغیر درونزا داشته و الگوهای MRMI و MREEED در آمریکا به ترتیب بیش از ۵۰۰۰۰ و ۴۰۰۰۰ متغیر درونزا داشتهاند. این حجم از متغیرها طبیعتا نیازمند سطح تفکیکسازی (DISAGGREGATION) بسیار بالایی در زمینه دادههای اقتصادی در سطح مناطق و بخشهاست. در نتیجه، تفکیکسازی متغیرها در سطح منطقهای از الزامات تدوین الگوهای منطقهای است.
* پژوهشگر اقتصاد شهری
@BWurban7677
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد