28 - 02 - 2018
پذیرفتن مشکلات به حل آنها کمک میکند
سالار ایرانزاد- گفته میشود افرادی که در دام اعتیاد افتاده و تا پایان عمر خود از بند آن رها نمیشوند به این دلیل است که در تمام دوران دست و پا زدن در دام اعتیاد، با تصور یا بهانه اینکه تفریحی مواد مصرف میکنند، میگذرانند. آنها به معترضان و افراد خانواده خود با قاطعیت میگویند که معتاد نیستند و هر موقع که بخواهند، میتوانند آن را کنار بگذارند اما هر روز بیشتر در منجلاب اعتیاد غوطهور میشوند. بزرگترین بدبختی این افراد این است که واقعیت اعتیاد خود را قبول ندارند و نمیپذیرند که معتادند. اما از حدود ۳۰ سال پیش پدیدهای در ایران پدیدار شد و پا گرفت به نام انجمن معتادان گمنام یا اصطلاحا انجمن انای. از ویژگی جلسات این انجمن چنین گفته میشود که معتادانی که به قصد ترک اعتیاد خود در این انجمنها شرکت میکنند از اولین جلسه و در تمام جلسات بعدی، با صدای بلند اول اسم خود و سپس کلمه معتاد را بیان میکنند و این کار همیشه ادامه دارد. حتی کسی که ۱۰ سال است در این جلسات شرکت کرده و دیگر هیچ اثری از اعتیاد در بدنش نیست باز هم به محض حضور در جلسه با صدای رسا میگوید: من…. معتاد. چنین است که گویا اثربخشی و موفقیت شرکت در این انجمنها ۹۹/۹۹ درصد است، عمدتا به این دلیل که معتادان به اعتیاد خود اعتراف کرده و این معضل را میپذیرند.
به مصداق آنچه گفته شد اگر مسوولان قسمتهای مختلف کشور نقایص، کمبودها، ناهنجاریها و معضلات قسمت تحت مدیریت و مسوولیت خود را بپذیرند، قطعا دلایل نقایص و معضلات مذکور ریشهیابی و شناسایی شده و برای رفع آنها راهکاری پیدا خواهد شد. مثال ساده دیگر اینکه فردی که برای رهایی از درد به پزشک مراجعه میکند پزشک مربوطه اول سعی میکند علت آن را شناسایی کند و سپس به درمان بپردازد. در بیشتر موارد به پی بردن درد نیز اکتفا نشده بلکه به دلایل به وجود آمدن درد و عارضه پرداخته میشود.
در بسیاری از زمینههای اقتصادی و اجتماعی مسوولان مربوطه از ترس اینکه خود علت درد، ناکارآمدی مدیریتی خود تشخیص داده شود، به نواقص و معضلات سازمان یا اداره یا دستگاه تحت مدیریت خود اعتراف و اقرار نمیکنند. آنها سعی میکنند حتیالامکان نارساییها و معضلات مربوطه را کتمان کرده و همه چیز را عالی یا حداقل عادی جلوه دهند. نهایتا هم که ضعف اجرایی کاری که باید انجام میشده و به بدترین شکل ممکن انجام شده و به طور زشت و مشمئزکنندهای هویدا و آشکار شده، سعی در شوت کردن توپ به زمین دیگران میکنند. آنقدر نشستن بر صندلی ریاست دلچسب و لذتبخش است که تازه وقتی آش آنقدر شور میشود که صدای آشپز هم درمیآید، سعی میکنند اول با انکار شوری و سپس با پیچاندن آن و متوجه کردن آن به دیگران مفری برای خود پیدا کرده و بدبختی پیش آمده را مشمول مرور زمان کرده و نهایتا به دست فراموشی سپرده شود و این فرآیند غیرتخصصی، غیراخلاقی و غیرانسانی در مدیریت مدیران ضعیف و ناکارآمد استمرار یافته و نهادینه شده است.
تا زمانی که مسوولان رسیدگی به بدبختی زلزلهزدگان کرمانشاه این باور را داشته باشند که همه زلزلهزدگان در کانکس اسکان داده شدهاند، به زعم خودشان دلیلی ندارد که مجددا برای آنها کانکس بفرستند و چنین است که آن بیچارگان مجبورند به زندگی در چادر تن درداده و در آب سرد بارانهای زمستانی غوطهور شده و جگرگوشههای معصومشان را از فرط سرما از دست بدهند. اگر این عزیزان خوابیده در بسترهای گرم و نرم بپذیرند زلزلهزدگان کرمانشاه در چادرهای برزنتی زندگی میکنند که در مقابل سرما دارای کمترین قدرت حفاظتی است، اگر باور داشته باشند که اینها هم بندگان خدا بوده و دارای کودکانی هستند که مریض میشوند و دکتر و درمان نیاز دارند، این جماعت خانه و کاشانه ازدستداده آب گرم و سرویس بهداشتی و حمام نیاز دارند، آن وقت به فاجعه پیش آمده در غرب کشور جور دیگری نگاه میکنند. زیرا آنها معتقدند در غرب کشور اصولا مشکل جدی وجود ندارد و از همه اینها بدتر این است که اگر عزیزی از مسوولان استانداری، هلالاحمر، ستاد مدیریت بحران، بنیاد مسکن، احیانا ارتش و سایر دستگاههای مسوول که این یادداشت را بخواند و آن را قبول کند، همه مسوولیت را متوجه سازمان یا دستگاه و اداره دیگری میکند و با خیال راحت عقب کشیده و پشت خود را به صندلی ریاست و صدارت تکیه داده و نفس راحتی میکشد.اگر مدیران سازمانها و ادارات و دستگاههایی که با سهلانگاری خود نفتکش سانچی را به کام آتش فرستادند، اگر مسوولانی که مسوولیت راههای کشور را برعهده دارند، بپذیرند که کشتار جادهای ایران از میانگین تصادفات جادهای جهان خیلی بالاتر است، اگر مسوولان و بزرگان نشسته برمسند ناوگان هوایی کشور بپذیرند که هواپیمای فرسودهای که دارای ۲۵ سال سن و بیش از نیمقرن قدمت تکنولوژی بوده و به قولی بیش از هفت سال به دلیل نقص فنی زمینگیر بوده و حداقل به نقاط بدآبوهوا و کوهستانی نباید پرواز کند، اگر همه این عزیزان نقص و نارسایی کار خود را پذیرفته و از همه اینها مهمتر و مهمتر اینکه باور کنند که در کار خود ضعیف و ناتوان هستند و بهتر و انسانیتر و اخلاقیتر این است که کنار بروند و کار را دست فردی کاربلدتر بسپارند شاید این همه انسان بیگناه ایرانی در زمین و فضا و دریا کشته نشده و نشود. بدبختی از آنجا شروع میشود که مسوولان حملونقل جادهای کشور بر این باورند که در همه کشورهای جهان تصادفات وجود دارد، خب ما هم داریم، اینکه چیزی نیست. فاجعه زمانی شروع میشود که مسوولان ناوبری هوایی کشور احتمال ضعف در آنچه به هوا فرستاده میشود را کم یا کم اثر میانگارند غافل از اینکه در زمینههای هوایی فقط یکبار میشود خطر پذیرفت که آن هم آخرین بار است. عدم پذیرش ضعف و نقصان در تمامی زمینهها و زوایای اقتصادی، اجتماعی و قضایی کشور موجب شده تا هیچگاه مشکلات مردم حل نشده بلکه به طور روزافزونی بیشتر هم شود. اگر چنین بیندیشیم که در مملکت هیچ گرسنهای وجود ندارد، اگر این باور را داشته باشیم که در زندانهایمان هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد، اگر چنین فکر کنیم که بیکاری و تورم در کشور مهار شده، اگر این تصور را داشته باشیم که پیشفرض عملکرد دستگاه قضا راستی و درستی و اجرای عدالت است و اگر نقصی دیده میشود استثناست، اگر فکر کنیم که در مراجع قضایی ما اصل بر عدالت است حتی برای وابستگان به افراد و کانونهای ثروت و قدرت، اگر باور کنیم که همه مدارس ما امن هستند، اگر فکر کنیم که در کشور هیچکس از بیدارویی نمیمیرد،… پس همه چیز خوب است و دیگر دلیلی ندارد در اعمال مدیریت خود روش و سیاستی غیر از آنچه ناکنون کردهایم، پیشه کنیم!
Salar_iranzad@yahoo.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد