چه چیزی اصالت دارد، توسعه یا اهداف انقلابی؟
نادر کریمیجونی
آیا جمهوری اسلامی به بهبود و ارتقای زندگی شهروندانش در ایران اصالت میدهد و افزایش توسعه اقتصادی- اجتماعی و رشد سطح زندگی ایرانیان را در اولویت قرار میدهد؟ سالها پیش در محافل گوناگون این ادعا که مردم کشور ایران برای آب و نان انقلاب نکردند بیان میشد. بعدها همین مفهوم از زبان چهرههایی مانند آیتالله مصباحیزدی هم شنیده شد. گاهی بین مفهوم با بیانهای متفاوت از زبان چهرههایی دیگر هم شنیده شده کسانی مانند محمدجواد ظریف که روزی گفته بودند مردم ما خودشان انتخاب کردند که چنین زندگی کنند. روزی هم چهرههایی دیگر مثل علیاکبر ولایتی و… همین سطح رفاه مردم را هم زیاده تشخیص داده و گفته بودند که خوردن پروتئین گوشتی چه فایدهای دارد و باید از زندگی حذف شود یا پوشیدن لباسهایی به سبک غربی زیانبار است و به جای آن باید از لنگ استفاده شود یا به جای خوردن غذاهای گوناگون، میوه و سبزیجات و… باید به خوردن همان اشکنه بسنده شود.
قابل اثبات نیست- و البته اگر اثبات شود هم فایدهای ندارد- که تقریبا همه کسانی که اینگونه حرف میزدند و میزنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. دستکم جنگ ۱۲روزه تحمیل شده به مردم ایران نشان داد که هرچه فریاد سادهزیستی بلندتر باشد، ممکن است سادهزیستی فرد تنها به نمایش و تظاهر ختم شود و در زندگی واقعی، افراد شعاردهنده و مدعیها واقعا به آنچه میگویند، عمل نکنند.
این اظهارات نشان میدهد دستکم برای دولتمردان ایران بهبود وضعیت زندگی و ارتقای سطح معیشت ایرانیان در اولویت قرار ندارد و چیزهایی دیگر وجود دارد که حاصل شدن و دستیابی به آن اهداف در اولویتهای بالاتر و بااهمیتتر قرار دارد. لازم نیست برای دریافت و فهم این اولویتها و اهداف مهمتر به حدس زدن و یا پیشگویی بپردازیم چرا که همین محورها و اهداف در اولویت و مهم با ادبیات و عبارتهای گوناگون پیش از این توسط مقامات ارشد، راهبردنویسان و صاحبنظران جمهوری اسلامی در ایران گفته یا نوشته شده که نه فقط ایرانیان که غیر از ایرانیان هم از آن مطلع شدهاند.
در هیچیک از سخنرانیها، متون و راهبردهای بیانشده و توسط هیچیک از مسوولان و راهبردنویسان انقلاب یا جمهوری اسلامی در ایران هیچگاه ارتقای زندگی، توسعه اقتصادی و افزایش توان معیشتی شهروندان ایرانی و ایران در اصالت قرار نگرفته است بلکه این هدف همیشه در انفعال یا در کنار هدفی دیگر قرار گرفته و به همین خاطر به جای اصالت داشتن تابع رسیدن به هدفی دیگر بودهاند. مثلا تقویت شهروندان از نظر اقتصادی برای تامین ذات رفاه اقتصادی ایرانیان هدف نبوده است.
از اینرو است که مشاهده میشود همواره میان هزینه کردن برای توسعه کشور و تامین رفاه شهروندان و نیز هزینه برای دنبال کردن یک هدف اصیل نظام جمهوری اسلامی، حتما تامین رفاه ایرانیان انتخاب نمیشود.
حتی وقتی ایرانیان در سختی معیشت به سر میبردند و مشکلات زیادی برایشان چیده شده بود باز هم دولتمردان ایرانی ترجیح میدادند پول و درآمدی که از محل عایدات صادرات کشورمان به سختی و در شرایط تحریم کسب میشد میان هزینههای داخلی و توسعهای کشور و هزینههای دستیابی به اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی تقسیم شود و البته آن سهمی که همیشه محفوظ ماند و خدشهای به آن وارد نشده، سهم پیگیری اهداف بوده است. در این صورت قابل انتظار است که با افزایش هزینههای دنبال کردن اهداف، اندکاندک سهم داخل از درآمدها کاهش پیدا کند و پرداخت هزینههای مربوط به تامین رفاه و توسعه اقتصادی- اجتماعی کشورمان با سختی بیشتری انجام گیرد. در این صورت روند توسعه اقتصادی و تامین رفاه اجتماعی ایران آهستهتر دنبال میشود و حتی ممکن است در موقعیتها یا نقاطی متوقف شود.
جای تعجب است که اکنون همه دستاندرکاران، مقامات و تصمیمگیران نظام جمهوری اسلامی در ایران از وقوع مشکلاتی که اکنون بر جامعه ایرانی و ایران حاکم است و نفس کشور را به شماره انداخته ابراز نگرانی، اندوه و شگفتی میکنند. آیا آن روزی که برخی کارشناسان صالح مانند سیدکاوه مدنی به علل توهمی و غیرعاقلانه کنار گذاشته و با مهر ضدانقلاب بودن فراری داده شدند، همین کسانی که امروز از ناترازیها شکایت میکنند و آن را به ضعف مدیریتی نسبت میدهند، نمیدانستند که تقسیم شهروندان ایرانی به خودی، خنثی و غیرخودی، چه بلایی بر سر ایران و ایرانی میآورد؟