28 - 04 - 2017
چه بر سر مردم آمده!
رضا – محمدعلیبیگی- چه بر سر مردم آمده که تجاوز به حریم عمومی و هنجارشکنی را زرنگی و تفریح میدانند!رعایت حقوق دیگران را خندهدار! به اجرای عدالت و حکم قاضی عادل میخندند و پاسخ میدهند که کو قاضی عادل!؟ شفافیت و مبارزه با رانت و فساد در کشور را باور ندارند! داشتن آموزش و پرورش رایگان و متوقف کردن روند ناعادلانه فعلی درخصوص وجود انواع مدارس از جمله دولتی و غیردولتی را جوک میدانند! دریافت خدمات رایگان و مناسب درمانی یکسان برای همه از محل پرداخت مالیات و عوارضها را آرزویی محال میدانند! کسب درآمد از هر راه ناصوابی را حق خود میدانند! امید به داشتن مسوولانی شجاع، عادل، توانمند و پاسخگو را از محالات به حساب میآورند! چه بر سر این مردم آمده که در گرفتاریها و مشکلات همنوع خود به جای همدردی و کمک به او، مسیر بیتوجهی و در پارهای مواقع سرزنش و سرکوب و نیز تشدید مشکلات را بر میگزینند! امید به بازگشت سالم از محیط کار روزانه را شانس تلقی میکنند! امید به شناسایی و درمان صحیح بیماری خود را در مراجعه به مراکز درمانی ۵۰ درصد میدانند! دروغ و ریا را ابزاری کارساز در زندگی و کار خود بر میشمارند! توجه به منافع شخصی و خانوادگی را بر منافع ملی ترجیح میدهند! چه بر سر این مردم آمده که روحیه و منش بیتوجهی و بیمسوولیتی در برابر دیدن ظلم و بیعدالتی را جایگزین روحیه پرسشگری و مخالفت در برابر ظلم، بیقانونی و بیعدالتیهای اجتماعی کردهاند! وقتی سخن از نظارت و بررسی تخلفات توسط نهادهای مسوول میشود، میگویند «با پول همه چیز حل میشود و آدمش را باید پیدا کرد!» چه بر سر این مردم آمده که به دانستن حق و حقوق اجتماعی خود بهایی نمیدهند! پیدا کردن شغل مناسب برای خود و فرزندانشان را بدون داشتن دوست یا رابطی قدرتمند در بازار یا شرکتها و سازمانها محال میدانند! چه بر سر این مردم آمده که؛ وقتی صحبت از شروع کسب و کاری برای خود میکنی، میگویند: اگر در این کاری که میخواهی شروع کنی، دنبال گرفتن پروژه براساس شایستگیها و توانمندیهای علمی و تجربی خود هستی، فراموش کن کار کردن برای خودت را! چون در این کشور اگر خرج نکنی و رضایت بالادستیها را جلب نکنی، موفق نخواهی شد! چه بر سر این مردم آمده؛ حرف راست مسوولان کشور را هم دیگر باور ندارند و به وعدههای خرد و کلان آنها دلخوش نیستند! وقتی در مقام اعتراض به قانونشکنی و بی اخلاقی بر میآیی مسوولان و مردم قانونگریز، پاسخ میدهند که «همینه که هست، میخواهی بخواه، نمیخوای برو! ما یا من بهتر از این نمیتوانیم انجام وظیفه کنیم! چه بر سر این مردم آمده که دیگر برایشان کسب درآمد از راه حلال و حرام مهم نیست! چه بر سر این مردم آمده که تسویه حساب یا همان رسیدگی به اختلافات و مشاجرات از راه غیر قانونی، غیراخلاقی و غیرشرعی را به رسیدگی از راه قانون و شرع ترجیح میدهند! وقتی با مردم سخن از ناکامی پروژههای خرد و کلان ملی از منظر فنی و اقتصادی میکنی، با تمسخر پاسخ میدهند که به این چیزها فکر کردن دیوانگی است و دم را غنیمت شمار و خوش باش! و گاه با لحنی بغضآلود و کینه وار میگویند: این پروژهها درسته که برای مردم نون نداره ولی برای بعضیها آب داره! چه بر سر مردم آمده که وعده پرداختهای نقدی از جانب نامزد ریاستجمهوری به ابزاری مهم و اساسی برای کسب حداکثری رای بدل شدهاست! چه بر سر این مردم آمده که..... !!! حال شما قضاوت کنید که آیا این مردم با این داشتهها یا بهتر بگویم داشتههای ناخواسته، صلاحیت انتخاب فرد اصلح برای پست ریاستجمهوری یک کشور اسلامی را دارا هستند!؟ چرا اینگونه شدیم؟ مقصر کیست؟
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد