27 - 11 - 2019
کابوس گرانی بنزین بر زندگی مردم
سالار ایرانزاد
بیاعتنا به افکار عمومی و تاثیر نتایج مخرب آن بر اجتماع و اعاشه مردم، چند روزی است که وسایل ارتباطجمعی کشور به نقل از بعضی مقامات و دستگاههای بیتدبیر و ناآشنا با مشکلات اقتصادی حاکم بر اجتماع، دم از گرانی بنزین زده و کام تلخ مردم را تلختر کردهاند. در این رابطه مواردی چند قابل ذکر است؛ اول اینکه گران کردن بنزین اقدامی خواهد بود کاملا فراگیر که کلیه آحاد ملت را دربر گرفته و روی زندگی تکتک مردم اثر (نامطلوب) خواهد گذاشت، لذا باید نمایندگانی که مردم انتخاب کرده و به جایی موسوم به مجلس فرستادهاند، آنرا تصویب کنند. تصمیم شورای هماهنگی سران سه قوه برای گران کردن بنزین یا هر تصمیم دیگری که فشار اقتصادی بر عموم مردم را افزایش دهد، بدون اطلاع و رضایت رسمی مجلس، دور از دموکراسی و عدالت است.
دوم اینکه به نظر میرسد دولت برای انجام چنین کاری دو دلیل عمده دارد؛ یکی برای جبران کسری بودجه و دیگری برای جلوگیری از قاچاق سوخت به خارج از کشور. منبع اصلی تامین بودجه کشور مالیاتی است که از درآمد اشخاص حقیقی و حقوقی اخذ میشود. این منبع تامین بودجه برای کشورهای زیادی که دارای ذخایر و درآمد نفت نبوده و عایدات گردشگری قابل توجهی نیز ندارند منبع منحصر به فرد است. به همین جهت سیستم مالیاتی و دستگاههای نظارتی آنها چهارچشمی مواظب رعایت عدالت مالیاتی بوده و هیچ راه و منفذی برای فرار مالیاتی باقی نمیگذارند. اگر وزارت امور اقتصادی و دارایی ایران با استفاده از الگوهای سالم و موفق جهان، سیستم مالیاتی مبتنی بر عدالت را به کار گرفته و از هر کس به تناسب درآمد و سودی که کسب میکند بدون هیچگونه گذشت و غمض عین، حتی از متمولین موسوم به آقازادهها و وابستگان به کانونهای قدرت و ثروت مالیات دریافت و به خزانه دولت واریز کند، بخش عظیمی از کسری بودجه جبران شده و فاصله بین منابع و مصارف کشور کم میشود بدون اینکه لازم باشد دست در جیب خالی قشر عظیمی از مردمی کند که همین حالا هم در شرف سقوط از پرتگاه خط فقر به شرایط فلاکت هستند.
راه دیگر پر کردن شکاف بین منابع و مصارف بودجه اراده قوی و قاطع در جلوگیری از دزدی و رانت و اختلاس است تا حداقل آنچه در بیتالمال موجود است از دست نرود. در کمال تعجب و در مقابل چشمان حیرتزده و مبهوت ملت، عده معدودی از دوستان و معتمدان مقامات و مسوولان سیستم مالی و پولی کشور با ساکهای بزرگ و محکم وارد بانکها و همچنین بانک مرکزی شده و به بهانههای مختلف بخش قابل توجهی از منابع کشور را خالی کرده و به راحتی و بدون دغدغه خاطر به خانوادههای خود در خارج کشور ملحق میشوند. اگر این راه با جدیت و شدت عمل بیسابقه و حتی اگر لازم باشد، با شقاوت بسته شود، مردم و مسوولان دلسوز کشور میتوانند قدری راحتتر سر بر بالین بگذارند.
مستمسک و بهانه بچگانه دیگر مسوولان و سیاستگذاران نشسته بر سریر قدرت و مکنت برای گران کردن بنزین، قاچاق سوخت به کشورهای همسایه است. عنوان کردن این موضوع جهت گران کردن بنزین، مصداق مثلی است قدیمی که میگویند یک نفر از لج همسایه زد پرده گوش بچه خودش را پاره کرد. دولت و مسوولان کشور به جای برخورد با قاچاقچیان و بستن منافذ قاچاق درصدد شکستن کمر ملت خود زیر بار گرانی هستند. راه عاقلانه و منطقی ممانعت از هر نوع قاچاق مرزی، جلوگیری از آن از طریق حذف عاقلانه انگیزههای قاچاق مثل ایجاد اشتغال برای جوانان و مرزنشینان است. در قدرت و صلابت توان اطلاعاتی، نیروهای انتظامی و قوای مرزی کشور جای هیچگونه شک و شبههای وجود ندارد. اما اینکه بنزین کشور در مقیاسهای بسیار بالا و اندازههای میلیون لیتری از کشور به خارج هرز میرود و مسوولان مربوطه سکوت میکنند، جای بسی تاسف و بسیار تعجب است!
از همه اینها بدتر و دردآورتر این است که رییس قوه مجریه که مردم با هزار امید و آرزو به تدبیر و امیدش رای دادند در پرمخاطبترین وسیله ارتباطجمعی کشور با صراحت و اعتماد به نفس میفرمایند دلیل قاچاق مایحتاج مردم به خارج کشور، ارزانی آن در داخل است! در حالی که ایشان خوب میدانند که گرانی و ارزانی نسبی است و با قدرت خرید مردم ارزیابی میشود. اگر قیمت بنزین، گوشت، پیاز و امثالهم در یک کشور همسایه از ایران بالاتر است، متوسط درآمد ماهانه یک شهروند آن کشور نیز از میانگین درآمد یک ایرانی بیشتر است. منصفانه این است که پرسیده شود حقوق یک کارگر یا کارمند کشور مورد مقایسه کفاف چند روز در هر ماهش را میدهد و در ایران چند روز؟ منصفانه است که گفته شود چند درصد حقوق یک کارگر یا کارمند کشور همسایه یا هر کشور مورد مقایسه دیگر برای اجاره یا قسط خانه پرداخت میشود. مقایسه قیمت بنزین در ایران با یک کشور اروپایی یا آمریکای شمالی که گاه توسط برخی مقامات و مسوولان کملطف یا بیسواد مطرح میشود، بدون لحاظ کردن متوسط درآمد مردم این دو کشور، دور از انصاف و عدالت و صداقت است.
سوم اینکه گران کردن سوخت (بنزین و گازوییل) در اصل فقط بالا بردن قیمت بنزین نیست بلکه بالا بردن قیمت کلیه کالاها و خدماتی است که آحاد مردم در زندگی روزمره به آن نیاز دارند و باید برایش پول بپردازند. قطعا اثر افزایشی که بالا رفتن قیمت بنزین روی سایر کالاها و خدمات میگذارد متناسب با میزان گران شدن بنزین نیست بلکه خیلی بیشتر و بدتر خواهد بود. و این پدیده برای مستمریبگیر یا حقوقبگیری که حقوقش حداکثر ۲۰ درصد اضافه شده است، یک فاجعه است.
به نظر میرسد برنامهریزان و سیاستگذارانی که چنین طرحی را عنوان میکنند اصولا درک درستی از گرانی ندارند. اینان به قدری دور از دردهای توده مردم تصمیمگیری میکنند که گویا اصلا در ایران زندگی نمیکنند.
در حالی که مقامات دلسوز و دردآشنای کشور و حتی آیات عظام و مراجع تقلید از گرانی و تورم گلایه و شکایت داشته و از مسوولان و صاحبمنصبان اجرایی کشور میخواهند برای مهار تورم کاری بکنند، چطور است که برنامهریزان و سیاستگذاران بیخبر از اوضاع اجتماعی و بیاطلاع از وضعیت معیشت مردم، نمیدانند که افزایش قیمت بنزین چه مصیبتی برای مردم به بار خواهد آورد؟ آیا این عزیزان واقعا دارای سواد کافی و بینش و آیندهنگری لازم نیستند که بتوانند تبعات اقتصادی و پیامدهای اجتماعی این تصمیم برای مردم را پیشبینی کنند؟ آیا این بیخبران نمیدانند حتی خبر گران کردن بنزین برای اکثر قریب به اتفاق مردم یک کابوس است!؟ امید است از خدا بترسند و به خود آیند.
Salar_iranzad@yahoo.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد