چاقویی که دسته خودش را برید

محمدرضا ستاری
کدخبر: 564429

محمدرضا-ستاری

محمدرضا ستاری

پس از تراژدی تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، حالا شاید طنز تلخ روزگار این باشد که طالبان به محض روی کار آمدنش با پاکستان درگیر شده و اکنون شرایط به‌گونه‌ای رقم خورده که دو طرف به صورت مستقیم با یکدیگر وارد جنگ شده‌اند.

این موضوع از آنجا حائزاهمیت است که پاکستان را به عنوان پدرخوانده طالبان و اصلی‌ترین دولت حامی این گروه تا پیش از روی کار آمدن دوباره طالبان در سال۱۴۰۱ می‌دانند به طوری که ژنرال حمید گل، رییس پرنفوذ آی‌اس‌آی پاکستان زمانی به صراحت گفته بود، افتخار می‌کنم که پسرم را با جلال‌الدین حقانی رهبر شبکه حقانی و پدر سراج‌الدین که حالا یکی از دو معاون ارشد هبت‌الله آخوندزاده رهبر طالبان محسوب می‌شود برای جهاد با کفار به میدان نبرد فرستاده‌ام!

در همین رابطه برای تحلیل علت افزایش تنش و حالا درگیری مستقیم میان پاکستان و طالبان باید به چند نکته توجه کرد؛ نخستین مساله این است که مانند تمامی کشورهای منطقه، پاکستان و افغانستان نیز درگیر مناقشات مرزی بوده و همواره در خصوص مرزهای جنوبی و خط دیورند با یکدیگر درگیر کشمکش بوده‌اند. در نتیجه همین عامل هر لحظه و فارغ از اینکه چه نوع حکومتی در افغانستان بر سر کار باشد، می‌تواند آتش زیر خاکستر درگیری میان دو کشور تلقی شود.

مساله دوم این است که هر چند شبکه حقانی به عنوان گروهی پرنفوذ که مناسبات امنیتی افغانستان امروز را در اختیار دارد، پیوندی نزدیک با اسلام‌آباد داشته اما زمانی که طالبان برای بار دوم به روی کار آمد، تحریک طالبان یا همان طالبان پاکستان به عامل بی‌ثباتی برای اسلام‌آباد تبدیل شده به طوری که در طول سه سال گذشته صدها عملیات و‌ هزاران کشته و زخمی از نیروهای امنیتی و نظامی پاکستان بر جا گذاشته بنابراین تحریک طالبان حالا تبدیل به کارتی برای کابل به منظور فشار آوردن به پاکستان شده است.

از طرف دیگر درگیری مستقیم روزهای گذشته میان پاکستان و طالبان که هر روز بر دامنه آن افزوده شده و احتمال یک جنگ تمام‌عیار میان دو کشور برجسته می‌شود، در حالی صورت گرفته که هر دو طرف به مزیت‌ها و ضعف‌های خاص خود واقف هستند. به‌عنوان مثال طالبان قاعدتا می‌داند که توان مقابله مستقیم با پاکستان به عنوان یک قدرت اتمی را ندارد اما در عین حال مزیتش در اعمال تروریستی و جنگ‌های پارتیزانی است که تا به اینجای کار هم برای اسلام‌آباد دردسرهای فراوانی ایجاد کرده است. از سوی دیگر در حالی پاکستان دست برتر نظامی را در مقابل طالبان دارد که این کشور به تازگی از جنگ با هند فارغ شده و از لحاظ وضعیت سیاسی و همچنین اقتصادی، تداوم درگیری‌ها با نیروهای شبه نظامی طالبان و گروه‌های همکار آن برایش ریسک‌ها و هزینه‌های قابل ملاحظه‌ای خواهد داشت.

از این رو برای بررسی دورنمای آینده لازم است به دو نکته توجه شود؛ نخست اینکه طالبان به واسطه ماهیت وجودی خود همواره تهدیدی برای همسایگان محسوب شده و به گفته بسیاری از تحلیلگران، اولویت تهدید امنیت ملی ایران

به شمار می‌رود. کما اینکه در طول سه سال گذشته هم چالش‌های فراوان مرزی، امنیتی و مسائل مربوط به حقابه هیرمند از جمله مواردی بوده که ایران را درگیر این گروه تندروی حاکم بر افغانستان کرده است بنابراین تقابل اسلام‌آباد با طالبان و تضعیف و چه بسا سرنگونی آن نه‌تنها برای مردم افغانستان بلکه برای ایران از جمله مزیت‌های مهم و استراتژیک محسوب می‌شود.

از سوی دیگر اما می‌توان به قضیه میان دو کشور اینگونه نگاه کرد که هم‌راستای صحبت‌های ترامپ برای بازپس‌گیری پایگاه بگرام در افغانستان، حالا پاکستان به عنوان نیروی نیابتی آمریکا وارد عمل شده تا با تحت‌فشار قرار دادن طالبان، امتیازات موردنظر امنیتی و ژئوپلیتیکی ایالات‌متحده و اسلام‌آباد را تامین کند زیرا از یک‌سو توافق آمریکا با طالبان در دوحه مبنی بر عدم به‌کارگیری نیروی نظامی علیه این گروه بوده و از سوی دیگر زمانی که با سقوط اسد در سوریه، ترکیه در مرزهای جنوبی خود امتیازات قابل‌توجهی را از ایالات‌متحده گرفت، می‌شد پیش‌بینی کرد که در راستای راهبرد امنیت ملی آمریکا به پاکستان نیز در مرزهای شمالی امتیازات مشابهی داده شود. در نتیجه می‌توان گفت این درگیری‌ میان پاکستان و طالبان به این سادگی‌ها پایان نخواهد یافت و تحولاتی چه به صورت توافقات پشت‌پرده یا به صورت عیان در آینده در میان همسایگان شرقی ایران رخ می‌دهد.

وب گردی