29 - 08 - 2016
پوپولیسم، کمی دور ، کمی نزدیک
چنین تعبیری را اگر بهعنوان واقعیت قبول کنیم آن روی سکه اما یک واقعیت دیگر هم نهفته است که در به قدرت رسیدن آدولف هیتلر بهعنوان یکی از دیکتاتورهای تاریخ و یکی از رواجدهندگان نمادین «پوپولیسم» در قرن بیستم نقش موثری داشت چراکه ناتوانی رایش دوم در جنگ جهانی اول که نهتنها از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آلمان را ورشکسته کرد بلکه با قبول عهدنامه ورسای، بار شکست حقارتآمیزی را هم بر روح و روان مردم کشور گذاشت تا چند سال بعد که شرایط زندگی سخت و سختتر شد، ابزاری برای هیتلر شود تا با اتکا بر قدرت سخنوری و وعدههای مردمفریبانهاش زمینه را برای فرمانروایی خود و شعلهور ساختن آتش جنگ جهانی دوم فراهم سازد.
اگر آدولف هیتلر و موسولینی بهعنوان پوپولیسمهای افراطی و جنگطلب در سالهای آغازین قرن بیستم نامشان در تاریخ به ثبت رسیده در چند دهه اخیر با رشد افراطگری از نوع چپ و راست در جهان از یکسو و افزایش ناتوانی حکومتهای حتی برآمده از دموکراسی در پدید آوردن ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به اندازه کافی کارآمد از سوی دیگر، زمینه برای نوع تازهای از پوپولیسم فراهم شده است.
پوپولیستها امروزی اگرچه مانند هیتلر بهانهای تحت عنوان عهدنامه تحقیرآمیز ورسای یا به تعبیری بدرفتاری صاحب رستوران را در دست ندارند اما ناامیدی مردم از تحقق خواستههای مشروعشان توسط انواع و اقسام دولتهای حاکم در جهان را بهعنوان ابزاری برای افراطگری و عوامفریبی و ترویج وعدههای نادرست و دست آخر نهادینه کردن فساد مالی به کار گرفتهاند.از نمونههایی از پوپولیسم هزاره سوم میلادی که طشت رسواییاش از آسمان به زمین افتاده، میتوان به آنچه این روزها در ونزوئلا و برزیل بهطور خاص و با اندکی تخفیف در برخی دیگر از کشورهای آمریکایجنوبی میگذرد، اشاره کرد هرچند پوپولیسم از نوع اروپایی آن هم جای خود را در تاریخ باز کرده است، آنچه در مجارستان و یکی دو کشور اروپای شرقی میگذرد و خوابی که افراطیهای راست و چپ حتی در قالب احزاب برآمده از دموکراسی برای کشورهایی چون فرانسه، اتریش، آلمان و دانمارک دیدهاند تا با اتکا به ابزارهای قانونی با وعدههای پوپولیستی آرای مردم ناراضی را به دست آورند. هوگو چاوز و لولا داسیلوا دو نمونه بارز از پوپولیسم هزاره سوم میلادی هستند که شاگردانشان، امروز و فردای ونزوئلا و برزیل را به مرحله ویرانی رساندهاند.
چاوز و لولا نمونه و پیشکسوت پوپولیستهایی شدند که اگر با نگاهی گذرا به سیر تحول فکری، ذهنی و اجتماعی آنها بپردازیم، وجوه مشترکی دارند که از منظر جامعهشناختی و روانشناسی قابل بحث و گفتوگو خواهند بود؛ پوپولیستهایی که در دور و نزدیک، حتی در کشورمان هم ردپایشان دیده شده و میشود.
در سالهای رو به پایان هزاره سوم میلادی که دنیا چهارنعل، سوار بر تکنولوژی به سوی ویرانی ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی متداول و در موارد متعددی قابل احترام گذشتگان پیش میرود، خطر ایجاد زمینه برای برتریجویی پوپولیسم بیش از پیش انسان رهاشده از خود را تهدید میکند آن هم در شرایطی که آخر و عاقبت تسلط پوپولیسم را در گوشه و کنار جهان دیده و میبیند و میبینیم!
massoudmehr@yahoo.fr
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد