18 - 01 - 2024
پهلوانی در گذر از سنت به مدرنیته
مجید خاتونی*- به گواه اسناد، آثار و شواهد گوناگون، فرهنگ غنی و تاریخ کهن ایرانزمین متکی به یک عنصر و حکایت تورق چند نوشته نیست، بلکه روایت گوهرهای ارزشمندی است که از ابتدای تمدن بشری در این مرز و بوم شکوفا شده و سینه به سینه چرخیده است. یکی از این گوهرهای گرانبها، فرهنگ پهلوانی و ورزش آیینی-رزمی زورخانهای است که بازتابی از پیشینه فرهنگی و جلوهای از جهاننگری ملی ایرانیان نسبت به انسان، جامعه و طبیعت دارد و چون نگینی ارزشمند در تاریخ فرهنگی اجتماعی و ورزشی مشرق زمین حیاتی اثربخشی داشته است.
ورزش باستانی زورخانه، به دلیل احترام به ارزشهای والای انسانی، حمایت از فرودستان و همنوایی با طبیعت به منزله ظهور نور و غلبه آن بر تاریکی و ظلمت بوده تا انسان در پرتو آن ضمن حفظ تندرستی و نیرومندی، رذایل اخلاقی خویش را از بین ببرد و فضایل اخلاقی را در وجودش پرورش دهد. از این رو واژگانی چون پهلوانی، جوانمردی، فتوت و عیاری، خواه در آیین مهر و خواه در دین زرتشت ایران باستان و چه در رسوم عیاری و آیین عرفان ایران بعد از ورود اسلام، جایگاه بلندمرتبهای داشتهاند.
با نگاهی به آیینه تاریخ مشخص است ورزش زورخانهای و آیین پهلوانی نهتنها یک مکتب جامعهگرا، بلکه به مثابه یک فرهنگ بوده است. هر زمان که بخشی از سرزمین ایران، دست یاری و محبت میجست و داد و عدالت را آرزو میکرد، پهلوانان و جوانمردان با وظیفهشناسی، همدلی و فداکاری، جامه همت به کمر بسته و به کمک نیازمندان، رفع مشکلات ناتوانان و مقابله با بدخواهان و ستمگران میپرداختند و بر انتظارات عمومی پاسخ میگفتند.
احساس تعلق، مسوولیتپذیری، دگرخواهی و دلاوری و برخورداری از روحیه مقاومت در کنار محکوم شمردن زندگی با ذلت، به آنان نقش و موقعیت ویژه اجتماعی اعطا میکرد. آنان در برابر حملات و ظلم بیگانگانی چون اعراب و مغولان، با ایجاد و رونق زورخانهها در جایجای مملکت، اولین کانونهای استقلالطلبی در استتار ورزش را شکل میدادند تا تکیهگاه مردم در عرصه زندگی باشند.
جزر و مدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی درطول تاریخ پرحادثه ایران، لغزشهای اجتماعی و افول ارزشهای فرهنگی را در پی داشته است. بدین سبب فرهنگ پهلوانی، از گذشته دور تا دوران کنونی و از سنت تا مدرنیته، همنشین و همداستان حوادث و تحولات گوناگونی بوده و از آنان تاثیر پذیرفته است.
با نگاهی جامعهشناختی که جوامع را به دو بخش کلی سنتی و مدرن تقسیم میکند، در گذر از سنت به مدرنیته، گسستهای معرفتی، ماهیتی و کارکردی پدیدهها رخ میدهد؛ بهطوری که عناصر و فرهنگها معنای دیگری پیدا میکنند.
در پی تحولات برآمده از دنیای جدید، همانگونه که در بسیاری از عرصههای حیات صنعتی، اقتصادی، اجتماعی تحولات بیشماری رخ داده، تغییرات در قلمرو فرهنگ و ورزش نیز از حیث کمیت و کیفیت آنچنان است که دوران جدید را دیگر نمیتوان تداوم طبیعی و منطقی دوران گذشته دانست، بلکه باید آن را تافتهای جدابافته به شمار آورد که در ماهیت و کارکرد خود با دوران سنتی متفاوت است. بدین ترتیب ورزش زورخانهای متناسب با زمان و شرایط، از محیط تاثیر پذیرفته و عرصه پهلوانی و ارزشهای اخلاقی نیز از گزند تحولات تاریخی در امان نمانده است.
انقلاب صنعتی به زعم برخی اندیشمندان نقطه آغازین تلاقی سنت و مدرنیته است. تحولات عمدهای بعد از انقلاب صنعتی در مناسبات اجتماعی جهان رخ داد و بعد از جنگ جهانی دوم، به طور مستقیم تجاریشدن ورزش و خارج شدن آن از ریل اخلاق پهلوانی به سوی اخلاق قهرمانی شتاب گرفت.
در عصر جدید، کشورهای غربی در سایه جهانیسازی و با رویکرد «ورزشسازی» همچون سرقت ادبی در ادبیات، با ثبت بسیاری از ورزشها و بازیهای بومی سایر کشورها به نام خود، مطابق ویژگیهای مدرنیسم یعنی عقلانیت ابزاری و دیوانسالاری، ورزشهای برآمده از فرهنگ و اقوام دیگر که دارای جایگاه و اعتبار ملی و سبقه تاریخی بودند را مهجور کردند و به حاشیه راندند.
از جمله عناصر آسیبدیده در تقابل سنت و مدرنیته ورزش زورخانهای و آیین پهلوانی بود که در آن شرایط گذار و برزخگونه به درستی فهمپذیر نشد و توسط نظام سرمایهداری، مورد توجه و پذیرش قرار نگرفت. با آنکه مدرنیسم و نوگرایی، دستاوردهای چشمگیری را برای بشریت به همراه داشته، اما کمتر از عناصر فرهنگی کشورهای ضعیفتر تاثیر گرفته و اغلب آنان را مانند مومیایی ساکن و منفعل دیدهاند.
در این بازه زمانی، اهداف اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن نقش اساسی را در میادین ورزشی عهدهدار شدند و پس از انقلاب صنعتی در اروپا و انقلاب مشروطه در ایران، با ظهور مکتبهای مادیگرایانه و سکولار، بخش قابلتوجهی از اخلاقیات و سنتهای جوامع به حاشیه رانده شد. بدین طریق، ورزش پهلوانی رو به افول نهاد و به تعبیر اهالی زورخانه «زنگ آن کر شد» و از درجه محبوبیت و اقتدار نزول پیدا کرد.
تجربه ثابت کرده است اگر گذر از سنت به مدرنیته، با آگاهی و اختیار همراه نباشد و تقابل و کشمکش جای تبادل و تعامل فرهنگی را بگیرد، بحرانزا خواهد بود. همچنین اگر همزیستی خردمندانه و مسالمتگونه، میان سنتخواهی و مدرنیته نباشد، مصائب متعددی از جمله افول معنویت در حیات جمعی، بحران هویت و شکاف گفتمان نسلی رخ میدهد، لذا میان ارزشها و سرمایههای فرهنگی که در جامعه سنتی با اقبال و احترام همراه بودند، با ارزشهایی که باید در جامعه مدرن مقبولیت داشته باشند، فاصله و شکاف عمیقی میافتد.
سردرگمی درحوزه ارزشها و معیارها باعث میشود، جامعه بریده از سنتهای ارزشمند، درتشخیص الگوها و مراجع فرهنگی و اخلاقی دچار مشکلاتی شود. از اینرو، با نگاهی روندی، افول فرهنگ پهلوانی و آیین فتوت و جوانمردی هم در میدان ورزش و هم در عرصه عمومی به چشم میآید.
با وصف این شرایط، فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای را میتوان قربانی مدرنیته دانست که در معرض هجوم و گزند ورزشهای مدرن و بینالمللی مغفول و مهجور مانده است.
با این حال علیرغم تمامی بیتوجهیها و وجود موانع مختلف، مشعل فرهنگ پهلوانی و آیین ورزش زورخانهای به دلیل ریشههای مستحکم اخلاقی و انسانمداری، خاموش نشده و آثار و محتوای آن در کالبد بسیاری از رویهها و رفتارهای ورزشی حضور دارد، چراکه فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای به دلیل ذات وجودی و جوهر حمایتی و مراقبتی از انسان، فرازمانی و فرامکانی است. این فرهنگ مانند شکوفههای لرزان چندروزه نبوده، بلکه همچون درختی با ریشههای عمیق ایستاده است. گرچه دیری است شاخ و برگ و ظاهرش آن طراوت و شکوه گذشته را ندارد.
اکنون هر رویداد و رفتار ورزشی که سنگ بنای آن بر اخلاقمداری و انسانمحوری استوار شده باشد، مشهود است که به نوعی از فرهنگ و آیین پهلوانی تبعیت کرده و از آن الگو گرفته است. درتصدیق این گزاره میتوان به اصول بازی منصفانه و همچنین گفتمان مسوولیت اجتماعی اشاره داشت که چندی است در میادین رقابتی و سازمانهای ورزشی رواج یافته که در واقع محصول و جلوهای از فرهنگ پهلوانی است.
باید اذعان کرد با تغییر مفهوم و سبک زندگی از یک سو و پیدایش ورزشهای جدید در جهان مدرن به شکل سیستمی و در قالبی سرمایهدارانه از سوی دیگر، پدیده ورزش دیگر تنها به صورت فعالیتی فیزیکی و فکری برای سلامت جسم و ذهن و نهایتا ارتباط اجتماعی و مفاهمهای نگریسته نمیشود، بلکه تحت سیطره روابط اقتصادی و سیاسی از اهداف و کارکردهای جامعهساز خود دور مانده و تبدیل به کالایی تجاری و ابزاری سیاسی شده است.
در این شرایط با غیبت و حضور کماثر سرمایههای فرهنگی چون زورخانه که چون خانه فرهنگ، سلامت، هنر و ادب میماند با میدانداری نظام سرمایهداری و تاختوتاز صنعت فرهنگ، پدیدههای مخربی چون فردگرایی، بهرهکشی، کالاشدگی، ازخودبیگانگی، خشونت و امراض فرهنگی چون سندروم موفقیت به هر قیمت، در قلمرو ورزش رشد و گسترش مییابند. درست برخلاف نقش ورزش در جهان پیشامدرن که جدا از تقویت قوای جسمانی، به عنوان یک شیوه تربیتی نیز ایفای نقش میکرد و زاینده اخلاق و مکاتب انسانساز و همچنین پدیدآورنده کنشگرانی چون پهلوانان و اصولی همانند بازی منصفانه بود.
نیک میدانیم کنش پهلوانی در احترام به رقیب و رقابت و در مختصات بخشش، مردمداری، راستی، وطندوستی، حقگویی، دستگیری و دیگر فضایل جای میگیرد، لذا جنبه جسمانی ورزش درکنار جنبههای شخصیتی و رفتاری پهلو گرفته و قهرمانی در مقولهای جسمانی-اخلاقی معنا پیدا مییابد. حال در دنیای ملالآور و آشفته کنونی و در عصر سترون شدن جامعه بشری از معنا، اگر دنبال راهی هستیم که فلسفه زندگی، ارزشهای انسانی و اخلاق ارادی غیرتکلیفی را به جامعه برگردانیم، باید با هوشیاری اجتماعی، آگاهی فرهنگی و با عبور از نمایش و گفتاردرمانی میان گذشته و حال پلی مستحکم بسازیم. در این مسیر باید با همراهی و پیوند میان سنت و مدرنیته به سوی گسترش فرهنگ پهلوانی از رهگذر ورزش زورخانهای تلاش جمعی کرد و برنامهریزی جامع و مدون داشت.
واجب است با صدایی رساتر بگوییم که در گوشه و کنار کره خاکی، بسیاری از فرهنگهای بومی و عناصر سنتی وجود دارند که نه تنها ضدیتی با دنیای جدید و توسعه جوامع ندارند، بلکه خود عامل توسعه و متمدن شدن نیز محسوب میشوند. فرهنگ پهلوانی از جمله این مولفههاست که در پس وزش باد غرب به جامعه سنتی ایران، مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفت. این غفلت علاوه بر خسارت جدی فکری و فرهنگی بر جامعه ایرانی، هویت ورزش باستانی را نیز به چالش کشاند.
حال در زمانهای که مس از طلا باارزشتر است و اخلاق کالایی کمیاب شده و عرصه پرمخاطب ورزش از فقر معنا و اخلاق رنج میبرد، پهلوانی به مانند گوهر شبچراغ ورزش و چون نوشدارو میتواند عمل کند. پیرو نظریه رشد پس از سانحه که یک فرد پس از آسیبدیدگی به واسطه درمان و اصلاح و رفع معایب طراوت و قدرت خود را دوباره به دست میآورد، میتوان با استفاده از شیوههای علمی و مجموعه گامهای عملی، شاهد احیا و اثربخشی فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای در دنیای مدرن بود.
با عزم جدی، برنامهریزی جامع و سرمایهگذاری فرهنگی و در پرتو نواندیشی نظام آموزشی میتوان آیین پهلوانی را به ذائقه فرهنگی و هنجارهای رفتاری جامعه و به ویژه نسلهای جدید نزدیک کرد. سپس در یک فرآیند جهانیسازی با تعریف یک استراتژی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به همراه تلاش جمعی کنشگران ورزشی آن را به مدار ورزشهای جهانی اضافه کرد تا ورزش زورخانهای، عناصر و فرآوردههایش اثرگذار و پایدار باقی بمانند.
* رییس انجمن جامعه و ورزش و فرهنگ ایران
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد