22 - 06 - 2018
پلهای خاموش تهران
شیدا ملکی- پل عابرپیاده کاش اصلا وجود نداشت. کاش وقتی تصمیم میگرفتیم از خیابان یا اتوبان رد شویم ماشینها همه میایستادند و با چشم برهمزدنی از خیابان عبور میکردیم. حرفم این نیست که پل عابرپیاده وسیله کارآمدی نیست و باید از خیابانهای همه شهرهای دنیا حذف شود اما تجربه خوشایندی نیست که بعد از غروب آفتاب تصمیم بگیری از پل عابرپیادهای عبور کنی که تاریک است و حتی یک روشنایی ساده هم ندارد. اینها را زن جوانی میگفت که هر روز برای رسیدن به خانهاش باید از پل عابر پیاده اتوبان کردستان گذر میکرد و تاریکی این پل ترس و نگرانی را در همه وجودش مویرگی گسترش میداد؛ ترسی حاصل از تاریکی بیمعنایی که به دلیل عدم امنیت تشدید میشد. ترس از دزدها و جیببرهایی که شاید روی پل با یک چاقوی ضامندار سد راه شوند و همه وسایلت را بخواهند یا ترس از تهدید و آزار جنسی که زنها و دخترها را تهدید میکند.
خورشید غروب کرده است. ماه و ستارههای کوچک چشمنوازی میکنند و قرار است چیزی آدمها را نترساند. اما هیچ چیز به اندازه کافی برای آرامش وجود ندارد. صدای بوق و حرکت ماشینها در اتوبان و چراغهای روشن و خاموش آپارتمانهای مجاور اتوبان شور زندگی را نشان میدهند اما اگر وقتی دست زمخت و خشنی دهان آدم را بگیرد و همه وسایل کیفت را بگیرد دیگر هیچ چراغ روشنی جذابیت ندارد. تنها چراغ روشنی که برای آدمها در چنین شرایطی جذابیت دارد شاید چند مهتابی ساده در پل عابرپیاده باشد.
همان چند چراغ سادهای که مدتهاست ساکنین خانههای مجاور اتوبان کردستان در انتظار آن هستند و هنوز روشن نشدهاند. ماجرا این است که همیشه باید فاجعهای زندگی آدمهای این شهر را دچار اختلال جدی کند تا سوسوی امیدی شرایط را بهتر از گذشته کند و راهکاری ارائه دهد. پلهای عابرپیاده همچنین شرایطی دارند و انگار تا قبل از فاجعه ماجرای سادهای هستند که اهمیتی در این شهر پر از مشکلات بزرگ ندارند.
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد