چشم‌انداز تاریک دیجیتال

علی حسینی
کدخبر: 571788

علی-حسینی

علی حسینی

فیلترینگ پلتفرم‌های دیجیتال تبدیل به نماد آشفتگی تصمیم‌گیری و بلاتکلیفی مقامات شده است. مردم هر روز با خبرهای متناقض از رفع فیلتر مواجه می‌شوند. یک روز خبری امیدوارکننده منتشر و روز بعد همان خبر توسط مجلس یا مسوولان تکذیب می‌شود. این چرخه نه‌تنها اعتماد عمومی را نابود  بلکه عصبانیت و نارضایتی جامعه را تشدید می‌کند. هر وعده بدون عمل، یک جرقه کوچک امید ایجاد  و هر تکذیب، آن شعله را خاموش می‌کند. در نهایت مردم در یک چرخه مستمر ناامیدی گرفتار می‌شوند. بلاتکلیفی مشکل اصلی این معضل است. در حالی که همه می‌دانند دسترسی به ابزارهای دیجیتال برای کسب‌وکارها، آموزش و حتی ارتباطات اجتماعی حیاتی است، هیچ مسیر شفاف و عملی برای مذاکره با پلتفرم‌ها یا رفع محدودیت‌ها وجود ندارد. نتیجه این وضعیت یک جامعه گرفتار میان وعده و تکذیب است؛ جایی که مردم و فعالان اقتصادی دائما نمی‌دانند آیا فردا امکان استفاده از سرویس‌ها فراهم خواهد بود یا خیر. در نبود شفافیت مردم نمی‌توانند برنامه‌ریزی کنند، کسب‌وکارها نمی‌توانند سرمایه‌گذاری و حتی دانشجویان و دانش‌آموزان نمی‌توانند روی ابزارهای دیجیتال برای یادگیری حساب کنند. در اینجا اقتصاد دیجیتال بیشترین آسیب را می‌بیند. استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای آنلاین که به شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های خارجی وابسته‌ هستند، در این وضعیت نامعلوم قادر به برنامه‌ریزی و توسعه نیستند. مشتریان به دلیل عدم‌اطمینان از دسترسی به خدمات، دچار سردرگمی  و سرمایه‌گذاری‌ها با ریسک بالایی روبه‌رو می‌شوند. حتی مردم عادی در استفاده از ابزارهای آموزشی، ارتباطی یا سرگرمی دچار محدودیت می‌شوند؛ محدودیتی که برخلاف فیلترهای یک‌باره، طولانی و بی‌سرانجام است و اثر روانی ملموسی دارد. هر روزی که فیلتر باقی می‌ماند، اعتماد عمومی به وعده‌های دولتی کمتر و انتقادات رسانه‌ای شدیدتر می‌شود. خبرسازی و اعلام رفع فیلترهای احتمالی بدون وجود زیرساخت تصمیم‌گیری مشخص باعث می‌شود که اخبار صرفا جنبه نمایشی پیدا کنند. در این میان  جامعه حس می‌کند که مقامات تنها در حال تلطیف افکار عمومی هستند، بدون اینکه اقدامی واقعی برای حل مشکل انجام دهند. هر تکذیب خبری گویی به مردم یادآوری می‌کند که هیچ برنامه روشن و اجرایی وجود ندارد و هیچ‌کس پاسخ قاطعی برای این آشفتگی ندارد. در چنین فضایی امید و ناامیدی به بازیگر اصلی زندگی روزمره تبدیل می‌شود و حتی صبر و تحمل اجتماعی را تحت‌فشار قرار می‌دهد. بلاتکلیفی نه‌تنها مساله‌ای مدیریتی بلکه مساله‌ای فرهنگی و اجتماعی نیز است. وقتی مردم نمی‌توانند به سیاست‌ها و تصمیمات اعتماد کنند، خشم و ناامیدی به لایه‌های عمیق جامعه نفوذ می‌کند. این شرایط به هیچ‌وجه با وعده‌های مکرر یا خبرسازی مقطعی قابل مدیریت نیست. تنها راه خروج از این بحران، شفافیت در تصمیم‌گیری، مشخص شدن مسیر تعامل با پلتفرم‌ها و ایجاد چارچوبی عملیاتی برای رفع محدودیت‌ها است. بدون این شفافیت، فیلترینگ صرفا تبدیل به یک چرخه معیوب وعده، امید، تکذیب و خشم می‌شود. این چرخه نه‌فقط اعتماد عمومی را از بین می‌برد بلکه توان اقتصادی و اجتماعی کشور را نیز کاهش می‌دهد. جامعه در این وضعیت، دائما مجبور است میان امید و یأس، وعده و تکذیب، حضور و محرومیت حرکت کند و نتیجه آن آشفتگی سیستماتیک است که هیچ‌کس پاسخ روشنی برای آن ندارد. فیلترینگ پلتفرم‌ها دیگر تنها مساله فناوری یا قانون نیست؛ آینه‌ای از بلاتکلیفی و ناکارآمدی در مدیریت عمومی است که تاثیرش به زندگی روزمره، اقتصاد و روان جامعه سرایت کرده و بدون اقدام عملی همچنان ادامه خواهد داشت. تا زمانی که مسیر روشن، زمان‌بندی مشخص و تصمیمات قاطع وجود نداشته باشد، وعده‌های رفع فیلتر فقط نقش یک مُسکن موقت برای جامعه خسته و بی‌اعتماد را ایفا می‌کنند.

وب گردی