چرا مردم به این روز افتادهاند
محمدصادق جنان صفت
چند سالی است که اقتصاددانان، جامعهشناسان و سیاستورزان ایرانی میپرسند چرا جامعه ایرانی در کلیت خود به این روز افتاده و تواناییهایش برای رسیدن به رشدهای اقتصادی بالا و نیز نرخ تورم در اندازه میانگین تورم در جهان و فقرزدایی را از دست داده است. در همین مسیر است که شهروندان ایرانی زبان به انتقاد از نهادهای حاکمیتی گشوده و باور دارند ناکارآمدی در میان نهادهای ادارهکننده اقتصاد کشور روندی فزاینده دارد. واقعیت نیز همین است یعنی اداره اقتصادی کشور و حکمرانی اقتصادی گونهای بوده که ایرانیان از همه چیز ناراضی هستند و سدی برای جلوگیری از نارضایتیهای مردم گذاشته نمیشود. با قبول و تایید ناکارآمدی اداره اقتصاد کشور و نیز ناکارآمدیها اما لازم است به این مقوله از زاویه دیگری نگاه شود. به این معنا که باید از شهروندان پرسید آیا خودشان برای بهتر شدن وضعیت گامی برداشتهاند یا به هر دلیل هیزم زیر آتش ناکارآمدیها گذاشته و در این راه اخلاق را هم قربانی کردهاند؟
اگر رودربایستیها را کنار بگذاریم و رفتار گروههای گوناگون را زیر تیغ نقد بیرحمانه قرار دهیم آیا صحنههای بسیار ناراحتکننده را نمیبینیم؟ به نظر میرسد به هر دلیل که به طور خلاصه به آن اشاره خواهد شد شوربختانه گروههای گوناگون رفتاری غیراخلاقی با هم دارند.
مناسبات ایرانیان با هم نیز در این وضعیت ناجور و نگرانکننده و هراسآور است. بهتر است برای اثبات ادعای بالا مصداقهایی از رفتارها را بیاوریم. به طور مثال میتوان پرسید کدام دستور حکومتی بوده و هست که به بازرگانان برنج توصیه کرده برای به دست آوردن نرخ سود بالاتر باید برنج ارزان پاکستانی را با برنج مرغوب ایرانی درهم کرده و به بازار عرضه کنند؟ متاسفانه شمار خبرها و گزارشهایی که در اینباره منتشرشده پیدرپی است و موجی از نارضایتی در میان خریداران برنج فراهم کرده است.
یک مثال دیگر درباره توزیع گوشت وارداتی است. در حالی که دولت ادعا میکند برای واردات گوشت قرمز دلار ترجیحی میداده و الان نیز دلار زیر قیمت بازار آزاد به واردکنندگان میدهد این کالا به قیمتی نزدیک به قیمت گوشت قرمز داخلی عرضه میشود. اگر این روزها سروکارتان به بازار مبل، به بازار خرید لوازم خانگی، به بازار موبایل و بدتر از همه اتومبیلسواری بیفتد خواهید دید چه هنگامهای از دروغ و سرهمبندی وجود دارد.
بنگاههای فروشنده اتومبیل در گفتوگوی تلفنی قیمتی اعلام میکنند و هنگامی که خریدار مراجعه میکند قیمت دیگری میگویند. کاهش دادن وزن برخی فرآوردههای لبنی نیز نشان از بیاخلاقی دارد.
چرا چنین مردمی شدهایم؟ برخی پاسخشان این است که اگر من این کار را نکنم سرم کلاه رفته پس بیاخلاقی جایز است، برخی میگویند همه مثل هم نیستند و نباید جمع بست، بعضی دیگر باور دارند نظام اقتصادی که اکنون اعمال میشود سرچشمه بیاخلاقی است. به این معنی که حکمرانی اقتصادی با مردم راستگویی ندارد و شهروندان از روی دست آنها مشق مینویسند.
هرچه باشد شوربختانه ایرانیان در چاه ژرفی فرو رفته و هنوز فرو میروند تا رعایت اخلاق خودش مایه شگفتی شود.

