موفقیت‌ها و چالش‌های فیلم «زن‌وبچه» بررسی شد:

پایان خاموش یک رویا

پرهام نورافزا
کدخبر: 549243
فیلم «زن‌وبچه» به کارگردانی سعید روستایی، سومین بخش از سه‌گانه زن‌محور اوست و به موضوعات اجتماعی مانند نابرابری و فروپاشی خانواده می‌پردازد، اما به دلیل ضعف‌های فیلمنامه و شخصیت‌پردازی با چالش‌هایی مواجه است.
پایان خاموش یک رویا

پرهام نورافزا- «زن‌وبچه» سومین بخش از سه‌گانه زن‌محور سعید روستایی در مقام کارگردان پس از «ابد و یک روز» (۱۳۹۴) و «برادران لیلا» (۱۴۰۱)، اثری پرکشش و دردناک است. تصویری از زنی که زیربار اندوهی از غم و غصه غیرقابل تحمل ایستاده است. سعید روستایی در فیلم‌های خود به مسائل اجتماعی طبقات محروم جامعه به ویژه اعتیاد، فقر و نابرابری می‌پردازد. او در آثار سینمایی خود اغلب از تجربیات شخصی‌اش بهره می‌برد و با دقت و وسواس بسیار، آنها را به تصویر می‌کشد. او کارگردانی است که از نخستین فیلمش «ابد و یک روز» با نگاهی اجتماعی، صادقانه و انتقادی به جامعه ایرانی توجه همگان را جلب کرد، حالا با چهارمین فیلم بلندش، «زن‌وبچه»، بار دیگر بر محور دغدغه‌های همیشگی‌اش ایستاده است: نابرابری اجتماعی، فروپاشی نهاد خانواده و سرنوشت‌های تلخ زنانه در ساختاری مردسالار. «زن و بچه» ادامه مسیری است که سعید روستایی در آثار پیشینش ترسیم کرده؛ مسیری که با نگاه دقیق، انسان‌محور و عمیق، به تحلیل ساختارهای فروپاشیده اجتماعی می‌پردازد. این فیلم اثری بی‌رحم اما انسانی است؛ تصویری از زنی که نه‌تنها با دشمنان بیرونی بلکه با خود و تصمیماتش نیز درگیر است.

سعید روستایی پس از «متری شیش و نیم» و «برادران لیلا» که هر دو در ابعاد مختلفی به مسائل عدالت، فساد و تبعیض پرداختند، این‌بار در «زن و بچه» زاویه دوربینش را بر زنی تنها متمرکز کرده؛ زنی که نه قهرمان است، نه قربانی صرف بلکه انسانی زخم‌خورده، پیچیده و خاکستری است. روستایی این‌بار نیز در ادامه مسیرش در تصویر کردن زنی قهرمان به فیلمنامه‌ای روی آورده است که داستان پرستاری بیوه به نام مهناز (با بازی پریناز ایزدیار) با دو فرزند را روایت می‌کند که عاشق مردی هوس‌باز به نام حمید (با بازی پیمان معادی) می‌شود اما در شب خواستگاری، حمید دلباخته‌ خواهر مهناز (مهری) می‌شود. در همین حین پسر مهناز (علیار) که به خاطر جلسه خواستگاری در خانه پدر شوهرش سابقش نگهداری می‌شد و به نوعی می‌توان گفت محبوس شده بود به خاطر فرار از دست پدربزرگش از پنجره سقوط می‌کند و جان می‌بازد. به یک‌باره مهناز همانند یک بازجو و منتقم شده و به دنبال مقصر و گرفتن انتقام می‌گردد اما پس از تلاشی نافرجام با تمام اتفاقات کنار می‌آید و آنها را می‌پذیرد. شخصیت زن «زن و بچه»، قهرمان فیلم نیست، او بیشتر ابزاری‌ است برای انتقال نگاه‌های انتقادی کارگردان؛ نقدهایی که گاه از دل داستان می‌جوشند و گاهی هم تحمیلی و شعاری هستند. این خلاصه‌‌ای از فیلمنامه روستایی است. فیلمنامه‌ای که در کنار شخصیت‌پردازی اصلی‌ترین ضعف فیلم است؛ ضعفی که طبیعتا اعتبار کل اثر را زیر سوال می‌برد. فیلمنامه خودش هم نمی‌داند چه می‌خواهد بگوید. نهایت برداشتی که می‌توان کرد پذیرفتن اتفاقاتی است که از کنترل انسان خارج است. در تمام طول فیلم و به‌خصوص بعد از مرگ علیار، مهناز صرفا بازیچه تفکر روستایی می‌شود تا نقدهای خود را بر سیستم قضایی و آموزشی و نسل گذشته وارد کند. شخصیت مهناز و سرانجام او دغدغه اصلی روستایی نیست.

کاراکترها و شخصیت‌پردازی‌های نامناسب

کاراکترها و شخصیت‌پردازی‌هایشان دومین پاشنه‌آشیل «زن و بچه» هستند. به صورت کلی تمام اشخاص با کمترین پیش‌زمینه در فیلم حضور دارند. تصمیم‌ها و روابط‌شان قابل درک و فهم نیستند. خانواده‌ای که در ابتدای فیلم دیده می‌شود، مصنوعی‌ترین حالت خانواده است، با دیالوگ‌هایی که صرفا حفظ شده‌اند. علیار، نوجوان شر و شوری که شاید قلدر به نظر می‌رسد اما در برابر محیط و اتفاقات اطرافش کوچک و ناتوان است. نکته‌ قابل‌توجه آن است که فیلم حتی تلاش نمی‌کند از علیار قهرمان بسازد یا همذات پنداری تماشاگر را با او برانگیزد. بی‌پرده ویژگی‌های منفی‌ و موضع ضعفش به نمایش گذاشته می‌شود و او را تخریب می‌کند و اجازه نمی‌دهد مخاطب رابطه‌ای عاطفی و پخته با او برقرار کند. درواقع،حتی به تنها مرد خانواده هم رحم نمی‌شود و مانند سایر مردان فیلم، تصویری ناپایدار از او ارائه می‌شود. حمید تنها کاراکتری است که در طول فیلم از شخصیتی تعریف شده و نسبتا باثبات برخوردار است. با این حال ضعف اصلی او در این است که فیلم، ویژگی خاصی برای کاریزمایش ارائه نمی‌دهد. مشخص نیست چرا و چگونه می‌تواند همزمان دل هر دو خواهر را به‌دست آورد. این کشش بیشتر ادعایی است که از دل روایت درنمی‌آید بلکه صرفا در قالب دیالوگ مهری درباره جذابیت حمید مطرح می‌شود.

مهناز در آغاز فیلم مادری دلسوز است. با وجود شاغل بودن، پیگیر درس و مشق بچه‌هایش است اما پس از مرگ علیار تبدیل به بازجو و منتقم می‌شود. او از زنی حرفه‌‌ای و با اعتماد به نفس تبدیل به انسانی شده که از همه عصبانی است و دیگران را مقصر شرایط زندگی‌اش می‌بیند و حالا به دنبال انتقام است اما فیلمساز تلاشی برای به چالش کشیدن او که همه را مقصر می‌داند با این مساله که خودش هم مقصر است نمی‌کند و بلافاصله بعد از تلاش نافرجام برای قتل پدرشوهر با دیدن فرزند حمید و مهری وضع موجود را می‌پذیرد و در این حین نگاه‌های مشکوکی با حمید رد و بدل می‌کند.  شاید قصد روستایی دقیقا همین باشد؛ نمایش زنی که در فاجعه، همه‌ منطق خود را می‌بازد و مجبور می‌شود میان خشم و تسلیم، تسلیم را انتخاب کند.

دیالوگ‌های غیر‌ضروری

اگر دیالوگ‌های مزاحم پریناز ایزدیار را از او بگیریم، با یکی از مهم‌ترین بازی‌های او مواجه می‌شویم؛ جایی که استفاده از فن بیان قوی و حرکات بدن و درشت کردن چشم‌ها و استفاده از میمیک صورت کمال انتقال حس و مهارت ایزدیار را در مقام بازیگر به رخ می‌کشند. مشکل دیالوگ‌های طولانی و کودکانه در تمام فیلم و اکثر نقش‌ها وجود دارد. هر زمان که این دیالوگ‌ها جای خود را به سکوت می‌دهند و فیلمساز اجازه می‌دهد حس از طریق تصویر منتقل شود، شاید تنها کسی که از پس دیالوگ‌‌های طولانی برآمده، پیمان معادی است. در توانایی و سرعت بیان او شکی نیست اما شاید انتخاب بازیگر یا حداقل گریم فریبنده‌تری می‌توانست قدرت جذب او را منطقی‌تر جلوه دهد. «زن و بچه» جسورتر از آن است که خودش را نشان می‌دهد و خام‌تر از آن است ‌که از فیلم انتظار می‌رود. روستایی در تلاش است که نگاهی تازه و زبانی متفاوت برای پرداختن به مسائل اجتماعی بیابد اما گاهی موفق است و گاهی درمانده و ضعف فیلمنامه نقطه منفی این فیلم است. فیلم موقعیت‌محور نیست بلکه شخصیت‌محور است یعنی اینکه اتفاق خاصی را در جریان فیلم نمی‌بینید و براساس شخصیت‌هاست که باید ببینید چه اتفاقی در فیلم پدید می‌آید. سعید روستایی بعد از موفقیت «ابد و یک روز» تلاش کرده با همان فرمول اثری جدید بسازد اما هیچ‌یک از آثار او نتوانستند به همان اصالت و تاثیرگذاری اولین فیلم روستایی برسند. «زن و بچه» بیش از آنکه فیلمی مستقل باشد، همانند سایه‌ای کمرنگ از «ابد و یک روز» است.

در فیلم جدید روستایی مخاطب همچنان با فضایی تیره و شخصیت‌های عصبی مواجه است اما چیزی که در «ابد و یک روز» وجود دارد، اصالت درد و رنج کاراکترهاست اما «زن و بچه» از احساسات مخاطبان برای نشان دادن حجم بحران‌ها استفاده می‌کند تا بیننده را با خود همراه کند. با این حال شخصیت‌ها در این فیلم منطق رفتاری ندارند و مخاطب نمی‌فهمد که چرا کاراکترها باید چنین کارهایی را انجام دهند. سعید روستایی در این فیلم مانند «برادران لیلا» یک زن را محور داستان قرار می‌دهد اما در هیچ سکانسی از فیلم اتفاقی همدلانه با کاراکتر مهناز رخ نمی‌دهد. گویی تمام کاراکترها در قصه وجود دارند تا او درد بیشتری بکشد.

فیلمنامه ضعیف

چهارمین فیلم بلند سعید روستایی اصلی‌ترین ضربه را از آشفتگی فیلمنامه‌اش می‌خورد. این ناهماهنگی البته در هر سه فیلم قبلی او هم، کمتر یا بیشتر، به‌چشم می‌خورد اما در اینجا با چندپاره‌ترین فیلمنامه روستایی روبه‌رو هستیم. در وهله اول، «زن و بچه» از طولانی‌ بودن بی‌دلیل مقدمه‌اش رنج می‌برد. درحالی‌که تقریبا در یک‌سوم ابتدایی این فیلم نسبتا طولانی اتفاق کلیدی نمی‌افتد و این مدت بیشتر صرف معرفی فضا و خرده‌تعلیق‌هایی بی‌کارکرد می‌شود. در این میان نقطه قوت اصلی روستایی کماکان قابلیت او در تحت‌تاثیر قرار دادن لحظه‌ای مخاطب است؛ خصوصیتی که حتی در فیلم‌های قبلی‌اش هم باعث شده بود او بتواند برخی نقاط ضعف عمده منطقی درام‌هایش را پشت احساسات‌گرایی مخفی کند. «زن و بچه» هم پر از سکانس‌هایی است که اگر بخواهیم صرفا با نگاهی احساسات‌گرایانه با آنها روبه‌رو شویم می‌توانند ما را منقلب کنند. این همواره یکی از ویژگی‌هایی بوده که فیلم‌های روستایی را جلوتر از بخش عمده درام‌های اجتماعی سینمای ایران که در برانگیختن هرگونه احساسی ناتوان هستند قرار می‌دهد. شاید این‌بار هم این استراتژی جواب دهد اما فیلم ‌ساختن فقط از روی احساس و غریزه به‌ندرت منجر به خلق فیلم یکدست و دارای چفت‌وبست‌های محکمی می‌شود.

وب گردی